سینا و لیلا

0 views
0%

من سینا با خانمم لیلا میخوایم داستان زندگیمون و اولین سکسمون رو براتون بنویسیم نحوه نوشتن داستان یکم متفاوت از بقیه داستان ها هستش توی این داستان من و لیلا قراره با هم داستانو بنویسیم هرکس قسمت خودشو با از زبون خودش میشنوین خلاصه بریم سر اصل مطلب سینا اسمم که مشخصه 28 سال سن دارم نرم افزار خوندم و الان توی یه شرکت مشغول به کارم بچه ته غاری خونه هم بودم و هستم لیلا اسم منم مشخصه 27 سال سن دارم مدیریت بازرگانی خوندم و توی گمرک کار می کنم تک فرزند بودم و هستم سینا شروع داستان با منه که بر می گرده با دوران بچگیمون تا 8 سالگی همه چیزبه روال عادی میگذشت تا اینکه یه همسایه جدید برامون اومد لیلا با پدر و مادرش بود اوایل مهر بود مدرسه میرفتیم اون موقع هر دوتامون کلاس دوم بودیم من نیمه دوم به دنیا اومدم و لیلا نیمه اول واسه همین هر دوتامون کلاس دوم بودیم مدرسه محله ما دبستان دخترا و پسرا کنار هم بود خلاصه یه روز زنگ خونه زده میشه من میرم خونه وقتی میرسم خونه مادرم بهم میگه برم براشون از مغازه خرید کنم منم با دوچرخه میرم واسه خرید چون ظهر بود باید میرفتم مغازه روبروی مدرسه وقتی میرسم اونجا لیلا هم میبینم که ایستاده حداقل 30 دقیقه ای از زنگ خونه گذشته بود لیلا همیشه بعد زنگ خونه یا بابام یا مادرم میومدن دنبالم تا منو ببرن سرکارشون بعد از اونجا برم خونه اون روز نوبت مادرم بود بیاد موقع اومدن تصادف میکنه اون موقع موبایل نبود فقط کیوسک تلفن بود نهایتا جایی هم تصادف کرده بود کیوسکی نبود که بتونه خبر بابام بده منم منتظر مادرم بودم تا بیاد دنبالم ولی نیومد سینا لیلا چون دختر همسایمون بود میشناختمش بهش گفتم چرا هنوز نرفتی خونه لیلا منتظر مامانمم تا بیاد دنبالم سینا دور کرده مادرت باید الان اومده باشه لیلا نمیدونم باید بمونم تا بیان دنبالم سینا میخوای برسونمت خونه میخوام برم مغازه بعد با هم بریم خونه لیلا نه ممنون مامانم الان میاد خودش سینا الان ظهره و گرمه باید تا الان اومده باشه شاید مشکلی پیش اومده براش حداقل بیا بریم مغازه اگه شماره بابات یا مادرت داری زنگ بهشون بزن لیلا با سینا رفتم مغازه نزدیک بود به اداره مامانم زنگ زدم همکارش گفت اومده دنبالت بعد به اداره بابام زنگ زدم جریان گفتم بهم گفت با سینا برم خونه تا بره دنبال مامان سینا خرید که کردم لیلا روی میله دوخرچه نشست باهم رفتیم خونه لیلا موقع رفتن خونه سوار دوچرخه که بودم خوشم اومده بود مقنعه ام رو درآوردم تا باد به موهام و گردنم بخونه هوا گرم بود خیلی اون لحظه بهم چسبید سینا موهاش بلند بود خوشم اومد از موهاش دیگه رسیدیم خونه لیلا کلید خونه نداشتم مجبور بودم برم خونه سینا مادرش مهربون بودن باهام خوب برخورد کرد برام شربت اورد بعد از 5 دقیقه بابای سینا از سرکار اومد منو میشناخت بهش جریان گفتن چرا اینجام بعد از اون نهار خوردیم بعد رفتم تو اتاق سینا البته اتاق پسرای خونه برادر بزرگه اتاقش جدا بود برادر دوم مدرسه بود نوبت عصر بود برادر سوم از همه فضول تر توی اتاق بود منم با سینا رفتم توی اتاق ببینم چیا داره سینا بردمش توی اتاق همه چیز اتاقم رو نشونش دادم تا عصر باهم بازی کردیم لیلا اون لحظه بهم خوش گذشت چون سینا اولین دوستم بود از موقعی که به اینجا اومده بودیم عص بابا و مادرم اومدن دنبالم خیلی تشکر کردن و معذرت خواهی منم از سینا و داداشش خداحافظی کردم خیلی اذیتمونم کرد ولی پسر شیرینی بود سینا البته دو تا خواهرم دارم اون روز هردوتاشون مدرسه بودن خلاصه این اولین دیدار ما بود و شروع دوستی ما با هم درس می خوندیم و بازی میکردیم این دوستی ادامه داشت تا 14 سالگیم اون موقع بخاطر شغل بابام چون ارتشی بود بخاطر ماموریتش باید میرفتیم شهر دیگه وقتی که رفتیم به خونه جدید خیلی دلم تنگ شده بود تازه فهمیده بودم بهش وابسته شدم لیلا منم همینطور دلم تنگ شده بود براش شبا گریه میکردم که چرا امروز نبودش تازه فهمیده بودم چقدر دوستش دارم حاضرم واسش بمیرم سینا ماموریت کاری بابام 5 ساله بود بعد از اون برمیگشتیم شهر خودمون تو این مدت پنج ساله واسم سخت گذشت یه ارتباط کوچیکی با لیلا از طریق تلفن خونه هم داشتم که قطع شد داستانش زیاده تو این پنج سال کار هم کردم تو یه مغازه فروش کامپیوتر و خدمات کامپیوتری و تو تعمیرگاه ماشین هم شش ماه کار کردم لیلا وقتی سینا رو بعد از 5 سال دیدم تو کوچه یکم تعجب کردم خیلی بزرگتر شده بود صداشم کلفت تر شده بود سینا منم وقتی لیلا دیدم خوشگل تر شده بود و خوشتیپ بود لیلا میخاستم برم پیش دخترخالم بیریم بیرون حسابی تیپ زده بودم سینا یه چند دقیقه ای احوال پرسی و باهم صحبت کردیم که موبایل لیلا زنگ خورده بود لیلا دختر خالم بود میخواست بدونه کجام سینا وقتی دیدم موبایل داره تو فکر افتادم موبایل بگیرم اون زمان اوایل اومدن ایرانسل بود یه خط اعتباری خریدم و یه گوشی دست دوم تا بتونم با لیلا صحبت کنم یکم طول کشید تا بتونم شماره لیلا رو بگیریم ازش شمارش رو گرفتم اس بهم میدادیم و بعضی وقتا صحبت نتونستم با لیلا بیرون برم لیلا شرایطم سخت بود تنها دختر و فرزند خونه بودم روی بیرون رفتنم حساس بودن بعد اشنا زیاد بیرون داشتم میترسیدم ببیننم سینا خلاصه بعد از یکسال دانشگاه نرم افزار قبول شدم و رفتم دانشگاه بخاطر دانشگام به اینترنت نیاز داشتم کامپیوتر از قبل داشتیم تو خونه ولی تازه اینترنت دار شدم لیلا وقتی گفت اینترنت گرفتم بهش گفتم خیلی خوب شد منم اینترنت دارم میتونیم با یاهو با هم صحبت کنیم خلاصه شروع حرفامون از طریق یاهو شروع شد و هرشب باهم چت میکردیم بدی چتمون نبود وب کم بود من داشتم ولی سینا چون کامپیوترشون عمومی بود و توی هال خونه بود نمیتونست وب بده یه شب پریود بودم بهش گفتم دل درد دارم ازش خواستم تا صبح بیدار باشه تا شش صبح بخاطرم بیدارموند ولی منظورمو نگرفت میخواستم کم کم راهش بندازم چون نیاز پیدا میکردم ولی چیزی نمیگفتم سینا بعد از یکسال که دانشگاه رفتم یه کار پیدا کردم تو یه شرکت بخش کامپیوترش مشغول کار شدم بعد از مدتی حس کردم نمیتونم اینجوری ادامه بدم به لیلا گفتم دوستت دارم و تو رو میخام دیگه تحمل اینجوری گذروندن ندارم و دوست نداریم با چت و اس ام اس بگذره لیلا خیلی وقت بود منتظر بودم اینو بهم بگه از خوشحالی داشتم میترکیدم بهش گفتم بیاد خواستگاریم سینا منم گفتم حتما میام باید اول با خونواده بحرفم بدون اونا نمیتونم بیام لیلا بابام سینا رو تو کوچه دیده بود قبلا باهم صحبت کرده بودن بابام گفت سینا خیلی بزرگ شده و کامپیوتر میخونه منم به بهونه خراب شدن کامپیوتر یا نصب برنامه سه بار گفتم که بگن سینا بیاد خونه برام درست کنه سینا منم از خدا خواسته میرفتم و با مامان و باباش میحرفیدم یکم خودم بینشون جا انداختم با مامان و بابام بابت خواستگاری حرفیدم خلاصه کنم رفتم خواستگاری گیر به سربازیم دادن اونم خدا رو شکر با معافی سه برادری برطرفش کردم لیلا با سینا نامزد کردم خیلی خوشحال بودیم اجازه داشتم خونشون برم و سینا خونمون بیاد ولی بیرون نه تا وقتی عقد نکردیم اجازه نداشتم بیشتر سینا میومد خونه ما چون خونه ما خلوت بود و راحتتر بودم خونه سینا شلوغ بود عروس و نوه هم بود شلوغ میشد وقتی هم میرفتم واسه دیدن خونواده سینا میرفتم نه خودش چون خودشو میدیدم هر روز بعد از یک ماه عقد کردیم سینا لیلا پیشم راحت بود هر روز با مدل های خاص میومد یه روز بلوز با شلوار یه روز با سارافون یه روزم با لباس محلی موهاش مثل بچگیش بلند بود البته من بهش اجازه نمیدادم کوتاهش کنه چون موهای بلندش دوست داشتم بدن گوشتی داشت سینه درشت و کون متوسطی داشت خیلی دوست داشتم بحثش رو باهاش باز کنم فقط یکم میترسیدم بیشتر روم نمیشد بهش بگم سختم بود لیلا من خیلی دلم میخواست حداقل لب بگیره اینقدر براش خودمو خوشگل میکردم ولی همش ناامیدم کرد سینا تا اخر یه روز ازم خواست بیام خونشون برنامه براش نصب کنم من گفتم خیلی خستمه نمیتونم بیام از خونه با تیم ویور برات نصب میکنم قبول کرد و برنامهش نصب کردم دنبال سریال برنامه توی نت بودم که تو آدرس بار مرورگرش دیدم توی سایتای سکسی رفته و عکس و فیلم های سکسی میبینه برنامش کرک کردم رفتم خونشون گفتم چرا این سایتا رفتی و اینا رو میبینی لیلا بهش گفتم از وقتی نامزد و عقد کردیم هیچ رابطه ای با هم نداشتم سیناا یکم استرس گرفتم خودمم دوست داشتم شروع کنیم اینکارو بهش گفتم هرچی دوست داره بگه انجام میدم رفتم در اتاق رو بستم ازش لب گرفتم بار اولم بود خیلی شیرین بود لباش زود سیخ کردم نمیدونستم چکار از یه طرف هم میترسیدم بابا و مادرش بیان یهو در رو باز کنن لیلا لب گرفتنمون بار اول یادم نمیره خیلی دوست داشتنی بود ولی اینجوری خوشم نمیود زود خودمو کشیدم کنار گفتم راحت نیستم دلم یه سکس میخام ازت سینا خواهرم با شوهرش هر سال عید و تابستون یا روزهای تعطیل بزرگ میرفتن مسافرت کلید خونه میدادن دست مادرم یکی از این روزا رسید کلید رو از مادرم گرفتم مادرم هوامو داشت میفهمید واسه چی میخام برم به لیلا گفتم بریم اونجا لیلا منم به خونواده گفتم میخوام با سینا بریم بیرون بگردیم مثل همیشه خودمو خوشگل کرده بودم و اماده سینا رسیدیم خونه اول کار رفتم شربت درست کردم و کلی پذیرایی کردم هرچی تو یخچال دیدم اوردم بعد فیلم گذاشتم تا ببینیم یکم لیلا موقع فیلم دیدن من سرم رو پاهای سینا گذاشتم و فیلم دیدم یکم خستم شد صورتمو طرف کیر سینا کردم با ناز بهش گفتم نمیخوای اینو نشونم بدی و به چشماش نگاه کردم سینا من هم دیدم شروع شده گفتم هرچی دوست داشته باشی نشونت میدم بلندش کردم ازش لب گرفتم بازم همون مزه شیرین داشت کلی فیلم آموزش سکس دیده بودم میفهمیدم چکار کنم خوب لباش رو خوردم بعد دستمامو رو کمرش گذاشتمو و نوازش میکردم لیلا حس خوبی داشتم از اینکه داشت لمسم میکرد بعد از کمر دستاشو اورد سمت کونم یکم خودمو جمع جور کردم داشت خوب جلو میرفت و حس منو بیشتر میکرد سینا کون لیلا رو با دستم گرفتم فشار دادم و نوازش کردم بعد دستم اوردم سمت پهلوهاش و کم کم اوردم بالا سینه هاشو تو دست گرفتم خیلی خوب و بزرگ بودن همینجورم لباش رو میخوردم لبامو برداشتم رو لباش تی شرتش در اوردم همممم یه سینه خوشگل و ناز پشت سوتینش مشکی رنگش مخفی کرده بود سینه هاش 70 بودن خیلی دوستشون داشتم با نوک قهوه ای کم رنگ مثل ندیده ها سینه هاشون تو دست گرفتم شروع کردم خوردن لیلا سینا خوشگل برام سینه هامو میخورد داشتم کم کم بی حال میشدم با دو دستم موهاشو گرفتم سرشو مچسبوندم به سینه هام دست خودم نبود خیلی ناز میخورد برام بعد کلی خوردن ازش خواستم گردن و لاله گوشم بخوره سینا اطاعت کردم و گوشها و گردن مینا رو خوردم تموم که شد گفتم حالانوبت توئه لیلا پیراهن و زیرپیراهنیش در اوردم یه بدن خوشگل دیدم خوشم اومد کمربند شلوارش باز کردم بعد دکمه هاش باز کردم شلوارش کشیدم پایین کیرش بلند شده بود داشت شرتش رو پاره میکرد و یکم شرتش خیس شده بود زبونم بردم جلو زبونمو دور کیرش چرخوندم یه گاز کوچولو گرفتم تا اذیت سینا کنم سینا عاشق این شیرینکاری هاشم خیلی از شیرین کاری هاشو نگفتم چون طولانی میشه خلاصه یکم دردم گرفت گفتم چکار میکنی اون لبخند دوست داشتنی همیشکی از روی شیطونیش رو با دیدم گرفتمش یه لب خوشگل ازش گرفتم باز نمیتونستم اینو از درست بدم لیلا بعد از اینکه لبای همدیگه خوردیم شورتش رو از پاهاش بیرون اوردم بگو چی دیدم یه کیر شکلاتی اینو بکم سینا سبزه هست یکم یه کیر شکلاتی 16 سانتی دیدم جلو خودم نه بزرگه نه کوچولو واسه من با ناز لبامو گذاشتم رو سر کیرش و سرمو جلو عقب میکردم تا کم کم کیرشو بخورم همینجور ادامه دادم تا تمام کیرشکلاتیم رو تو دهنم کردم بعد از اون یکم حوق زدم بار اولم بود جا افتادم باز شروع کردم اینبار کیرشو تو دست گرفتم شروع کردم لیس زدم و خوردن چند باری هم دندونام خورد بهش سینا گفتم مواظب باشه دردم میگیره همینطور که واسم میخور دستم گذاشتم رو کسش یکم بازی کردم از رو شلوارش شلوار هنوز از پاهاش در نیاورده بودم دستم کردم تو شلوارش کسش داغ بود باهاش بازی کردم و میمالوندمش تا اینکه لیلا از خوردن کیر من سیر شد شلوارش در اوردم یه کس خیس پشت شرت سیاه ست شده با سوتینش دیدم شرت رو کشیدم پایین یه کس برنزه لب باز دیدم اول فکر میکردم باید سفید باشه چون تو کلیپ ها همش سفید بود ولی توجه نکردم شروع کردم خوردن لیلا کسم رو اول خوب نمیخورد بعد بهش یاد دادم چطور بخوره سینا از اول کسش تا اخر کسش با زبونم لیست میزدم و میخوردم یه چند دقیقه ای همینطور خوردم کیرم داشت میترکید به لیلا گفتم میخام کار تموم کنم خواستم از کون کیرم رو داخل کنم لیلا گفتم پردمو پاره کن کیرت رو بکن داخل کسم سینا اول تعجب کردم وقتی اصرار کرد کیرمو کردم داخل کسش یکم تنگ بود کیرمو یکم خیس کردم تا تونستم راحت بکنم داخل چهار پنج بار کیرم و جلو عقب کردم لیلا یه دادی کشید خون اومد ازش پردش پاره کرده بودم رفت تو حموم خودش تمیز کرد منم باهاش رفتم خودش تمیز کرد بردمش تو اتاق رو تخت خوابوندمش کیرمو دوباره کردم تو کسش تلمبه زدم یه 3 دقیقه ای زود ابم اومد کیرمو در اوردم ابش رو شکم و سینه لیلا ریختم نتونستم کیرمو دوباره داخل کسش کنم اونو باز ارضا کنم دردم میگرفت لیلا شروع کردم کس منو خوردن بعد از چند دقیقه دوباره کیرش جون گرفت داخل کسم کرد سینا اینبار خوب تلمبه زدم یه 10 دقیقه ای شد تا لیلا ابش اومد همین که ابش اومد خودمو انداختم کنارش خیلی خوش گذشت حدود 3 ساعت طول کشید سکسمون خیلی از چیزها رو نگفتم چون طولانی میشد از شیرینکاری ها و خوردن انگشت های پاهش و خوردن پاهاش و لاک زدن و لیلا الان که داریم اینو مینویسیم لخت لختیم من رو پاهای سینا نشستم و پشت میزیم ولی کیرش الان توی کسم نیست سینا شبا نمیذاره لباس بپوشم همیشه باید لخت باشم و چیزی تنم نباشه لیلا اخه من گرمایی هستم دوست ندارم چیزی تنم باشه شب از اینکه سینا لباس تنش باشه راحت نیستم سینا و لیلا امیدواریم داستانو دوست داشته باشین یکم با عجله شد ببخشید دوستتون داریم نوشته سینا و

Date: April 9, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *