این اولین داستانیه که من مینویسم کاملا هم برام اتفاق افتاده شاید زیاد سکسی نباشه ولی حداقل ممکنه کسی بتونه کمکم کنه من اسمم شیرینه و الان 24 سالمه 16 سال پیش ما به خاطر کار پدرم اهواز زندگی میکردیم چون کسی رو نمیشناختیم تنها دوست و اشنامون یکی از دوستای زمان دانشجویی مامانم بود به اسم ازاده که خونشونم اتفاقا یه خیابون با خونه ما فاصله داشت اوایل خرداد ماه بود من کلاس دوم دبستان بودم امتحانام تمام شده بود اما برادرم سوم راهنمایی بود هنوز امتحان داشت مامانم هم دبیر زیست شناسی بود و اون روز مراقبت داشت باید میرفت سر کار بنابراین منو که خواب بودم همون جوری توی خواب برد گذاشت خونه دوستش قرار شد برادرم که امتحانش تموم شد سر راهش بیاد دنبالم و با هم بریم خونه من وقتی بیدار شدم دیدم خونه اونام ولی هر چی خاله آزاده رو صدا زدم جواب نداد فقط پسرشون امین که دبیرستانی بود و اون روز فرجه امتحانش بود خونه بود من چون نه مامانم بود نه خاله آزاده ترسیدم و شروع کردم گریه کردم امین اومد بغلم کرد نازم کرد که گریه نکن مامانم رفته خرید الان بر میگرده من کم کم داشتم اروم میشدم که احساس کردم میخواد شلوارکی که پام بود رو در بیاره هیچ تصوری نداشتم که چرا ولی چون مامانم قبلا بهم گفته بود نزاری کسی دست بهت بزنه خود به خود مقاومت کردم اولش داشت میخندید ولی بعد عصبانی شد من شروع کردم گریه و دست و پا زدن ولی فایده نداشت زورم بهش نمیرسید کتکم میزد موهامو گرفته بودو میکشید وقتی شلوارمو در اورد خوابید روم و من فقط درد احساس کردم همه جا برام تاریک شد خیسی خون رو زیر پاهام احساس میکردم و لی حتی دادم نمیتونستم بزنم دیگه یادم نمیاد و نمیدونم چه قدر زمان گذشت ولی فقط صدای جیغ خاله آزاده تو گوشمه و وقتی چشمامو باز کردم تو بیمارستان بودم مامانم بالای سرم بود ظاهرا دوست مامانم از راه رسیده بود و دیده بود چه اتفاقی افتاده من رو اورده بود بیمارستان اونجا فهمیدن که علاوه بر دهانه رحم که پاره شده یک دندونم افتاده و یکی از دنده هامم شکسته من رو به خاط خونریزی دهانه رحم 2 روز بیمارستان نگه داشتن چندین بار رفتیم پزشک قانونی برای معاینه من اون روزا از سایه خودمم میترسیدم یک ثانیه بدون مامانم هیچ جا نمیرفتم از پدر و برادر خودمم میترسیدم اون موقع پراید 3 میلیون بود دادگاه برای من 10 میلیون دیه تعیین کرد و پزشک قانونی گفت طوری تجاوز کرده و اسیب زده که بکارت ترمیم نمیشه برای پسره 6 سال زندان بریدن که یک سال رفت کانون اصلاح و تربیت و بقیه اش رو خریدن یا رشوه دادن من نمیدونم الان هم تا جایی که من خبر دارم زن داره امید وارم این بلا سر بچه اش بیاد همون سال ما به خاطر روحیه من برگشتیم تهران البته به جز پدر بزرگ و مادر بزرگم و داییم قضیه رو به هیچ کسی نگفتن و به بقیه گفتن تصادف کرده من تا سه ماه حتی درست حرفم نمیزدم منو بردن روانپزشک کلی درمان گرفتم حتی وقتی 14 سالم شد دکتر بهم دارو داد میتونم بگم خیلی بهتر شدم تا حدی هم باش کنار اومدم ولی توی رابطه مشکل پیدا میکنم 18 سالم بود و سال اول دانشگاه بودم برای اولین بار دوست پسر داشتم و وقتی برای اولین بار پسره خواست بهم نزدیک بشه به محض اینکه خواست لباسم رو دربیاره من زدم زیر گریه البته اون پسر منو خیلی دوست داشت و قضیه رو هم میدونست بالافاصله بیخیال شد و فقط موهامو ناز کرد اما بازم این اتفاق برام افتاد خیلی وقت ها وسط سکس گریه میکنم و این به شد حال طرف مقابل رو میگیره خودمم اینقد حالم بد میشه که حتی پیش میاد استفراغ کنم اون دوست پسرم بعد از دو سال دوستی کارش درست شد و رفت المان بعد از اون واقعا مشکل پیدا کردم با کسی نمیتونم دوست شم اولا که اقایون بی جنبه به محض اینکه قضیه رو براشون تعریف کنی یا میگن که معلوم نیس به کی داده حالا این قضیه رو برای توجیح پرده نداشتنش میگه بعضی هاشونم میگن تو که پرده نداری پس تو سکس راحتی اصلا سعی نمیکنن ادمو درک کنن من مدت هاست سکس رو بیخیال شدم ولی میدونم تا اخر عمرم نمیتونم از ادما فرار کنم بعضی وقتا هم احساس میکنم که به جنس مذکر نیاز عاطفی دارم ولی وقتی فک میکنم اخرش سکس میشه مجبورم کوتاه بیام الان واقعا در مونده شدم نوشته شو
0 views
Date: October 22, 2018