سکس گروهی با نگار ۱

0 views
0%

بعد از ظهر شده بود به مناسبت تولد خواهرم قرار بود یک مهمونی کوچیکی براش بگیریم خواهرم یک دوست صمیمی داشت به اسم نگار که بیش از حد سفید بود خیلی گوشتی قد تقریبا 170 وزنشم 80 میخورد و موهای بلند خیلی خوشگل و حدودا 4 یا 5 سال بود منو ندیده بود تا اینکه خونمونو عوض کردیم البته قبل اینکه خونمونو عوض کنیم خیلی میدیدمش همش خونمون بود ولی من اصلا باهاش راحت نبودم چون 3 سال ازم بزرگتر بود کلاً خیلی سر به زیر و تو خودمم و نمیتونم با ی دختر خیلی خیلی صمیمی بشم خلاصه بعد پنج سال 2 یا 3 باری اومده بود و با من صمیمی گرفت و روبوسی میکرد که انگار قبل اینکه ما خونه عوض کنیم رفیق صمیمی بودیم اما نه همه میدونستن من اگه دختر پیشم باشه کاری نمیکنم خلاصه میگفتن نگار تو این 5 سال شوهر کرده و ازش طلاق گرفته و الان وضع درستی نداره و تو آرایشگاه کار میکنه و خواهرم شمارشو نداشت تا اینکه توی اینستاگرام دیده بودشو باهاش قرار گذاشته بود و دوباره رفت و آمد می کرد ما از یک جای تقریبا متوسط نقل مکان کردیم به یک خونه خیلی شیک تو بهترین منطقه شهر وحسابی توی منقطه قبلیمون تو دهن افتاده بودیم خلاصه اون روز پسر خالم و دختر خالم که حسابی شیطون هستن و هر خلافی میکنن و هیچکس نمیتونه مانع اینا بشه اومده بودن و مادر و پدرم واسه خارج از کشور و بودن و بودن ما 3 تا با دختر خالم و پسر خالم واقعا خطرناک بود چون هرکاری ازمون برمیومد ولی چون خواهر فهمیده ای دارم با اینکه سن داداشم بیشتره مامان و بابام خونه رو به خواهرم سپرده بودن و حسابی قبل رفتن جیبشو پر کرده بودن که تو این دو س هفته که نیستن چیزی کم نداشته باشیم پسر خالم 3 سال ازم بزرگتره و باباش وضع مالیش توپ توپه هیکل ورزشکاری و قد 183 وزن 90 پسری که همه دخترا رو هوا میزننش خلاصه با ماشین شاسی بلند باباش رفته بود بیرون و دنبال مهمون میگشت واسه پارتی امشب میگشت برادرم 7 سال ازم بزرگتره و لاغره و مجرده و شدیدا چشمم به نگار بود و حسابی تو کف این دختر بود البته براش فرقی نمیکرد دختر میدید رحمی نداشت و شاید واسه همین تنوع طلبیش زن نمیگرفت منم 19 سالمه لاغرم ولی بدن تو پر و سفتی دارم که فقط به درد کشتی و دعوا میخوره قدم 173 و انصافا صورت پسندی دارم که دخترا معمولا میگن بی بی فیس و به خاطر همینم زیاد اعتماد به نفس ندارم تا دختر بازی کنم و وقتی دخترا پیشمن همش تو خودمم خلاصه اون روز برادرم رفت دنبال خرید شرینی و مشروبو میوه و اینا منم داشتم تو خونه کمک خواهرم تمیزکاری می کردیم مادر و پدرم خارج از کشور بودن و همه چی محیا بود واسه پارتی امشب من علاقه شدیدی نسبت به دختر خالم دارم از بچگی عاشقشم و خودشم میدونه ولی چون قدم کوتاس و هیکل درشتی ندارم برعکس خودش که بالای 100 کیلو وزنشه و هم قد خودمه و وقتی کفش پاش میکنه قدش از من بالا میزنه زیاد بهم رو نمیده و هی جلوم میگه من عاشق پسرای خوش هیکلمو قد مرد باید بلند باشه و با تیکه هایی که میندازه واقعا کلافم میکنه ولی خودش میدونه شدیدا میخوامش و اگه پاش برسه میگیرمش صورت خیلی نازی داره تپله و واقعا از همون بچگیش خواستنی و شیطون انقد نمک داره هر پسری رو میتونه جذب کنه حتی گاهی وقتا بهترین ماشینا جلوش ترمز میزدن واسه اون کون گندش و بدن سفیدش هیکل گنده ای داره و لباسای تنگ میپوشه و هر مردی رو به زانو میزنه ولی همسن خودمه و به قولی جنبه خیلی بالایی داره و به هرکسی رو نمیده و اگه بخوای از حدت بیشتر بری میرینه بهت تقریبا همه رو معرفی کردم جز خواهرم خواهرمم قدش 170 لاغره و چشم هر پسری رو بخواد جذب میکنه ولی چون فهمیده است سرش تو لاک خودشه و فقط فکر درسشه خلاصه ساعت 6 شده بود و هنوز نه خبری از پسر خالم بود نه داداشم تا اینکه نگار رسید زنگو زد من درو باز کردم تا اومد تو مثل بقیه روزا پرید تو بقلم و باهام رو بوسی کرد منم بخاطر اینکه لج دختر خالمو در بیار بوسش کردم و خیلی گرم گرفتم اونم گفت دلم برات تنگ شده و کادو خواهرتو بگیر ی جا بزار نبینه منم گرفتم گذاشتم پشت مبلا خلاصه اومد تو و منم رفتم ذغال گذاشتم نشستیم قلیون کشیدیم چایی خوردیم و اینا صحبت دخترانه کردن منم پاشدم رفتم تو اتاق و پای گوشیم بازی میکردم تا اینکه 1 یا 2 ساعت گذشت که بعد پسر خالم زنگ زد گفت نزدیک خونم و مهمون آوردم خلاصه منم گفتم الان میاد و مهمون آورده تا اینو گفتم نگار که تاحالا اصن پسرخالمو ندیده بود گفت یعنی چی مهمون آورده و عصبی شد تا پاشد آیفون زنگ خورد اونم پرید پایین و رفت دید سه تا دختر خیلی آس بلوند سوار ماشینشن داد و قال کرد و اینارو از ماشین پیاده کرد فحش میداد میگفت گمشین جنده ها اینام ترسیده یکی یکی در رفتن پسر خالم با اعصاب داغون اومد تو خونه به خواهر گفت این رفیقت فازش چیه چه کاری بود کرد تا نگار اومد بالا گفت ببینم تو رو چقد تو نازی پسر خالم سلام کرد و رفت سمت در که بره بیرون نگار گفت کجا میری گفت میرم دارو خونه اونم گفت منم میخوام دارو بگیرم سرما خوردم اینا خلاصه دوتایی رفتن بیرون منم با دختر خالم پای قلیون نشستیم و کسشعر میگفتیم و میخندیدیم و گرم صحبت بودیم که انگار اینا رفتنو دیگ نمیان و اینا چیزی طول نکشید زنگ آیفون خورد داداشم اومد و حسابی دست و بالش پر بود و یه ودکا مشتی دستش بودو با میوه و خرت وپرت اومد تو تا رسید گفت نگار کو پس دختر خالم ودکارو از دستش گرفت گفت پیش پات با پسر خالت رفته خلاصه چیزی نگذشت که اینا اومدن خیلی نگار آویزون پسر خالم شده بود خیلی عجیب قلیون تموم شده بود و همه رسیده بودن به من گفتن برو دوباره چاق کن منم رفتم ذغال گذاشتم پای گاز بودم که دیدم نگار اومد پیشم گفت داری چیکاری میکنی میتونم یه خواهش کنم گفتم جونم هرچی بخوای گفت تورو خدا من خیلی بی جنبم وقتی عرقی میخورم دست خودم نیس نزار به دوست پسرم خیانت کنم و اینا منم گفتم خیالت راحت حالا چرا به من میگی با خنده اونم گفت بهت اعتماد دارم گفتم باشه قلیونو اوکی کردم رفتم تو اتاق دیدم بساط عرق اینا اوکیه نگار رفته تو بقل پسرخالم دارن سلفی میخورنو پیک میزنن من قلیونو گذاشتم وسط و اینام میخوردن تا اینکه گفتم تعارف نمیکنین منم بیام نگار گفت عزیزم تو نخوری که اصن حال نمیده و لیوان خودشو داد دست من پر پر بود منم پیک اولو گفتم به سلامتی خودت میخورم دادم بالا بعد نشستم قلیونو چاق کردم اینام خیلی زود نصف شیشه رو خالی کردن منم قلیونو دادم دست اینا نشستم پای سینی و لیوان برداشتم گذاشتم جلو ساقیمون که داداشم بود واسه همه پر میکرد واسه نگار رو پر تر نگار بین من و پسر خالم بود و بقل پسر خالم داداشم بود و کنار داداشم خواهرمو منم بین دختر خالم و نگار نشسته بودم و چون نگار بهم گفته بود نزار خیانت کنم هی بزار میکشوندمش سمت خودم ولی باز خیز ور میداشت سمت پسر خالمو روی پای اون میخوابید و میگفت سرم داره گیج میره منم اومدم فازی عوض کنم یه آهنگ گذاشتم گفتم پاشیم برقصیم داداشم و پسر خالم زدن بیرون از اتاق ولی خواهرمو دختر خالم می رقصیدن ودکا خالی شده بوده اندازه 4 پیک مونده بود منم 1 سوم اینا نخورده بودم لیوان خودمو نگارو پر کردم گفتم به سلامتیت میخوام بخورم نگارم مست مست بود بدنش داغ داغ انقد خورده بود کلش عرق میریخت گفت من فدات بشم که به فکرمی لیوانشو برداشت خوردیم منم داشتم نگاش میکردم چشمام فقط به سینه های خوشگلش بود حدالقل با اون بدن گوشتیش 75 بود منم مست بودم اینقد بد نگاه کردم فهمید گفت چشماتو درویش کن منم لیوانشو پر کردم تقریبا ودکا تموم شده بود گفتم میشه قبلش یه بوست کنم خندید گفت باشه اصن تو باغ نبود که من لبمو گذاشتم بجا لپش رو لباش یه بوس 3 ثانیه ای کردم سریع جدا کرد و گفت ببین از اینا بوسا نه منم گفت هواسم نبود خواهرم متوجه صحنه شدو نگارو بلند کرد گفت بیا برقصیم تا بلندش کرد پسر خالمو داداشم اومدن تو اتاق و نگار پرید بقل پسر خالم گفت میخوام باهات برقصم مست مست بود داشتن میرقصیدن که یهو آهنگ تموم شد همینطوری که دستاشون تو دست هم بود یهو نگار در باز کرد به پسر خالم گفت بیا بریم من تورو کارت دارم پسر خالمو کشید رفت سمت اتاق مامان بابام من داشتم دنبال آهنگ میگشتم که دیدم صدا آه و ناله نگار بلند شد رفتم دیدم پسر خالم انداختش رو تخت خودشو روش انداخته داره میکنش و ازش لب میگیره داداشمم داره لخت میشه دختر خالمو خواهرمم مثل روانیا میخندیدن به این صحنه من خیلی حول کردم و درو بستم نمیدونستم چیکار کنم بهش قول داده بودم خلاصه نشستم رو مبل ولی صدای آه و ناله این منم حشری کرد دوباره رفتم تو اتاق دیدم پسر خالم خوابیده زیر نگار و داداشتم داره سر کیرشو تف میزنه میکنه تو کون نگار منم اومدم برقو روشن کردم که نگار دید من دارم میبینمش گفت کثافت همینجوری میخواستی کاری کنی من خیانت نکنم یهو از رو پسر خالم بلند شد لباسش تنش بود ولی شلوارشو تا نیمه داده بودن پایین بلند شد شلوارشو کشید بالا از رو تخت اومدم پایین یکی محکم گذاشت زیر گوش من من مست بودم هیچی حالیم نبود یهو دیدم رفته تو اتاق دنبال گوشیشه داداش و پسر خالم کپ کرده بودن و مونده بودن چیکار کنم خواهرمو دختر خالمم میخندیدن تا رفت تو اتاق منم دنبالش رفتم زد زیر گریه میگفت نمیخواستم خیانت کنم چیکار اینکارو باهام کردی من گفتم من کاری نکردم گفت چرا تو کاری کردی من به شهرام خیانت کنم به احمد خیانت کنم به سامان خیانت کنم نمیدونم 10 تا اسم برد خیلی مست بود منم گرفتمش تو بقلم گفتم تو به کسی خیانت نکردی و اشکاشو پاک کردم گفتم تو فقط میخواستی خوش بگذرونی تا اینو گفتم لباشو گذاشت رو لبام و دوتایی نشستیم رو تخت منم خوابوندمشو همینطوری ازش لب میگرفتم اینقد داغ بود که گرمای بدنشو میشد حس کرد در باز شد و خواهرمو دختر خالم داشتن نگاه میکردن و میخندیدن منم بخاطر خنده های اینا که انگار من بی عرضه ام لباس نگارو خیلی سریع در آوردم جوری که خودشم متوجه نشد باورم نشد بیکینی نداشت و سینه های خوش حالت سفتش بدون بیکینی اینقد خوشحالت بودن جلوم دوتا سینه سفید 75 بود نوکش صورتی وای محشر بود یکم با دست مالوندمش دوباره لباشو خوردم حدوداً دو سه دقیقه داشتم لباشو میخوردم که دیدم کیرمو داره میمالونه شرتک پام بود و از لای پاچه پام کیرمو گرفته بود تو دستاش منم تو همون حالت سینه هاشو گرفتم مک میزدم محکم مک میزدم خوش فرم ترین سینه ای که تو عمرم دیده بودم ادامشو اگه پسندتون بود مینویسم نوشته

Date: March 10, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *