همونطور که از عنوان این خاطره بر میاد این خاطره نه تنها ارتباطی با سینه چپ دختر همسایه نداره بلکم به سینه راستش هم هیچ ربطی نداره این خاطره سکس با دختر عمه کوچیکمه مدت زیادی بود نه با کسی سکس داشتم و نه با خودم کاری کرده بودم و نه حتی توی خوابهام اتفاق سکسی میفتاد اون شب بخاری کنار تختم کل اتاق رو گرم کرده بود موزیک ملایمی در حال پخش بود که منو بیشتر به سمت افکار سکسی میبرد به اندام خودم نگاه کردم که باعث شد هات تر بشم به آینه نگاه کردم پشمام ریخت خیلی قیافه ام کیری بود اون موقع فکر میکردم دلیلش پوست ناصاف دوران بلوغه و بزرگ که بشم بهتر میشه ولی الان مشخصه که اشتباه میکردم صدای زنگ در اومد از چرت پریدم و رفتم از چشمی در دیدم که خونواده عمه ام پشت در هستن بی شعورا هیچ وقت یاد نمیگیرن قبل از اومدن یه زنگ بزنن عمه ام یه پسر داشت و یه دختر همیشه دلم میخواست دخترشون پرستو رو بزنم زمین امشب وقت خوبی بود نقشه رو عملی کنم مهمونی گرم شد کوس شعر گفتن ها به اوج رسید پسر عمه ام رو دیدم که فکر میکرد کسی توی اون سر و صدا متوجه یواشکی گوزیدنش نمیشه دختر عمه ام مشغول صحبت از هنرهاش بود در مورد خیاطی داشت زر میزد من هم سرمو تکون میدادم و هر چند دقیقه یه بار میگفتم آره چه خوب ولی نگاهم به سینه هاش بود پرستوصورت قشنگی داشت دماغش کوچولو و سربالا بود پوستش به رنگ گندم دهان نیمه باز سکسی و کوچیک با لب های فابریک قرمز موهای لخت مشکی که با هر تکون دادن سر حرکت میکردند سینه های گرد متوسی و با مزه با یه چاک که دوست داشتی چیزاتو بذاری لاش تا برات نگه داره مثل فندک خودکار و از کونش انقدر برجسته و بزرگ بود که حس میکردی از تولدش تا حالا نگوزیده و الانه که بترکه شلوار نازک چسبان اسپرت صورتی پوشیده بوذ خط شورتش از زیر شلوار برجسته بود شلوارش تا ساق پاهاش بود و حد فاصل شلوارش تا جورابای سفید مچی که پاش بود ساق پای سبزه رنگش که تازه شیو شده بود دیده می شد خلاصه کلام دلم میخواست خیلی جاهامو تو خیلی جاهاش بکنم انگشتمو تو دماغش کیرمو تو گوشش و دماغمو تو سوراخ کونش اون هم داشت چشم و ابرو میومد و وقتی معلوم شد شب قراره برن خونه شون و خونه ما نمونن اون هم ناراحت شد باید میرفتم خونه شون به هر شکلی که شده داد زدم بابا من میرم خونه عمه با حمید میخوایم از خاطراتمون حرف بزنیم بابام گفت کوس پدر تو از سر شب تا حالا حمید رو به کیرت هم نگرفتی خدافظ بابا کاری نداری کمی کونشو خاروند و پشت کرد و رفت زیر لب گفت به کیرم تو ماشینشون رفتم نشستم عقب پسر عمم پشت فرمون نشست و باباش کنارش حمید انگشتشو کرد تو دماغشو یه تیکه احتمالا سبز رنگ در آورد و بدن اینکه کسی ببینه مالید به زیر صندلیش پشت ماشین من و عمه و دختر عمه نشستیم من گوشه بودم پرستو کنار من و اون جنده خانوم هم گوشه سعی کردم طوری که کسی متوجه نشه کف دستمو رو صندلی بذارم که بخوره به باسنش که البته خورد میشه گفت رو دستم نشسته بود ولی من به علت وزنش که روی کف دستم بود فقط گرمای کونشو حس میکردم دستم سر شده بود خیلی دلم میخواست دستمو تکون بدم ولی دلشو خایه شو نداشتم چند ثانیه به همین منوال گذشت و خب اومد آفرین واقعا دست مریزاد آقا سپهر اسم سالار سپهره همین بیست ثانیه ای آبت اومد جقی کمر شل نکبت از اینجا به بعد تو فکر بودم که چطوری امشب رو بپیچونم برگردم خونه و رو تموم کنم طبیعی بود خب باطریم تموم شده بود ولی خوشبختانه مسیر خونه عمه اینا دور بود و ریشارژ شدم رسیدیم خونشون از اینجا به بعد اتفاق مهمی نیفتاد همش تو دلم میگفتم کوس کشا بخوابیم دیگه بالاخره رضایت به خواب دادن بر خلاف داستان های سکسی قرار شد یا تو اتاق شوهر عمه نره خرم بخوابم یا تو اتاق حمید گوزو البته قبلا حمید رو کرده بودم و چیز تازه ای برام نداشت شوهر عمه ام هم واقعا بعید بود به من بده تو اتاق حمید خوابیدم البته کاملا بیدار بودم و مترصد یه فرصت خب بالاخره پیش اومد پرستو رفت دستشوئی به محض اینکه خواست در رو باز کنه و بیاد بیرون تو تاریکی دویدم و پشت در ظاهر شدم در رو که وا کرد جا خورد گفت اه تویی وانمود کردم که تو تاریکی نمیبینم و دستمو مالیدم به سینه اش عالی بود مثل لیمو شیرینی که هیچوقت قرار نیست تلخ شه گفتم بیدار بودی گفت تو هم خوابت نمیبره گفتم نه به چپ و راستش نگاه کرد و وقتی مطمئن شد کسی نمیشنوه گفت بیا اتاقم گفتم باشه پشت سرش با نوک پا رفتم تو گفت فقط باید زود بری بیرون ها با شناختی که از سپهر داشتم گفتم زود زود میدونستم واسه احمقی مثل من از این شانسا زیاد پیش نمیاد بخاطر همین دل و جرات به خرج دادم و گفتم پرستو تا حالا سکس داشتی گفت حالا پرسید تو چی گفتم نه با نارضایتی گفت حدس میزدم چند ثانیه سکوت نافرمی شد نمیدونستم چی بگم بخاطر همین اولین حرکتی که به ذهنم رسیدو انجام دادم شلوار و شورتمو که هنوز خیس بود دادم پایین منتظر عکس العملش شدم با خنده و شیطونی گفت خب یهو شورتت هم در بیار پر رو متوجه شدم چه چیزی به اشتباه انداختتش گفتم این شورت نیست پشمامه صدای استفراغ در آورد و گفت اوووع دستشو آورد جلو گشت و پیداش کرد اولین دستی که بهش مالید من دیگه رو زمین نبودم نشست و زانو زد فکر کردم میخواد بخوره ولی با دست کارشو ادامه داد بعد از 10ثانیه چون دیدم داره میاد و الانه که ضایع شم دستمو انداختم دور کمرشو از پشت بهش چسبیدم لاله گوششو مکیدم گردنشو بوسیدم که شل شد دستمو بردم زیر پیرهنش و سینه ها شو از رو سوتین مالیدم نه فایده نداشت نوک ممه میخواستم با نوک شست و انگشت اشاره نوکشو مالیدم حسم جالب بود اصلا نمیترسیدم کسی سر برسه حتی دلم هم میخواست همه ببینن چیکار میکنیم شلوارشو دادم پایین و چرخوندمش سپهر رو بردم نزدیک کوسش گفت نه نکنی تو بدون هیچ توضیحی مالوندمش به کوسش 1 2 3 اومد من در حال پاشیدن به در و دیوار و وسایل خونه اش بودم اون هم در حال هول هولکی لباس پوشیدن و مرتب کردن اتاق بعد هم هولم داد و گفت برو بیرون منم دکمه سیکتیر رو فشار دادم و زدم به چاک فردا صبح بدون رو در رو شدن رفتم خونمون از اون به بعد چند بار همدیگه رو دیدیم و مثل دو تا آدم عاقل و بالغ وانمود میکنیم که هیچ اتفاقی نیفتاده نوشته امیر آقای
0 views
Date: September 23, 2019