کار قبلی با تمام خوبو بدش تموم شد اما برای من یک درس فوق العاده به جا گذاشت در جریان داستان بی دی اس امی که هیدن مون عزیز همزمان با انتشار مجموعه قبلی نوشت من کامنتی براشون گزاشتم و ایشون رو به دیدن سریالی که بازیگرهاش همگی از زیباترین پورن استار های امریکایی انتخاب شده بودن تشویق کردم فرداش وقتی اومدم شهوانی برای اولین بار دیدم صندوق پیام هام پر شده یکی یکی باز کردم و خوندم کلی ازم تعریف کرده بودن که چه نویسنده ای هستم و بهترین سایتم وداستانهام شاهکاره و باید برای بقیه نویسنده ها کلاس تقویتی بزارم و اخرش خیلی معمولی یعنی یه جوری که شک نکنم همگی پرسیده بودن راستی اون سریاله که به فلانی گفتی اسمش چی بود از کجا میشه دانلودش کرد و یعنی عنایت بفرمایید من چهار ساله اینجام بیست تا داستان نوشتم کلی کامنت و مخلفات سگم بهم پیام نداد خرت به چنده یه کامنت راجع به پورن استارا گذاشتم انچنان توجهی بهم شد که اگر زمان بچگی بهم شده بود الان رئیس جمهور امریکا بودم همتونو می بستم به بمب هسته ای خلاصه که ما به درک اما این رسمش نبود سراغاز این ماجرا به دو تا تابستون قبل بر میگرده زمانی که من به اصرار ارش اسکل تپه برای یک دیدار مهم به خونه ارش رفته بودم اوشکول خان گفت چند نفرن که حتما باید ببینیشون منم فکر کردم باز یک گروه دختر پیدا کرده طبق معمول با طنابش رفتم تو چاه وقتی رسیدم اونجا منو به چهار نره خر بوگندو معرفی کرد که اینا بچه مایه دارن ومیخوان سفر ترکیه برن میخوام تورو هم باهاشون بفرستم گفتم مگه تو مدیر مدرسه ای که منو بفرستی اردو چرا چرت میگی گفت اینا با بقیه فرق دارن جهت اطلاعاتون من دو تا پسر عمه دارم که جونورایین برای خودشون یه پارک جنگلی نزدیک خونشون هست یک قسمتش علفای بلند داره که معتاد ها میرن اونجا برای مواد کشیدن اینا عصر به عصر که میشه میرن لای علفا دنبال معتاد هایی که از شدت مصرف نشئه شدن میگردن که کونشون بزارن عادتشونه چند تا سکه همراهشونه وقتی کارشون تموم میشه یک سکه ده ریالی یا بیست ریالی داخل کون معتادها فرو میکنن میگن وقتی طرف رفت دستشویی سکه میوفته پایین میخوره به کاسه مستراح صدا میده فکر میکنه معجزه شده از این به بعد پول میرینه و وضعش خوب میشه حسابی میره سر کار سکه ها مال سه تا شیشه پر از سکه ای است که تو زیر زمین خونه پدر بزرگم موقع اسباب کشی پیدا کردیم یکروز پدربزرگ زنگ زد بهم گفت میخوام تکلیف یک قسمت از اموالمو مشخص کنم پنج شنبه ظهر اینجا باش فکر کردم میخواد خونه باغشو به نامم کنه مثل بوشفگ سگ لوک خوش شانس تا خونش دویدم وقتی رسیدم دیدم کل نوه ها اونجا جمعن خورد تو ذوقم چه نقشه ها برای تبعید مادر بزرگ به خونه سالمندان بیرون کردن عمو و زنو بچش با سرنیزه افراشتن پرچم اسرائیل ساخت یک تخت پادشاهی از جنس چوب و رنگ کردنش با اب طلا تشکیل حرمسرای شخصیم تو خونه باغ و کشیده بودم به محض اینکه دیدم بقیه نوه ها اونجان خونم به جوش اومد اونام با دیدن من کلی شاکی شدن هر کس فکر می کرد پدر بزرگ فقط خودشو دعوت کرده گفت که قصد فروش خونه رو داره و تو زیرمینش کلی چیزای عتیقه و با ارزشه باید با احتیاط به بالا حمل بشه تا به تشخیص اون دور انداخته یا بسته بندی بشه برای اینکه پول عمله نده نوه ها رو کشونده بود اونجا جزو چیزایی که پیدا کردیم سه تا شیشه مربای بزرگ پر از سکه های یک و دو تومانی بود که اینا برای خودشون برداشتن و برای کارهای کثیفشون ازش استفاده میکردن بعدها وقتی ارش گیر داد که یه تومن به من قرض بده چون میدونستم قرض الپس نده است گفتم نه به خاطر دختر بازی های گسترده اش با وجود مایه دار بودش به همه نفری چند میلیون بدهکار بود اما هی تو مناسبت های مختلف تو جمع بهم گیر میداد منم یکبار که خونه عمه رفته بودیم یکی از سکه ها رو ازشون خواستم که شیشه های خالی رو نشونم دادن گفتن شرمنده تموم شد همشو تو کون معتادا فرو کرده بودن منم یک سکه یک تومانی که بعدها تصادفی تو جعبه واشر پیدا کرده بودمو با خودم به یکی از مهمونی های ارش بردم عمدا حرف پول داشتنو پیش کشیدم وقتی گیر داد گفتم یه تومن بهت میدم به یک شرط دیگه هرگز از من پول قرض نخوای خوشحال شد گفت باشه جلوی جمع ازش قول گرفتم بعد عین گداها سکه یک تومنیو انداختم تو ظرف غذاش بروبچ جلوشو نمیگرفتن همونجا از زور حرص سرمو با تبر فطع می کرد خونمو سر میکشید تقصیر خودمه که اینقدر بخشندم پسر عمه های من قبلنا جلوی مدرسه پسرونه وایمیسادن میگفتن کی میخواد فیلم سوپر ببینه هر کی میخواست به بهانه دیدن فیلم می بردن خونه بیچاره ها رو می کردن اما بعد از اینکه تبلت فراوون شد و فیلم سوپر مثل اب خوردن تو دست بچه های کم سن دست به دست میگشت اینام مجبور شدن معتاد های پارکو هدف بگیرن حتی منم یکبار با خودشون بردن و به نگهبان پارک معرفیم کردن یه دفعه موقع کردن یه معتاد مادر مرده سر رسیده بود اما چیزی نگفته بود و رفته بود یه جورایی رفیق شده بودن یه بارم یه بدبختی تو پارک خوابیده بود اینا فکر کرده بودن نعشه مواده داشتن شلوارشو میکشیدن پایین طرف بیدار شده بود دادو بیداد کنون گذاشته بود دنبالشون که اینا تو اطاقک نگهبان قایم شده بودن میگفتن نامرد صبر نکرد شورتو شلوارشو بکشه بالا بعد بیوفته دنبالمون یه دستی شلوارشو گرفته بود میدوید فحش خوار مادر میداد چیزشم تو باد تکون تکون میخورد ملتم هرهر میخندیدن مش محرم ادم بدی نبود یک چایی برای ما ریخت بهم گفت که تا شیش ماه پیش هفته ای چند تا جسد اور دوز کرده تو پارک پیدا میکردن اما از وقتی پسرعمه های تو اینجا مشغول شدن پارک پاکسازی شده گفت کاریکه نیرو انتظامی تو ده سال نتونست انجام بده پسر عمه های تو توشیش ماه انجام دادن گفت تو پسر باهوشی هستی اگر یک روزی به جایی رسیدی پسر عمه ها تو به سمت فرماندهان نیروی انتظامی کشور منصوب کن یکسال نشده ریشه اعتیادو از این خاک میکنن منم قول دادم وقتی رفتم تو کاخ ریاست جمهوری این اولین دستورم باشه پسرعمه هام چند باری هم پسرهای هیجده نوزده ساله تپل مپل رو رو که عشق دختر شمال بردنو داشتن به هوای اینکه دخترا خودشون با ماشین میان برده بودن شمال ترتیبشونو داده بودن یه چند دفعه ای هم من سعی کردم ارشو همراهشون بفرستم که نشد با اینکه نرفت فقط نمیدونم چرا الکی از دستم شاکی بود در نتیجه وقتی گفت میخواد با اون نره خرا بفرستتم مسافرت اولین حدسم این بود که احتمالا میخواد تلافی کنه و اخرش سر از قزوین در میارم اینه که گفتم ارش جون زالاسیدی گفت نه خره تله نیست اینا مترجم میخوان که میرن بار مخ بزنن و دخترای خارجی رو بلند کنن منم چون زبانت از همه ما بهتره تورو معرفی کردم هر چهار پسر به شدت پز پولداریشونو می دادن که از ثروتمندای واقعی بعیده بدم اومد ازشون و گفتم فعلا به خاطر مشغله کاری نمی تونم باهاشون برم بعد ها مشخص شد هرچهارتا بچه گدا بودن و هرکدوم میخواسته خرجشو بندازه گردن بقیه موقع بلیط گرفتن هیچ کس حاضر نمیشه پول بلیطشو بده وقتی میفهمن بقیه هم مثل خودشون گدا مفت خورن سعی میکنن ارش رو فریب بدن که با دخالت من موفق نمیشن ارش گفت حالا اونا هیچی چرا خودمون نریم و در نهایت بعد از مذاکرات بسیار مردم ازاران نامدار با اتوبوس به سمت استانبول حرکت میکنن حالا وسط راه چقدر مسخره بازی در اوردن بماند مثلا هر بار اتوبوس جایی توقف میکرد ملت باید برای توالت پول میدادن چون اکثرا زورشون میومد سعی میکردن پشت ساختمون رستوران یا لای علفا خودشونو خالی کنن و به همین منظور قدم زنان از اتوبوس دور میشدن که مثلا داریم راه میریم پاهامون از خشکی در بیاد تجربه منو به این نتیجه رسونده بود که اینجور وقتا بهترین موقعیت برای راه انداختن بحث فلسفیه گاو هشت تا پا داره یارو داره میترکه عملا داد میزنه هرچی تو بگی فقط برووووووو باورتون نمیشه چند تا پیرمرد بودن که من گریه شونو در اوردم همیشه از اینکه پیرمردا یک جوون گیر میارن مخشو کار میگیرن صدهزارتا سوال شخصی میپرسن شاکی بودم دوبار تو اتوبوس سفر پانزده ساعته و هواپیما سفر چهار ساعته بغل دستم از اینا بود منو به عروج رسوندن بگی زن نداری چهار ساعت نصیحت میکنن بگیر بگی دارم میگن بچه داری بگی ندارم نصیحت میکنن بچه دار شو بگی یکی دارم میگن تنها میمونه بگی دوتان میگن حق هر بچه ایه که هم برادر داشته باشه هم خواهر من یاد گرفتم همیشه میگم زن دارم چهار تا بچه اسماشونم بخواین شنگول منگول حبه انگور ادولف اما اون شبها وقت انتقام بود عملا گریه این خرپیره ها رو موقع دستشویی مفت رفتن در اوردم جیگرم حال اومد تا رسیدیم به مرز اونجا چند ساعتی معطل بودیم ارش به یه دختره گیر داد که بیا بریم تو توالت عمومی بکنمت از شانس ارش بابای دختره از مامورای گمرک بود گفت میرم به بابام میگم با سربازاش بیاد کونت بزاره ارش از ترسش رفت تا موقع حرکت تو دستشویی قایم شد خلاصه رسیدیم به استانبول شب رفتیم بار دو سه تا دختر مجار بودن چهل تا ایرانی ریخته بودن سرشون که مخشونو بزنن خلاصه نتیجه نگرفتیم رفتیم یک بار دیگه اونجا یک گروه سیاه پوست هم بودن با ما سر چند تا دختر رقابت کردن اخر یک پسر قد بلند اروپایی اومد نمی دونم چی گفت کل دخترا پاشدن باهاش رفتن خلاصه شب اول چیزی گیرمون نیومد فرداش با تاکسی به یک جایی رفتیم مثل پارک ابی بود اما کوچک برای چشم چرونی جای مناسبی بود اما دخترهاش کلاس خرکی میزاشتن بچه ها به هرکی بند میکردن فقط جمله گت لاست یا همون برو گمشو نصیبشون میشد سمت عصر رفتیم گردش اخر شب بچه ها خسته بودن گفتن میرن هتل اما ارش گیر داد بریم بار اخرش با ارش دو نفری رفتیم بیرون به یک بار نزدیک هتل یک دختر ایرانی با یک دختر المانی به تورمون خوردن داشتیم حرف میزدیم دختره ایرانیه گفت این همخونه المانی من یه جورایی سکس لازمه اما رابطه نمی خواد اومدیم اینجا یکیو پیدا کنیم برای رابطه یک شبه ارش سریع گفت میریم هتل ما یک سوییت جکوزی دار میگیریم میشینیم توش شراب توت فرنگی میخوریم شام هم میگم بیارن تو اطاق تا صبح خوش میگزرونیم دختر ایرانیه گفت من اهل اینجور رابطه ها نیستم اینم چون اروپاییه اینجوریه من پاشدم ابجو بگیرم ارش اومد دید گفت چرا ابجو مشروب بگیر مستشون کنیم گفتم خره تو سکس میخوای المانیه مال تو دیگه مستشون کنیم برای چی گفت اگر مست بشن جفتشون به هردومون میدن یه امشبو میخوام حال کنم گفتم به درک برو بتمرگ من میگیرم میام دردسرتون ندم هی من مشروب خریدم هی ارش تعارف کرد هی اینا نخوردن هی خودش همه رو خورد اخرش مست شد از جاش پاشد گفت میخوام براتون اواز بخونم یه نفس عمیق صدا دار کشید یهو دیدم کلم داغ شد اقا بالا اورده بود رو من دخترا هم گفتن ایییییی و پاشدن رفتن ملتم داشتن هرهر بهمون میخندیدن خلاصه پاشدیم برگردیم هتل زیر بقلشو گرفتم تا هتل فقط یک بلوک بود تا تو اسانسور هم اومد وقتی رسیدیم به طبقمون دیدم نشسته کف اسانسور میگه نمی تونم پاشم دیدم چاره نیست با بدبختی کولش کردم تا در اطاق همینجور که رو کول من بود دست کردم جیبم کارت در اطاقو در بیارم یهو دیدم کمرم داغ شد اقا شاشیده بود به من بردم انداختمش تو وان حموم دیدم عین بچه که میزارنش تو گهواره خوابش میبره سرشو خم کرد چشماشو بست اقا منم لباسامو در اوردم لخت مادرزاد شدم که دوش بگیرم ولی دیدم خیلی عصبانیم رفتم جلوی وان هدف گیری کردم مفصل شاشیدم به سر تا پاش کلا اینکار لذت همراه با ارامشی داره حالا لذت انتقام گرفتنم قاطیش کن اصلا نمیشه لبخند نزد مخصوصا وقتی که سر شیلنگو به طرف سر ارش گرفتم دیدم با زبونش لب بالاییشو لیس زد فکر کنم یه جورایی خوشش اومد یهو به عقلم رسید با گوشیم فیلم برداری کنم گوشیو از جیب شلوارم در اوردم اما هرچی زور زدم دیگه هیچی نیومد ازم یه دوش مفصل گرفتم جوری مثل خر خودمو سابیدم که سایز کمرم ده سانت کوچیک شد خواستم ارشو بیدار کنم ببرمش تو تخت بخوابه دیدم حسش نیست گفتم کون لقش چون لباس تمیز نداشتم با تن خیس دراز کشیدم تو تخت لخت مادر زاد خوابیدم ادامه نوشته شاه ایکس
0 views
Date: May 7, 2019