سکس کارگری

0 views
0%

با سلام خدمت تمام اعضای شهوانی من اسمم محموده و سالمه دیپلم ساخت و تولید دارم و تقریبا میشه گفت ساله در کنار تحصیل شاگرد جوشکاری هستم و الان هم چند ماهی میشه شاگرد نیستم و واسه خودم کار میکنم کارم جوریه که برا ساختمونا سقف کاذب درست میکنم نمیدونم دیدید یا نه همون راویز اگه شنیده باشید قدم و پوستم سبزه قیافمم نیمه تخمی دی و اینکه بچه یه شهر نسبتا کوچیکی هستم ماجرایی که میخوام براتون بگم برمیگرده به اول آبانماه امسال و اینکه ممکنه یه کم توش اغراق کرده باشم ولی پایه داستان واقیعت داره اونایی هم که میخوان فحش بدن از همین الان نخونن چون دوس ندارم صبح کلی تایپ کنم بعدش جای تشکر فحش بخورم بگذریم قرار شد من برم برا یه ساختمون که دو طبقه که طبقه پایینش مسکونی بود و طبقه بالاش در حال ساخت جوشکاری کنم و کار طرفو یه هفته ای تحویلش بدم خلاصه من داربست و دستگاه جوشمو بردم تا از صبح پنج شنبه شروع به کار کنم صاحب خونه هم چون کارمند بانک بود تا ساعت بعدازظهر نمیومد و زنش که خانه دار بود همیشه تو خونه بود دختر سالش هم میرفت مهد کودک و معمولا زنش صحبا یکی دوبار برام چایی میاورد البته بگم از دفه اولی که دیدمش دوزاریم افتاد که پایه به نظر میرسه اسمش نسرین بود قدش حدودا و وزنش هم دقیق نمیدونم ولی تپل بود و سالش بود منم چون به اون صورت با جنس مخالفم روبه رو نشده بودم یه کم از بودنش ناراحت بودم و اینکه میترسیدم همسایه ها فکر بد کنند از اینکه من باهاش حرف میزنم چون طبقه پایین زندگی میکرد و من طبقه بالاش جوشکاری میکردم هر روز یه قوری چایی میاور و خودش هم میومد پیش من چایی میخورد منم از این رفتارش یه کم عصبی شده بودم چون جلوش راحت نبودم تا اینکه روزای دوم سوم بیش از اندازه باهام راحت بود و میومد از زندگیش و از شوهرش و پدر و مادرش برام حرف میزد و از منم سوالای بی ربط در مورد زندگیم میپرسید و فوق العاده هم از شوهرش میترسید و منم چون دوستان میدونن روزای زمستون کوتاهتره از صب تا بعدازظهر یکسره کار میکردم تا اینکه در مورد مسائل جامعه و دختر و پسر باهاش بحث میکردم یهویی ازم پرسید چنتا دوست دختر داری محمودخان منم چون تو عمر دوتا جی اف داشتم و با هیچکدومشون هم سکس نداشتم جوابشو دادم و گفتم موقع دبیرستان با یکی دوتا بودم و الان چند وقته دلم میخواد داشته باشم ولی کسی بهم پا نمیده و تازه اگرم پا بده تو فکر چاپیدنمه اونم برا اینکه یه چیزی گفته باشه گفت اشکال نداره همینکه نداری خداتو شکر کن چون این کارا عاقبت نداره و رفت پایین و چادرشو و انداخت و شروع کرد به حیاط جارو کردن تا اینکه من واسه دسشویی رفتم پایین و یه کم دسشوییم طول کشید اونم داشت به گلدونا آب میداد و هی بهم میخندید و میگفت محمود دیگه بسته بیا بیرون از اون توو من چون روم باهاش وا شده بود گفتم نگران نباش واسه توهم نگه میدارم بعد اومدم بیرون دیدم روسریشو برداشته و داره درست میکنه منم یهویی برق از سرم پرید با خودم گفتم اگه این یه جاش نلنگه چرا جلو من اینکارو کرد اون روز تموم شد و منم ساعت مطابق معمول هر روز تعطیل کردم و همینجوری رو موتور که میومدم خونه داشتم به نسرین و کار امروزش و حرف زدنش فکر میکردم و تو سرم داشت استارت رفتن تو نخش شکل میگرفت اومدم خونه روز بعد یه کم دیرتر رفتم سرکار و در زدم نسرین هم از پشت آیفون درو باز کرد و چادرشو سرش کرد و اومد دمه در و بهم گفت به به احوال محمود خان خواب مونده منم کلی کسشر سره هم کردم که دیشب نتونستم بخوابم برا همین دیر بیدار شدم رفتم بالا شروع به کار کردم که صدام زد گفت بیا اول بهت چایی بدم بعدش هم میخوام یخچالو از دیوار فاصله بدم تنهایی نمیتونم و باید کمک کنی منم اولش گفتم لباسام کثیف و قلان نمیتونم بیا توو خونه اونم گفت بیا اشکال نداره خلاصه رفتم پایین و اول چایی اورد بعدش هم میوه اورد و به زور به خوردم داد حدودا یه دقیقه ای طول کشید تا اینکه گفت بیا میخوام یخچالو جابه جا کنیم منم شوخی گفتم کمرم درد میکنه اونم گفت بیااا اینهمه میوه الکی بهت ندادم میخوام امروز ازت کار بکشم رفتم تو آشپرخونه تا با کمک همدیگه یخچالو جابه جا کنیم که دیدم چادرشو انداخت و اومد گفت من از زیر میگیرمتو هوای بالارو داشته باش جلو من خم شد به جونه خودم فقط خم شدنشو دیدم با خودم گفتم اگه نتونم امروز اینو جر بدم باید برم خودم بکشم یخچالو کشیدیم عقب اول زیرشو جارو کرد بعد دوباره خاستیم بزاری م سرجاش من از پشت گرفتم و گذاشتیم سره جاش و من پشت یخچال و بین کابینت گیر کرد و میخواستم از رو کابینت بیام بالا که دستمو گرفت و به زور منو کشید بالا و منم چون گیر کرد بودم یهو اومدم بیرون اون دستمو گرفته بود و به طرف عقب میکشید که افتاد زمین و منم افتاد روش بلند شدم رفتم کنار مبل نشستم استراحت کنم و یه کم طول بدم بعدش دیدم اگه خبری نشد برم سرکارم که دیدم نشست کنارم و شروع کرد به حرف زدن در مورد گوشی و نمیدونم چی چیو و فلان بعدش اس ام اساشو برام میخوند و حرف سکس رو کشید وسط منم چون اختیارم دست خودم نبود و کیرم راست شده بود حالیم نبود چی میگم و شرو کردم به شرور گفتن بعدش ازم پرسید تجربه سکس رو نداری گفتم واقیعتش مشتاقش هستم ولی شرایطش پیش نیومده اونم گفت دوست داری تجربه کنی منم یه کم مکث کردم و گفت نمیدونم چرا که نه اونم گفت اصلا دوس داری اولین تجربت با من باشه منم یهو برق از سرم پرید و فک میکردم میخواد ببینه من چجور آدمی هستم گفتم آخ ه شما و به تت پ ت افتادم که دیدم خودشو نزدیکم کرد دست به موهام میکشید بعدش ازم لب گرفت تا اون موقع من مات مونده بودم ولی تصمیم گرفتم همه تجربیاتی که از فیلمای پورن بدست آوردم یه جا روش پیاده کنم همینجوری که لب میگرفت بهش گفتم نسرین خانوم مطمئنی این قضیه بعدا برامون مشکلی ندارم اونم گفت اگه مشکلی داشته باشه واسه من داره نه واسه تو شروع کردم به لب گرفتن ازش و زبونمو اینور اونور کردن دهنش بعدش گفت من فک میکردم صفر کیلومتری ولی میبینم تجربیاتد از استاد تنظیم چند سال پیش ما هم بیشتر منم گفتم تازه کجاشو دیدی گفتم میشه برام یه کاندوم بیاری اونم پرید از تو کمد اتاق خوابش یکی آورد منم داشتم فک میکردم چجوری بکنمش که باعث رضایت هردومون بشه وقتی اومد بهش گفتم از کدوم جور سکس خوشت میاد اونم گفت فقط لب گرفت و ماساژ دادن گلوم منم چون روم باهاش باز شده بود بلیزشو از تنش دراوردم و از رو سوتین سینه هاشو میمالوندم و با زبونم زیر گردنش و نوک سینه هاشو از رو سوتین میخوردم بعدش سوتینشو دراوردم وااااااااااای چه سینه های خوردنی داشت آدم سرشو میزاشت رو سینه های نازش دلش میخواست همون روو بخوابه سینه هاشو اینقد خوردم و باهاش ور رفتم که سزر و صداشو درومده بود و بعدش شلوارشو که یه شلوار ورزشی مردونه بود کشیدم پایین اونم اینجور که احساس میکردم را کرد بعدش شور ضی نبود از این کارم ولی من اون موقع دیوانه شده بودم نمیدونستم چیکار میکنم یه کم با دستم از روی شورتش با کسش بازی ت سفیدشو کشیدم پایین به جونه خودم الان اینارو میگم راست کردم یه کس سفید تپل که منتظر کیر بود بعدش ازش پرسیدم نسرین جونم میخوای برات بخورم کستو که گفت اینا واسه تو فیلماس کارتو ادامه بده منم از لجش با تمام چندشی که داشتم شروع کردم به خوردن کسش اونم از این کارم تعجب کرده بود و به نوعی داشت حال میکرد اولش برام سخت بود ولی یه کم بعد طبیعی شد اینقد کسشو خوردم تا نزدیک ارضا شدنشو بود چون میدیدم کسش لزج شده بعدش کاندومو از روی دسته مبل ورداشتم و لباسامو دراوردم و زدم به کیرم تا کیرمو دید گفت بدبخت چقد سرخ و کبود شده منم گفتم همش تقصیر شماس بعدش گفتم بلند شو میخوام اساسی بکنمت و آوردمش به ستون اوپن تکیه دادمش و از عقب کیرمو گذاشت لای پاهاش و عقب جلو میشدم بعدش روی پله آشپزخونه چهار دست و پاش کردم و کیرمو از پشت گذاشتم تو کسش اونم با داست کیرمو هدایت میکرد شروع کردم به تلمبه زدم که دیدم سر و صداش بلند شد گفتم یه کم یواش الان تموم میشه اتفاقا اونروز نمیدونم از ترس و استرس بود که اصلا آبم نمیومدم یه دقیقه همینجوری تلمبه زدم که گفت تو چقد کمر سفتی داری منم چون خودم حیرت زده شده بودم چرا ارضائ نمیشم برا اینکه پیشش قپی بیا گفتم بالا رفتن از منه ولی پایین و اومدن از خدا دستشو کشیدم و چرخوندمش و از جلو کیرمو کردم توی کس نازش و در همین حین ازش لب میگرفتم و سرعتمو کم کرده بود چون واقعا خسته شده بود که دیدم اون داره لذت میبره دوباره نفس عمیقی کشیدم و سرعتمو بیشتر کردم که دیدم پاهاشو داره میکشه عقب فک کردم خسته شده بعدش فهمیدم ارضا شده منم با خودم گفتم کار بدیه اون ارضا بشه و من نشم و با تمام قدرتم تلمبه میزدم حدوداد یه دقیقه اینجوری تلمبه زدم که احساس کردم دارم ارضا میشه از قذا کاندوم قلابی هم پاره شده بود و دیدم نمیتونم خودمو کنترل کنم و خیلی هم دوست داشتم آبمو توی کسش خالی کنم همشو یه جا خالی کردم توی کس نازش که دیدم با همون بی حالی بهم گفتم محمود آتیشم زدی این لحظه رو هیچوقت یادم نمیره چون فک میکردم همه بدنم داره از کیرم میره بیرون بعدش یه ربع افتادم و خودمو چسبوندم به سرامیکای کف حال تا یخ کنم اون روز دوباره کلی ازش لب گرفتم و باهاش صحبت کردم بعد بهم گفت حالی که تو امروز بهم دادی قده یه دنیا ارزش داشت ولی امیدوارم دهنت جایی نگوزه منم بهش قول دادم بین خودمون بمونه اون روز سره کارکردنو گرد کردم و رفتم خونه شبش هم من احمق قضیه رو به یکی از دوستام گفتم دوست حیوون منم فک کرده بود جندس و رفته بود دمه خونش و امارشو میگرفته نسرین هم بو برده بود منم رفتم کار خونشونو تکمیل کردم و دلیل اینکه نسرین باهام مثه قبل نیست رو فهمیدم البته مطمئن نبود ولی شک کرده بود که من به دوستم گفتم این بود ماجرای من دوست دارم چون بار اولمه داستان مینویسم بهم حق بدین اگه مشکلی داشت در ضمن بعضی جاهاش مجبور بودم اغراق کنم نوشته

Date: July 14, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *