سکس یعنی اشتراک احساس

0 views
0%

سلام دوستان چند تا نکته هست که قبل شروع داستان هست که باید ذکر کنم اول اینکه خیلی ممنونم که وقتتونو گذاشتید و داستان منو مطالعه میکنید دوستان من با موبایل دارم این خاطره رو واستون ارسال میکنم و بازم همه ی تلاشمو میکنم که غلط املایی و نگارشی داخلش وجود نداشته باشه اما بازم اگه دیدید به بزرگی آرزو هاتون ببخشید چون انسان جایز الخطاست داستان طولانیه تا حدودی و دلیلش اینه دوست داشتم اون حستونو قطع نکنم موقع خوندن داستان و توی کف یا هر چیزی که اسمشو میذارید نگه ندارم واسه اومدن پارت بعدی علامت های مثبت نقل قول از فرناز مستعار هستش و علامت های منفی خودم هستم بقیه اطلاعات رو خودتون موقع خوندن بدست میارید با تشکر از شما بدست آوردن و جلب کردن توجهش ش واسم خیلی گذاف تموم شد از تراشیدن موهام که ۱۱ ماه بود کوتاهشون نکرده بودم و بینهایت دوسشون داشتم فقط به این دلیل که گفته بود دوسشون داره بگیر تا دست گرفتن سیگار و سیگاری اولین باری که تنش به تنم خورد رو قشنگ یادم میاد یه غروب سرد پاییزی بود داشتم تو پاتوقم قدم میزدم و دلیل اینکعه منو پس میزنه رو از خودم سوال میکردم یه سیگار از جیبم دراوردم و رو لبم گذاشتم تا فندکو خواستم زیرش بگیرم گوشیم زنگ خورد و زود تر از فندکی که از دستم افتاد قلبم بود که هّری ریخت پایین با استرس و دستپاچگی تلفنو جواب دادم کجایی مگه فرقیم میکنه جرت نگو سوالمو جواب بده تو پاتوقمم هر چی دوس داری فحشم بده و بعد قطع کن دیوونه شدی این چه حرفیه تا حالا کی همچین کاری کردم که این بار دومم باشه لعنتی بکن اینکارو بذار حد اقل یه دلیل واسه متنفر شدن ازت داشته باشم اینکارو نمیکنم هیچوقت با غم سنگینی که رو سمت چپ سینه م فشار میاورد خم شدم و فندکو ورداشتم و باز خواستم که سیگارمو آتیش کنم که باز زنگ زد جانم پاشو زود بیا اینجا میخوام حرف بزنم بات باشه اومدم کوچه باغی که توش سیگار میکشیدم بین خیابون ما و خیابون اونا بود ینی راهی نبود رسیدم دم خونشونو رفتم اون دست خیابون و طبق عادت گوشیو ورداشتم و گرفتمش و چشامو دوخته بودم به پنجره ی ته بالکنشون و منتظر بودم پیداش شه هیمشه اینکارو میکردیم وقتایی که بحثمون یخورده جدی میشد این مدلی حرف میزدیم بینمون یه خیابونو چند تا درخت و یه دیوار کوتاه که بالاش ینی بالکن به من پیدا بود و یه پنجره و یه شیشه و ده متر فاصله بود ولی باز وقتی موقع حرف زدن صورتشو میدیدم خودش کلی بود بعد هفت تا بوق جواب داد و گفت بیا دم در کارت دارم و قطع کرد از خیابون رد شدم و به سمت در کوچیکشون ک ه توی کوچه بود رفتم ضربان قلبم از قدمام سریع تر بود وقتی رسیدم درو باز کرد و رفتم تو درو بست و همون پشت در وایسادیم یه نگاه معنی داری بهم کرد نگاهش از اون نگاها بود دلچسب فریبنده جذاب شیطنت آمیز خمار ملتمسانه از بوی دهنش معلوم بود که میون این همه کشاکش و جنگ اعصاب و لا پوشونی احساسش نتونسته با خودش کنار بیاد و شدیدا مست کرده اومد توی بغلم و منم دستامو دورش حلقه کردم و همراهیش کردم داشتم مو هاشو نوازش میکردم و همش صدای هوشنگ ابتهاج لعنتی توی سرم بود تازه کلیپ کنسرتشو توی آلمان با زنده یاد لطفی پیدا کرده بودم ناخودآگاه یه بیتشو خوندم واسش بی تو آری غزل سایه ندارد لطفی باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم چه شعر قشنگی نه به قشنگی چشات سرشو از رو سینه م بلند کرد و فقط نگام کرد باز از اون نگاها بهم کرد بعد نگاهش رفت سمت لبام دوباره برگشت رو چشام چن بار این کارو تکرار کرد و آروم آروم فاصله ی سرشو با سرم کم کرد و لباشو گذاشت رو لبام و چشامونو با هم بستیم لباش مزه ی تکیلا میداد شایدم مارتینی یا شاید حتی بلک وایت اما فرقی نداشت نه هیچ نوشیدنی الکلی و نه حتی هیچ مخدری نمیتونست اون حس اون لحظه رو بهم بده جز دو تیکه گوشت قرمز به اسم لباش بوسیدنمون طولانی شد خیلی طولانی شاید چون بوسه ی اولمون بود یا شاید چون جفتمون تشنه ی هم بودیم نمیدونم گوشیش که زنگ خورد خودشو ازم جدا کرد و گوشیشو از زیر کش کمر ساپورت مشکیش درآورد بازوهاش لخت بود ینی تاپ مشکیم تنش بود آهنگ زنگش خونه ی بی سقف صادق بود قبلا هم صادق گوش کرده بودم امت تو آهنگایی که با حصین میخوند شاید تنها دلیلی که عاشق صادق شده باشم همین بوده با صدای صدا کردنم به خودم امدم سپهر جان باید بری مامانمینا بودن مغازرو بستن دارن میان باشه خداحافظ راستی سپهر جونم دوست دارم منم دوست دارم دم در خونشون چند تا پله داشت وقتی پله هارو میومدم پایین بجای حس پایین اومدن حس کردم هیمنطور بالا تر و بالا تر رفتم و توی آسمون شادی پرواز کردم اینقد خوشحال بودم که تا خونه عین این بچه ها دوییدم رابطه ی منو فرناز روز به روز قشنگ تر شد روز به روز نزدیک تر میشدیم هر موقع بابا و مامانش مغازه بودن و خواهرش با نامزدش میرفت بیرون تنها میشد و سریع به من زنگ میزد اوایل فقط بوسه رد و بدل میکردیم بوسه های جانانه و حسابی اما کم کم مثل هر دختر و پسر دیگه ای شیطنت های سکسیمون شروع شد و از جکای سکسی گرفته تا زدن حرف راجب اندام و سینه و کون دخترا و هیکل پسرا یه روز توی تلگرام ازش پرسیدم سایز ممه هات چنده گفت هفتادوپنج منو میگی میخکوب شده بودم و گفتم دروغ میگی و اصرار داشت که حرفش راسته منم گفتم باشه پس بار بعدی که بیام خونتون باید ممه هاتو بهم نشون بدی حس عجیبی داشتم اولین تجربه م نبود اما بهترینش بود گذشت تا اینکه موعدش رسید رفتم تو خونه و از پله ها که بالا رفتم دیدم کنار در ایستاده و پرید بغلم سفت بغلش کردم و لباشو بهم تقدیم کرد که منم مردونه پذیرفتمش و خوردم لباشو بغلش کردم رو به اتاقش رفتم و گذاشتمش رو تختش دراز کشید منم کنارش لبه تخت نشستم اگه تجسمش سخته بگم دقیقا عین حالتی که وقتی کسی میره عیادت رو تخت بیمار میشینه دستم اتفاقی به سینش خورد و یادم افتادش و بهش گفتم راستی باید ممه هاتو نشونم بدی خانوم خالی بند خالی بندی نکردم خودت لباسمو بزن بالا ببین ببینیم و تعریف کنیم لباسو با دستایی که میلرزیدن بالا زدم و آروم دستمو زیر سوتینش جا کردمم گرمایی که سینه های نرم و بزرگش از خودش ساطع میکرد غیر قابل باور بود جلوی شهوت خودم رو به سختیگرفتم چون نمیخواستم احتمال اینم بدم که با خودش فکر کنه واسه سکس میخوامش من دوسش داشتم بیشتر از خودم حتی از رو تخت که بلند شدیم توی هال یکم چرخیدیم و همدیگرو بوسیدیم که یهو زد تو سرم و بی اراده گفتم ممه هاتو درار میخوام بخورمشون اونم انگار منتظر بود سریع لباسشو داد بالا و سوتینشم داد بالا و من عین وحشی ها پریدم به جون سینه هاش درست مثل یه بچه ی شیر خوار گرسنه ای که مادرش چند ساعتی سهل انگاری کرده و شیر بهش ندانه نوک سینه هاشو میلیسیدم و میک میزدم اما باز از اون بیشتر پیش نرفتم دفعه های بعدی که میدیدمش هر بار یه مرحله حلو تر میرفتیم تا جایی که عکس کیرمو که یه کیر کاملا معمولی هستش رو واسش فرستادم کلی ترسید و گفت چقد بزرگه و چقدر ترسناک منم همون چیزایی رو گفت م که شمام موقع خوندن همچین مسیج هایی تو فکرتون میاد قرار ملاقات بعدی یکم فرق داشت توی چت ازش خواسته بودم کاملا لخت شه و خودمم لخت شم و ازش خواسته بودم با کیرم بازی کنه همونطوری که من با کسش ور میرفتم رسیدم خونشونو از پله ها رفتم بالا مثه همیشه بغلم کرد کنار در هال و بلندش کردم رفتیم رو تخت انداخنمش رو تخت و خودمم رفتم روش و دستامو کنار سرش ستون کردم و لبای قلوه ایشو خوردمو به دندون گرفتم ناکس میدونست چطوری آمپر حشرمو بچسبونه وزبونشو تو دهنم میچرخوند منم مثه میک زدن نوشابه با نی زبونشو میمکیدم خودم اومدم زیر و چرخوندمش رو خودم و لباسشو دراوردم و خمش کردم رو خودمو لبامون رفت تو هم و از پشت گیره سوتینشو باز کردم و سینه های خوش تراشش که نه تو سکسای قبلیم و نه تو سکسای بعدیم هیچوقت مثلشو ندیدم افتاد بیرون باز چرخ خوردیم و امدم بالا لباسای خودمو به سرعت دراوردم و شلوار و شورتشو با هم درآوردم و خوابیدم کنارش و شروع کردم به لب گرفتن و مالیدن س ینه هاش و بعدش کسش صدای ناله های آروم و کشدارش ملودی قشنگی داشت که با صدای چالپ چلوپ دستم که بخاطر خیس شدن کسش بود قاطی شده بود بی نظیر بود آروم با اون یکی دستم دستشو گرفتم رو کیرم که مثه میله پرچم سیخ شده بود گذاشتم همراهی کرد میخواست کیرمو همونجوری که من تنشو میخواستم بهش گفتم میخوام کستو بخورم لبخندی زد که نشونه تایید بود پاهاشو باز کردو رفتم بین پاهاش بوی جالبی میداد کسش بوش بوی عطر نبود که خوشبو باشه اما بوی جالبی بود یه لیس روی کل کسش زدم که باعث شد سرمو به کسش فشار بده و انگیزه م بیشتر شه بعدش هر نوع حرکتی که بلد بودم و یاد گرفته بودم حتی یاتد ن گرفته بودمو رو کسش پیاده کردم با دهنمو زبونم اومدم بالا که سرمو بین دستاش گرفتو دور لبمو که خودشم میدونست با آب کسش خیس شده لیسید از این کارش خیلی خوش اومد خوابیدم کنارشو خیلی وقیهانه ازش خواستم که میشه مال منم بخوری و منتظر بودم ناراحت شه اما اینقدر خوب بود که بازم لبخند تحویلم داد بلند شد از کنارم خم شد رو کیرم نمیدونم شما چه حسی داشتین اما اون لحظه غیر قابل توصیفه وقتی لبهای قلوه ایش سر کیرمو لمس میکرد و وقتی زبونش نوازشش میکرد حس میکردم الانه که جونم از سر کیرم بزنه بیرون موهاشو جمع کردم تو دستمو صدامو دراورد و منم مثل خودش آه های خفیف میکشیدم و آروم اومد بالا و لباشو بوسیدم و گفتم مرسی فرشته ی من بازم لبخند تحویلم داد مگه یه آدم چقدر میتونه خوب باشه اومد روم و رو کیرم نشست یکم حرف زدیم که یهو جفتمون همزمان سکوت کردیم و باهم متوجه شدیم کیرم روی کسش لیز خورده یه مکث کوتاهی کرد و خودش عقب جلو کرد رو کیرم که به کسش بماله ناله میکرد ولی آروم خیلی آروم پوزیشنو عوض کردم خودم رفتم روش یه بالش زیر کمرش گذاشتم و گفتم پاهاتو دور کمرم حلقه کن مو های کسشو شیو کرئه بود ولی چند روز پیش و تازگی جیک زده بود و مثه ریش های شوهر عمم م شده بود که همیشه با ماشین اصلاح میکرد و منم واهمه داشتم از روبوسی باهاش چون ریشاش تو صورتم فرو میرفت اما خیلی لذت بخش بود چون صدای ناله های جفتمون هم همزمان شده بود هم بلند تر حدود ده دقیقه همین شکلی بالا و پایین کردم و بعدش یه ایست دادم که نفس بگیرم سپهر جان میشه بکنی تو کسم بعد از خارج شدن این کلمه ها از دهنش نگاهشو ازم دزدید چراغ خاموش بود اما احساس کردم که صورتش سرخ شده بود دختری نبود که خراب باشه دختری نبود که هوسی باشه اما واقعا درک نکردم چرا اینو خواست که بعدا گفت که واسه این خواسته بود که مطمئن شه فقط مال خودشم واسه این که هیچی واسم کم نذاشته باشه طفلی خیلی حشری بودم بی نهایت اما این خواسته ش مثه یه پتک تو سرم خورد به خودم اومدم و به این فکر کردم که واسه یه لذت یه ساعته مشکلی واسه خودمون درست نکنم که به این راحتی حل نشه شاید قسمت من نبود که واقعا هم نبود لباشو بوسیدمو گفتم این خیلی زوده هنوز خیییلی زود اما بجاش کونتو میکنم که نه سیخ بسوزه نه کباب بازم لبخند زد پرسیدم مطمئنی درد داره ها داد میزنیا سنگین ترین فشارم روم باشه جیکمم در نمیاد عههههه میتونی امتحان کنی وازلین کجاس اتاق مامانم روی میز آرایش درش صورتیه باعش همونطوری لخت مادر زاد پاشدم رفتم وازلین آوردم تو همون حالتی که دراز کشیده بود رفتم روشو وازلین نوک انگشتم زدم و خییلی نرم نوکشو کردم تو داشتم ازش لب میگرفتم که گاز گرفت لب پایینمو و فهمیدم دردش اومده اما چیزی نگفت و باز ادامه دادم خیلی آروم آروم که بعد از پونزده دقیقه سه تا انگشتمو کردم تو کونش یهو یه گاز محکم از لبم گرفت و گفت شما کیر نداری با ون منو بکنی توله سگ خیلی تنگی دردت میاد صبر کن آماده کنم کونتو نخیر بسه دیگه آماده م اومدم روشو باز یه بالش زیر کمرش گذاشتم و وازلین دم سوراخش زدم سر کیرمم حسابی وازلین مالیدم و آروم فشار دادم خیلی نرم سرشو کردم تو سوراخ تنگش خم شدم روشو خودش بدون اینکه بگم پاهاشو حلقه کرد دورم و آروم عقب جلو کردم اولاش تقلا میکرد و بیچاره حتی جیکشم در نیومد اما بعدش واضح بود داره لذت میبره و تقلا هاش تبدیل شد به نفس نفس زدن و بعدشم ناله های دیوونه کننده موقع تلنبه زدن فقط دو چیز تو ذهنم بود تنگی داغی این دو تا باعث شد آبم خیلی زود بیاد و بدون پرسیدن خالیش کردم تو کونش لباشو بوسیدم و کیرمو کشیدم بیرون وکنارش ولو شدم تو چشامم نگاه کرد و گفت میدونی دخترا چی میگن _ چی میگن عشقم میگن وقتی به دوس پسرت کون میدی ینی با همه وجود عاشقشی که این کارو میکنی چون دردش بی نهایت زیاده این بار من لبخند تحویلش دادم چی میتونستم بگم جز این که هر لحظه عاشق ترم میکرد پاشدیم و لباسامونو پوشیدیم و زودی رفتم بیرون و طبق معمول از پله ها بجای پایین رفتن هی بالا تر و بالا تر رفتم تو آسمون شادی پرواز کردم مرسی که وقت گذاشتید و خوندید نوشته

Date: March 14, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *