سلام من مریم 24 سالمه ساکن یک شهر کوچک و دورم نه دوست پسری ونه دوست ایترنتی را تجربه نکرده بودم در همسایگی ما پیر مرد و پیرزنی بودند که پسرشان در اهواز زندگی میکرد تابستون امسال پیر مرده سخت بیمار شد و پسرش و خانواده اش از اهواز مدتی به شهر ما امدند تا مراقب پیر مرد باشند همراه اونا امید پسر تپل و چاق و پشمالوی 22 ساله هم بود اگرچه خیلی خوشتیپ و زیبا نبود ولی پسر خوبی بود رفت و امدهای چند روزه اونا تو کوچه و سر زدن های مادر و پدر من به همسایه و دو ست چندین ساله موجب اشنایی من و اون خانواده و امید پسراونا شد تو شهر ما و محیط کوچک نه امکان دوست پسر گرفتن وجود دارد و نه کسی تمایل به این کارها نشون میده رابطه من با امید از سلام و احوالپرسی شروع شد و کم کم به شماره دادن و اس ام اس و چت کشید من و اون کم کم تمایل به رابطه بیشتر نشون دادیم و قرار شد در اولین فرصت ممکن همدیگر را در اغوش گرفته بوسه بارون نماییم یک روز که فرصتی دست داد و پدر مادر من به یک مراسم ختم رفته بودند از راه پشت با م و راه پله امید کوچولوی 120 کلیویی به خونه ما امد بی مقدمه تو اتاق رفتیم هم من هم اون هیجان زده خجالتی و دستپاچه بودیم بعد بوس و بغل و یک مقدار احساسات امید تی شرت و شلوار خودشو در اورد و اگر چه یک خرس پشمالو ظاهر شد ولی من غرق در هیجان و لذت و استرس لحظات خوبی را تجربه میکردم نگاه به بدن و شکم فربه اش کاملا منو تحریک کرده بود قرارمون از اول سکس نبود منم تقریبا نیم لخت تو بغل امید بودم و همدیگه را فشار میدادیم من رو تخت خوابیدم و امید کنارم خوابید و شروع به لب گرفتن کردیم خودمو بهش فشار میدادم و مخصوصا مشتاق دیدن و لمس کیرش بودم امید یکباره شورتشو در اورد و روی من خوابید گرچه لذت بخش بود ولی سنگینی هیکلش اذیت میکرد من هنوز شورت پوشیده بودم و امید خودشو به من میمالید و فشار میداد خیلی چیزی از کیرش حس نمیکردم تو مالیدن خودش به من یکباره احساس کردم که به نفس نفس افتاد و با یکی دوتا اه و اوه ابش روی شورتم امده بود از روم بلند شد و من تازه چشمم به کیرش که به زور از زیر شکمش پیدا بود افتاد یک کیر اندازه یک انگشت شصت که چند قطره اب ازش میچکید پیدا بود نگاه کردم دیدم رو شورتم هم یک مقدار خیس شده امید که از دستش در رفته بودبا حالت خجالت گفت چیزی نیست من چند بار میتونم انزال بشم من فورا رفتم شورتمو در اوردم و عوض کردم و امیدم رفت دستشویی خودشو شست و امد بیرون بعد هر چه بغلش کردم و بوسش کردم دیگه انگار تمایلی به ادامه نداشت و من که از رو شورت کیرشو میمالیدم چیز خاصی حس نکردم و اون خجالت می کشید خیلی زود لباس پوشید و میخواست بره بهش گفتم نمیخای بیشتر پیش هم باشیم و بدن همو ببینیم که گفت برای فرصت دیگه ای باشه رفت دیگه هم فرصتی پیش نیومد و چند وقت بعد هم اونا از شهر ما رفتند و دبگه هم من با امید ارتباطی پیدا نکردم این اولین واخرین بار عشق وعاشقی و سکس من بود نوشته
0 views
Date: August 21, 2019