سکسی یه همکاری داشتم به اسم
خانم شاه کس شیخی. شوهر داشت و اوایل که اومده بود شرکت،
چادر از سرش نمی افتاد. اما کونی دو سه ماهی که گذشت دیگه با مانتو و مقنعه می گشت. همیشه یه
آرایش جنده نسبتاً مشخص هم رو صورت و لباش دیده می
شد. ظاهراً زندگی آرومی داشت و پستون یه جور زن سالاری تو خونه اشون حکم فرما بود و البته بچه هم
نداشتند. یه کوس روز که تو اتاقش بودم در مورد یه
موضوع کاری داشتیم صحبت می کردیم. آخر صحبت که می خواستم برم پشت میز خودم بهم گفت که نم دونم چرا نمی سکس داستان تونم از طریق
کامپیوترم پرینت بفرستم. آخه اونجا بیشتر از همه ایران سکس من از
کامپیوتر اطلاعات داشتم و همه این جور مسائلشون رو از من می پرسیدند. گفتم اجازه بدید چک کنم. از رو صندلیش پا شد و من نشستم. عجب حرارتی داشت صندلیش! سریع متوجه شدم که پرینتر را اشتباهی تعریف کرده است. درستش کردم و گفتم برای تست کدوم فایلتون را امتحان کنم. گفتم می خواهید آخرین فایل رو باز کنم و تا بیاد جواب بده من فایل رو اوپن کردم. فکر می کنید محتوای فایل چه بود؟ یه آگهی کون و کس فروشی تایپ شده. از تعجب شاخ درآوردم. خودش متوجه سوتیاش شده بود و حسابی هم ترسیده بود. متن آگهی به شرح ذیل بود: یک دور کس و کون کامل به همراه خوردن اول و بعد از آب ریزی فقط 50.000 تومان. کون تنها بعلاوه خوردن اولیه، 30.000 تومان. کس تنها بعلاوه خوردن اولیه، 30.000 تومان. 12 ساعت کامل از 8 صبح تا 8 شب، همراه مشروب و غذا، فقط 100.000 تومان. نمی تونستم موضوع رو هضم کنم. یعنی چی؟ حدوداً دو سه دقیقهای هر دو مات و مبهوت شده بودیم تا اینکه من به خودم اومدم و به آرومی گفتم فایلهای شخصی رو یا روش پسوورد بزارین یا در دسترس نباشن. و ادامه دادم نگران نباشین. بین خودمون میمونه. بدبخت حالش خیلی گرفته بود و به نظر بسیار هم نگران بود. من تو فکر بودم که این آگهی مال چه کسی بود؟ نمی تونستم قبول کنم که برای خودش بوده. چون به نظر نم اومد جنده یا روسپی باشه. دو سه روزی این موضوع بدجوری افکارم رو به هم ریخته بود. تا اینکه چهارشنبه ظهر وقتی همه نهار رفته بودند به داخلیش زنگ زدم و گفتم چند دقیقه وقتتون رو میخوام بگیرم. خانمها نهارشون پشت میزشون میخوردن. رفتم بالا و وارد اتاقش شدم. ترس و نگرانی رو تو چشاش می شد خوند. سریع گفتم لطفاً خودتون توضیح بدهید. موضوع چیه. بدون اینکه حرفی بزنه یه تیکه کاغذ رو از کیفش درآورد و بهم داد. با تعجب دیدم پرینت همون آگهیه ست. زیرش یه شماره موبایل و ساعات تماس رو نوشته بود. با گفتن یه خداحافظ کوتاه برگشتم پشت میزم. تو آگهی یه شماره موبایل شهرستان بود و ساعات تماس هر روز 5 تا 7 بعدازظهر بود. زمان به کندی می گذشت و منتظر بودم تا ساعت 5 شود و من زنگ بزنم. حوالی 5 از شرکت بیرون رفتم و از یک تلفن کارتی به اون شماره موبایل زنگ زدم. بعد از سه چهار تا زنگ دیدم یه خانم گوشی رو برداشت. نتونستم تشخیص بدم خانم شیخی یا نه. بهم گفت معرف شما کیه؟ گفتم خانم شیخی. گفت شما؟ خودم رو معرفی کردم. گفت کدوم حالت رو انتخاب می کنین. گفتم حالت دوم. گفت فردا (پنجشنبه) ساعت 10 تا 13 بیائید به آدرسی که می دم. آدرس رو نوشتم؛ و تو کف ارتباط خانم شیخی با این قضیه بودم. ساعت 10 فردا سر وقت تو آدرس مورد نظر بودم. زنگ زدم. خود خانم شیخی بود. سریع شناختم. درب رو باز کرد. رفتم طبقه چهارم و دیدم لای در بازه. با انگشت به در زدم و بلافاصله صدای خانم شیخی را شناختم که گفت در بازه بیاین تو. با دلهره داخل رفتم. داستان چیه؟ خانم شیخی اینجا چکار می کنه؟ می ترسیدم نکنه می خواد من رو سر به نیست کنه تا نتونم رازش رو به کسی بگم! تو فکر و خیال غرق بودم که رایحه یه عطر زنانه خوشبو و محرک رو از پشت سرم احساس کردم. برگشتم. خود خانم شیخی بود. یه پیرهن راحتی خانه پوشیده بود و با لبخند از من پذیرائی کرد. دیگه داشتم مطمئن می شدم جندهه خود خانم شیخیه. روبروم نشست و پاش رو روی اون یکی پاش انداخت. ساق تراشیده شدش لب و لوچه هر آدمی رو آب می انداخت. از بوی شامپوئی که تو فضا پخش شده بود می شد حدس زد که تازه حموم بوده و پر و پاش رو حسابی تمیز کرده. فکر اینکه تا چند دقیقه بعد خانم شیخی رو لخت کردم و دارم کس و کونش رو می لیسم داشت دیوونم می کرد. با عشوه خاصی بلند شد و اومد رو زانوم نشست. شروع کردیم به لب گرفتن از هم. همزمان از روی شلوار داشت با کیرم بازی می کرد. من هم بیکار نبودم و داشتم با کمرش و پشتش ور می رفتم. آروم آروم خودش رو کشید پائین و جلوی پام زانو زد. کمربندم رو باز کرد و بعد دکمه های شلوارم رو. یه شورت سورمه ای پام بود که کیر شق شدهام بد جوری زیرش برآمده شده بود. جلوی شورتم رو کشید پائین. سر کیرم خیس شده بود. آبم رو مزه مزه کرد و بعد شروع کرد به میک زدن سر کیرم. در همون حال شورتم رو از پام داشت در می آورد. کاملاً پا باز جلوش روی مبل نشسته بودم و به طرز شهوانی داشت کیرم رو ساک می زد. دیگه کاملاً کیرم تو دهنش بود و نوازش زبانش رو زیر کیرم احساس می کردم. عجیب بود هیچ وقت نمی تونستم این جوری خودم رو کنترل کنم. ولی این بار در عین حال که داشتم حال می کردم ولی آبم هم نمی اومد. البته این حرفه ای بودن خانم شیخی رو می رسوند چون روی نقطه حساس کیرم متمرکز نمی شد و در یک کلام اینکاره بود. من داشتم حال می کردم و اون هم با اشتها داشت می خورد. حدوداً یکربع بعد دیگه نمی تونستم منتظر کون سفید و بی موش بمونم. گفتم حالا نوبت منه. می خوام از اون شهد خوشمزت بچشم. بلند شد و پیرهنش رو با یه ضرب درآورد. عجب سینه های پر و ایستاده ای داشت و به تناسب اندامش خیلی کمک می کرد. کسش کاملاً بی مو و سفید بود. گفتم برگرد و دولا شو. با چه مهارتی تمام موهای پس و پیشش رو تراشیده بود باورکردنی نبود. انگار یکی از مدلهای سکسی آمریکائی رو جلوم دارم. تنش کاملاً بلوری و صاف بود. رایحه لای پاش تو فضا پیچیده بود و خودش شهوت آدم رو چند برابر می کرد. سوراخ کونش خیلی تمیز و خوشفرم بود. ردپائی از ناپاکی و بوی بد بهیچوجه وجود نداشت. صورتم رو بردم لای کونش و شروع کردم از زیر به لیس زدن. یه آه بلند و کشدار شهوانی کشید که ولع من رو دوچندان کرد. دور سوراخ کونش رو با زبون نوازش می کردم. عجب طعم و
عطری داشت. تمیزی کونش اشتهای خوردنم رو بیشتر می کرد. دیگه وحشیانه داشتم می خوردم و بوس می کردم و لیس می زدم. دیوانه وار کونش رو تکون می داد که حاکی از لذت وافرش بود. با دست سینه های آب دارش رو چسبیده بودم و نوازش می دادم و گهگاه هم یه گریزی به کسش می زدم و آب کسش رو مزه مزه می کردم. آب اولیه کیرم جاری بود و احساس می کردم اگه ساک بزنه منفجر می شم. انگار فکر منو خوند و در یک آن به حالت 69 درآمدیم. من زیر بود و اون رو. کل کیر 20 سانتی ام تو دهنش بود و من هم از کس آبدارش داشتم فیض می بردم. همزمان با انگشت هم سوراخ کونش رو بازی می دادم. انتهای لذت بود. گاهاً کیرم رو از تو دهنش در می آورد و بعد دوباره می بلعید. برخورد سر کیرم با حلقش رو کاملاً احساس می کردم. از سینه هاش غافل شده بودم. با یه تقلا برعکس شدیم؛ من رو رفتم و اون زیر. به سینه هاش نگاه کردم. حرارت هیجان رو تو اون دو تا سینه خوش فرم میدیدم. از چپی شروع به میک زدن کردم و لیس می زدم. سینه اش انقدر بزرگ شده بود که تو دهنم جا نمی شد. همزمان کیرم رو روی کسش فشار می دادم. آه و ناله اش درآمده بود و آماده بود. طبق قرار درخواست کون کرده بودم و نمی خواستم تو کسش بزارم. گفتم برگرد و چهارزانو بشین و کونت رو بده به سمت بالا. من خوام پروازمون رو تکمیل کنم. به نظر نمی اومد قبلاً کیری تو کونش فرو رفته باشه. چون کون و کپلش خیلی خوشدست و میزون بود و حکایت از بکر بودنش رو داشت. عطش کون داشتم و حتماً باید به این فیض می رسیدم. سوراخ کونش کاملاً بسته و تنگ بود. اول با یه انگشت و بعد با دو انگشت سوراخ کونش رو کمی گشاد کردم. طوریکه سر کیرم تو کونش جا گرفت. فشار زیادی لازم بود تا فرو بره و نیاز به کِرِم بود. گفتم کرم کجا داری و با دست اتاق خواب رو نشون داد. دویدم و کرم داو رو آوردم. یه مقدار دور سوراخ کونش مالیدم و کیرم رو هم چرب کردم. اینبار سر کیرم خیلی راحت تو رفت و فشار کمتری لازم بود تا بقیه اش تو بره. ولی از حرکاتش پی بردم که کمی درد داره. من هم با آرامی اینکار رو جلو می بردم. سه چهار بار که تا نصفه های کیرم تو کونش فر رفت و کشیدم بیرون دیگه کاملاً جا برای کیر من تو کونش باز شده بود. آروم تو می دادم و بیرون می کشیدم. تنگی سوراخ کونش آبریزش من رو افزایش می داد. حالت گوشتی کونش وقتی توش فرو می کردم دیدنی و لذتبخش بود. آبم در حال اومدن بود و اون هم داشت جیغهای شهوانی کشدار می کشید. خواستم بکشم بیرون و آبم رو رو کمرش خالی کنم که با دست پام رو گرفت و نذاشت اینکار رو بکنم. من هم با فشار و سروصدا تمام آبم رو توی کونش تخلیه کردم و شل و ول افتادم. اون هم طرف دیگه ولو شد. فقط تو رویاهام فکر کردن خانم شیخی رو می کردم و هیچ وقت تو واقعیت فکر نمی کردم حتی دستم بهش بخوره چه برسه به اینکه تو کونش بزارم. عجب تیکه ای بود خانم شیخی. تر و تمیز و خوشبو و پاکیزه و خوشاندام و باکلاس. نیم ساعت بعد که خودم رو پیدا کردم لباسهامو پوشیدم و 30 هزار تومان بردم و گذاشتم تو اتاق خوابش. هنوز بیحال روی زمین دراز کشیده بود. اومدم کنارش نشستم و گفتم به من که خیلی چسبید. کارت واقعاً درسته و خیلی باحالی. از لبش یه بوسه گرفتم و گفتم من می خوام مشترکت بشم! یه چشمک زدم و رفتم.