سکس هنری من و میترا

0 views
0%

سلام من اشکانم الان ۲۰ سالمه ساکن یزدم قد حدودا ۱۸۹ یا ۱۸۸ وزن هم امروز ۶۹ کلا تا دو سال پیش زیاد سکس نداشتم فقط جق بود از ۱۵ سالگی با خانواده شون دوست شدیم یعنی بابام از قبلا با بابای اونا دوست بود تو ۱۵ سالگی خیلی با هاشون رفت آمد کردیم یا دختر دارن اسمش میترا هست الان ۱۹ سالشه تو ۱۵ سالگی که رفت آمد داشتیم دیگه رفت آمد ها قطع شد تا ۱۸ سالگی من ۱۸ سالم که بود اون ۱۷ سالش بود فهمیدم که دوتامون هنر می خونیم البته اون درسخون تر بود من فوتشاپم عالی بود رفته بودم خونشون که بهش فتوشاپ یاد بدم و نکات قبل کنکور اینا یه شب بجای اینکه من برم اوت اومد خونمون ظهر بود کنکورشو داده بود و داشت راجب سوالا حرف میزد تا قبلش اصلا راجب سکس باهاش فکر نکرده بودم چون بیشتر با رفیقای پسرم میگشتم نمی خودم کلاس بزارم اصلا قصدم هم نیست مامانم زانوش درد میکنه نمی تونه از پله بیاد بالا خونه ماهم دوبلکسه از پایین داد زد که داره میره یه سری خرید کنه تا قبلش فقط شالش رو در آورده بو چون گرمش بود مامانم که رفت درحالی که داشتم بهش فوتشاپ یاد میدادم گفت که من گرممه اگه میشه پنجره رو باز کن گفتم چشم بعد یه ساعت مامانم زنگ زد گفت که رفته خونه طیبه خانم طیبه خانم خیاطه مامانم هم وقتی میره اونجا شروع میکنه محفل کردن یا صحبت تا چه موقع بعد از این تماس وقتی برگشتم تو اتاق گفت که خیلی گرمه و مانتوش رو در آورد تام صورتیش با سوتین سبز لیمویی و ساپورت چرم قهوای داشت هوش حواسم رو می برد خلاصه ۱ ساعت بعد مامانم زنگ زد گفت که دارن با طیبه خانم میرن دیدن یه نفر و گفت من از یه پیتزایی نزدیک خونمون پیتزا سفارش بدم رفت بهش خبر بدم بعدش پرسیدم چه پیتزایی دوست داری گفت بیا بریم همونجا بخوریم خیلی برام جالب بود تو راه که داشتیم می رفتیم پیاده بودیم و من گواهینامه داشت ولی ماشین نداشتم راجب فوتشاپ و یکم هم راجب زیر پا گذاشتن حقوق زنان حرف زدیم پیتزا خوردیم و برگشتیم تو راه بهش یه تیکه انداختم اونم یه مشت کوچولو زد تو بازوم بعد فکر کرد که من میخوام بزنمش رفت اونور خیابان داشتم می خندیدم و میگفت کاریش ندارم خلاصه خونه کا رسیدیم مامانم گفت که مامان بابای میترا دارن میان و اونم تو راه اومدم شانسمو امتحان کنم داشت راه میرفت که یهو مچشو گرفتم کشیدم طرفم یهو اومد تو بغلم اصلا قرار نبود اینجوری شه خیلی برام عجیب بود خلاصه گفتم من انتقام میگیرم این اولین بار بود اینقد بهم نزدیک شدیم بعد یهو فهمیدم اونم اینکاره است دستشو گذاشت رو شونم گفت به شوخی که تو مگه انتقام هم بلدی یه لحظه احساس کردم می خواد لب بگیره یکم سرم رو آوردم جلو و رابطه من و میترا شروع شد یه لب از من گرفت هم اون سرخ شد هم من بعد تو همون حال یه مشت زد تو تخمم گفت حالا بیا انتقام بگیر دیگه نگاهم بهش عوض شد کلا بعد چند وقت اونا رفت سفر خارج منم فرصت رو از دست ندادم رفتم شمال اونجا که بودم زنگ زد کجا هستمو اینا منم گفت شمال خندیدو گفت کی میای به شوخی گفتم وقت گل نی بعد بهم گفت زود بیا من منتظرم اونجا احساس کردم رابطم باهاش داره جدی میشه اوند یزد یه مدت باهم رفتیم بیرون اما از سکس خبری نبود تا اینکه بابام گفت تو نمی خوای ماشین بخری اینجا بود کا گل از گلم شکفت گفتم آره بنظرم یه تیبا بخرم پوزخند زد گفت تیبا گفت آره گفت دوستم یه ۲۰۶ نو داره می توام برات بخرم من که دیگه داشت قش میکردم اما فهمیدم بابام داره گولم میزنا بلاخره فردا صبح بابام با یه اومد در خونه منم دیوونه شده بودم بلاخره ماشین دار شدم کارم این بود روزا با یا میرفت با دوستام دور دور یا با میترا میرفتیم بیرون بلاخره یه شب رفتم سوارش کنم ساعت ۷ بچه ببخشید خستتون کردم دیگه چیزی نمونده گفت خونمون خالیه بیا تو نه به قصد سکس کلا همینجوری گفت مامانش نیست باباشم که با بابام رفته بودن تهران خلاصه گل گفتیمو اینا گفتم بیا بریم رستوران گفت چرا رستوران خودم یه چیز می پزم تا حالا این حرف رو ازش نشنیده بودم خلاصه یه چیزی پخت و خوردیم اینجا بود که همه چی شروع شد منو برد تو اتاق به بهانه ی خرابی فتوشاپ بعد یهو درو بست و من هل داد رو تخت افتاد روم یه لحظه بد خودم گفتم نکنه جندس شروع کردیم حرفای سکسی زدن اینا هی اون از من لب می گرفت من کون تپلیشو می مالوندم بعد من یه دفعه گردنشو شروع کردم به گاز گرفتن اونم شروع کرد شکمم رو مالیدن یه جا دستمو انداختم دور تاپش فهمیدم سوتین نداره درحالی که لب میگرفتیم مثه لزبین ها تاپشو در آوردم سینه های سفید خوش فرم هوش از سرم برد شروع کردم بین سینه هاشو لیس زدن و هی سر سینه هاشو لیس می زدن یه جا احساس کردم داره دکمه های پیرنم باز میشه و احساسم درست بود درحالی که بد شق کرده بودم اون داشت دکمه هامو باز میکرد و حرف های عاشقونه همینجا بود که خودم بلند شدن گفتم ممکنه مامانت بیاد فهمیدم مامانش تا فردا شب کرمانه بعد از این شلوارمو در آوردم تو برگشتم برم پیشش دیدم ساپورتشو در آورده شورت صورتیش داشت دیوونم میکرد شروع کردم از رو شرت مالوندن یواش یواش دستمو رسوندم به کسش فهمیدم اپیلاسیون کرده همینطور که می مالوندم هق هق می کرد گفت شاید داره یکم دردش میاد برا همین دوباره روش پریدم یهو کیرم گرفت فهمیدم کار از کار گذشته تا اومدم ببینم داستان چیه شروع کرد ساک زدن اصلا فکر نمی کردم ساک بزنه چون خیلی تمیز بودو حساس رو تمیزی داشتم کیف میکردم که نزدیک بود آبم بیا گفت آبتو رو من نریزی سریع شرتشو کشیدن پایین ودی وقتی کسشو دیدم می خواستم قش کنن رو میز یه وازلین بود درحالی که شروع می کردم به وازلین مالی حرف سکسی میزدیم کیرمو که شق کرده بودم مالیدم دور کصش فهمیدم یکم زیاد مالیدم اما عیب نداشت بنظرم تنگ بود خیلی بار اول کا اومدم بکنم فکر نمی کردم اینقد سخت باشه بلاخره تونستم بکنم توش یکم یکم هق هق میکرد اما خودش هی می گفت ادامه بده یهو حواسم نبود محکگ میشه گفت تا ته کردم توش جیغش رفت هوا و گریه میکرد بعد خودشو هل داد اونور تخت شروع کرد یواش گریه کردن منم که فهمیدم ریدم یکم دستشو نوازش کردم و حتی دستاشو بوسیدم عذر خواهی کردم یکم شاید ۳۰ ثانیه کلا گریه کرد و گفت باید بریم حموم وقتی گفت بریم خیلی برام جالب بود درحالی که داشت خودشو می شست همش نگاش میکردم بعد من رفتم زیر دوش رفت روی چهار پایه توحموم نشست و من رو میدید منم خودمو میزدم یا اون راه که حواسم نیست اومدیم بیرون کاملا لخت با هم حرف نزدیم بعدش دیدم ساعت دهو نیمه قبلش به مامانم گفته بودم دارم با رفیقام میرم گیم نت اومدم لباس پوشم یواش گفت نمیشه شب بمونی پیشم من میترسم این حرفش دست گذاشت رو قلبم گفتم الان میبینم چی میشه زنگ مامانم زدم گفتم که مک با افشین یکی از رفیقام داریم میرم خونشون اگر اونجا خیلی طول کشید انجا می خوابم بعد صبح میام خونه افشین اینا تو ده بالایزد یا باغ دارن که معمولون با بروبچ شب تا صبح میریم اونجا پلی استیشن و قلیون مامانم در اوج ناباوری گفت باشه مشکلی نیست هم برام جالب بود هم عجیب دیدم رفته تو اتاق داره یه سوتین نو و شورت نو میپوشه سوتین و شرت ست بودن گفتم میتونم بمونم بلند مرسی خیلی خسته بودم شورتمو پوشیده بودم تختش یه نفره برا همین رفتم رو تخت مامان باباش خوابیدم دیدم بعدش افتاد کنار من دستشو گذاشت رو سینم و گفت ببخشید باهات قهر کردم منم گفتم تقصیر من بود که حواسم نبود الان طوریت نیست گفت نه بعدش از بس خسته بودم خوابم برد الان ۵ ماه از اون ماجرا میگذره رابطمون الان خیلی جدی تر شده از اون موقع تا حالا یا بار دیگه بیشتر سکس نداشتیم ولی اکثر شبا میام دنبالشو کلا هنوز تو رابطه ایم امیدوارم رابطهاتون پایدار باشه ببخشید اگه طولانی شد مرسی نوشته اشکان

Date: February 14, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *