سکس یهویی زمان دانشجویی

0 views
0%

سلام من علی هستم این خاطره برمیگرده به 3 سال پیش زمانی که دانشجو بودم اینم بگم ظاهر خیلی شاخی ندارم و خیلی معمولی هستم ولی توی دانشگاه با دخترای زیادی میپریدم نه به هوای سکس ها فقط ارتباط معمولی داشتم ولی با یکی از دخترا خیلی صمیمی بودم بگذریم نزدیکای عید بود و مردم توی حال و هوای خرید عید و اینا بودن و خانواده منم رفته بودن شهرستان و من تنها بودم چون اصلا حال نمیکردم برم شهرستان اونم توی عید توی یه مغازه کار میکردم و سرمون هم خیلی شلوغ بود یه روز نزدیکای ظهر بود که دیدم تلفنم زنگ خورد نگاه کردم دیدم یکی از دخترای دانشگاهه جواب دادم و بعد از کلی احوال پرسی و اینا بهم گفت کجایی گفتم مغازه ام چطور مگه گفت دارم میام سمت خونه شما برای عید لباس و اینا بخرم زنگ زدم بهت که اگه میتونی با من بیایی ولی بگم ها اون لحظه اصلا به سکس و اینا فکر نمیکردم منم گفتم باشه میام و بهش گفتم کجا بیاد که ببینمش به صاحب مغازه ام گفتم من میرم جایی و میام برگشت گفت کجا میری گفتم کار واجب دارم گفت زود زود بیا سرمون شلوغه منم گفتم باشه و سریع زدم بیرون و رفت سر قرار دوستم اومد سلام کردیم و راه افتادیم توی خیابون و دیدن لباس و مغازه های مختلف یه مانتو توی ویترین دید و خوشش اومد رفتیم داخل مغازه که پرو کنه وقتی مانتو رو پوشید منو صدا زد که برم نظر بدم که گفتم خوشله و از این حرفا خواستم برم که گفت وایسا درو نبد این یکی رو هم بپوشم نظر بده وقتی مانتو رو دراورد یهو برق سه فاز منو گرفت فقط یه سوتین تنش بود و شلوار فوق العاده تنگ که خط کوسش معلوم بود یه کم وراندازش کردم که گفت هوی به چی نگاه میکنی گفتم هیچی و بعدش مانتو رو پوشید و یکی رو انتخاب کرد و بعدش کلی گشتن توی خیابون و مغازه های مختلف تا اینکه همه چیز خرید و تموم شد و توی این مدت همش توی فکر کوس و کونش و سینه هاش بودم و داشتم لذت میبردم و به این فکر میکردم که جوری بکشونمش توی خونه و از طرفی هم به این فکر میکردم اگر امروز نکنمش از دستم پریده و موقعیت بهتر از این پیدا نمیشه بهش گفتم عزیزم یه چیز بگم قبول میکنی گفت چی گفتم خونه تنهام الانم وقت نهار شده اگر دوست داشته باشی نهار بگیرم بریم خونه بخوریم بعدش برات اژانس میگیرم اینو گفتم و منتظر عکس العملش موندم گفت یا میاد یا نمیاد دیگه یا میاد و میکنمش یا نمیاد و جق میزنم که یهو گفت باشه بریم ولی دوست ندارم توی خرج بیوفتی هر چی توی خونتون بود میخوریم و نمیخواد غذا بخریم توی دلم گفتم ایول تیرم به هدف خورد راه افتادیم سمت خونه وقتی رسیدیم یه دونه از لباس راحتی هایی که خریده بود رو پوشید و نشست و چون گرسنمون بود سریع مشغول گرم کردن غذا شدم و شروع کردیم به غذا خوردن و همش توی این فکر بودم که چجوری به سکس بکشونمش که یهو یادم افتاد قلیون دوست داره بعد غذا قلیون رو چاقیدم و نشستیم دوتایی کشیدیم یه کم با موهاش بازی کردم دستاشو نوازش کردم که دیدم داره نگاهم میکنه یه چند لحظه به هم خیره شدیم و اروم لباشو بوسیدم دیدم چیزی نگفت چند بار دیگه بوسیدمش طوری که دیگه داشتم لباشو میخوردم اروم گردنشو نوازش میکردم و از روی لباس سینه هاشو میمالوندم یه چند دقیقه ای توی این حالت بودیم سریع قلیون رو گذاشتم کنار و دوباره مشغول شدیم دستمو بردم سمت کوسش و شروع کردم به مالوندن لباسشو بالا زدم و سوتینشو در اوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش و از روی شلوار کوسش رو میمالوندم دیگه داشت اه و ناله میکرد و چشماشو بسته بود و لباشو گاز میگرفت همینطور که میمالوندمش شلوارش رو در اوردم پاهاشو باز کردم و شروع کردم به خوردن کوس سفید و تپلیش که حالا ابدار هم شده بود انقدر خوردم که فکم درد گرفته بود چند بارم با دست زدم روی کوسش قشنگ سرخ شده بود و باد کرده بود انقدر حشرم بالا بود که گفتم الان اگه بکنم توی کوسش سریع ابم میاد جنگی پریدم توی اتاق اسپری رو اوردم زدم به کیرم و دوباره شروع کردم به خوردن کوسش تا اسپری عمل کنه دختره هم جوری شهوتی شده بود که اصلا حرف نمیزد راستی اسمش مریم بود فقط اه و ناله کیرم که سفت سفت شده بود دیگه داشت منفجر میشد اروم گذاشتم جلوی کوسش و تکونش میدادم دلم میخواست همینجوری لذت ببرم و زود تموم نشه یهو دیدم تلفنم زنگ خورد گفتم اه این چه وقت زنگ خوردنه جواب ندادم صاحب مغازه بودش یهو دیدم مریم داد میزنه بکنش توی کوسم دیگه مردم دلم کیر میخواد زود باش گفتم باشه عزیزم چرا داد میزنی یهو تا دسته جا کردم ت ی کوسش یه جیغ زد و منم شروع کردم به تلمبه زدن و گوشی تلفنم هی زنگ میخورد دلم میخواست خوردش کنم و برم بزنم صاحب مغازه رو بکشم یه 20 دقیقه ای توی کوسش تلمبه زدم و همزمان سینه هاشو میخوردم و لباشو میبوسیدم اونم فقط ناله میکرد که دیدیم داره میلرزه و ارضا شده بود و چند دقیقه بعدش منم ابم اومد و ریختم روی شکمش یه چند دقیقه ای کنار هم دراز کشیدیم و عشق بازی کردیم و لباسامون رو پوشیدم و جمع جور کردیم زنگ زدم اژانس اومد و منم سریع رفتم مغازه این یه سکس به یاد موندنی و یهویی من بود و یه دختر کوس تپلی که از اسمون افتاد توی بغلم نوشته

Date: April 8, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *