سلام من میلادم و چند ماهی هست که داستانای سایت شهوانی رو میخونم و خیلی از این سایت خوشم میاد اگه از نوع داستان نویسیم خوشتون نیومد همین جا معذرت میخوام چون بار اولمه که مینویسم من 24 سالمه و بچه اهوازم و تهران درس میخونم و همیشه هم با قطار مسافرت میکنم . قدم 182 سانت و وزنم 85 کیلو خاطره ای رو که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به سال 89 میشه که میخواستم از اهواز با قطار به سمت تهران برم . وقتی سوار قطار شدم و رفتم توی کوپه دیدم تنها هستم و بقیه مسافرا یا نیومدن یا ایستگاه های بعدی سوار میشن . همینطورم شد و توی ایستگاه اندیمشک یه پیرزن و پیرمرد و دوتا دختراشون که سنشون به 35-40 میخورد سوار شدن . بعد از اونا هم یک دختر خانوم خیلی ناز و خوشگل که بعدا فهمیدم دانشجو دانشگاه آزاد تهران جنوبه سوار شد . خلاصه قطار راه افتاد و ما هم همش تو فکر این بودیم که چه جوری مخ این دخترو بزنیم و شمارشو بگیریم یا اگه شد و خودش پایه بود بریم توی دستشویی یه حالی بکنیم. طبق عادت همیشگی ، بلوتوث گوشیم رو روشن کردم و یه عکس عاشقانه رو انتخاب کردم و واسه اولین بلوتوث که روشن بود فرستادم ، دیدم بله ، گوشی همون دختره بود که بلوتوثش روشن بود بعد اونم چندتا عکس فرستاد . دیدم اینجوری به جایی نمیرسم ، واسش چندتا عکس نیمه لخت فرستادم و اونم چندتا عکس سکسی فرستاد بعد یه یادداشت فرستاد که اگه فیلم سکس دارم واسش بفرستم اینو که خوندم سریع چندتا فیلم سکسی توپ واسش فرستادم . بعد یه یادداشت فرستادم که میخواد امشب یه حالی با هم بکنیم که جواب داد نه چون پریوده و حوصله نداره . منم به شانس کیریه خودم لعنت فرستادم و رفتم تخت بالایی که بخوابم .اما همش تصویر اون کون و سینه های خوشگل توی ذهنم بود . پیرمرده هم اومد تخت کناریه من خوابید و دوتا دختره پیرمرده تختای وسط و اون دختره که خودش میگفت اسمش رویاست با پیرزنه تختای پایین خوابیدن. توی خواب بودم که دیدم یکی داره کیرمو میماله . یواشکی نیگا کردم دیدم خودشه . بعد دیدم که فقط ما دوتا توی کوپه ایم . پا شدم نیگاش کردم دیدم داره بهم میخنده . گفتم پس بقیه کجا رفتن ، گفت که ایستگاه اراک پیاده شدن اون موقع ساعت 3 شب بود تا 5 ساعت دیگه که به تهران میرسیدیم میتونستیم همه کار بکنیم سریع از تخت اومدم پایین و پرده های کوپه رو طوری که از بیرون چیزی معلوم نباشه مرتب کردم و درو قفل کردم ، نیگاش کردم دیدم شهوت داره از نگاش میباره منم مثل ندید بدیدا افتادم به جونش و شروع کردم به خوردن لباش و همزمان لباساش رو در آوردم اونم لباسای من رو در آورد ، بعد رفتم سراغ سینه هاش که واقعا مثل دوتا انار خوشمزه بودن ، ده دقیقه سینه هاش رو میمالوندمو میخوردم ، داشت نفس نفس میزد که بهم گفت بیا کسمو بخور ، گفتم مگه پریود نیستی ، گفت نه بابا شوخی کردم ، ما هم از خدا خواسته سریع شورتشو کشیدم پایین و سرمو گداشتم لای پاشو شروع کردم به لیسیدن و خوردن کوسش ، یکی دو دقیقه نشد که دیدم داره میلرزه و با یه فریاد کوچیک فهمیدم ارضا شده حالا نوبت اون بود به من حال بده اومد زانو زدو کیرمو گرفت توی دستشو یه چند باری بوسیدش و بعد گذاشتش توی دهنش ، معلوم بود که قبلا هم از این کارا کرده چون خیلی خوب انجام میداد، منم که چشامو بسته بودم و انگار توی بهشت بودم . دیگه داشت آبم میومد که بهش گفتم کافیه و میخوام از کون بکنمش بعد از یه کم ناز کردن قبول کرد بکنمش . یه کم کرم آورد گذاشت روی کیرم ، منم سوراخ کونشو کرم مالی کردمو با انگشتام سوراخشو باز میکردم ، بعد رفتم پشتشو کیرمو فشار دادم توی کونش هنوز یه کم داخل نرفته بود که دیدم داره گریه میکنه، منم دلم به حالش سوختو درش آوردم و گذاشتم لای پاش و شروع کردم به تلمبه زدن ، داشت آبم میومد ازش پرسیدم کجا بریزم ، گفت میخوام بخورمش ، منم سریع کیرمو درآوردم گذاشتم توی دهنش و همه آبمو خالی کردم توی دهنش ، دوباره شروع کردم به خوردن لبا و سینه هاش مثل دو تا جنازه افتاده بودیم کف قطار دیگه داشت هوا روشن میشد لباسامونو پوشیدیمو برگشتیم سرجامون بهش گفتم شمارتو بده اونم یه شماره داد و گفت باطری گوشیش تموم شده و خاموشه ، منه خر هم اصلا شک نکردم که دروغ میگه ، خلاصه تهران پیاده شدیم و رفتم یه تاکسی واسش گرفتم و ازش خدافظی کردم و رفتم سمت خوابگاه خودمون الان یه ساله هرچی زنگ میزنم هنوز خاموشه ببخشید که خیلی ساده نوشتم چون بار اولم بود اما واقعی واقعی بود واسه اینکه بعضی دوستان هم غلط املایی نگیرن 3 بار ویرایش کردم. موفق باشید
0 views
Date: June 2, 2018