سلام من حمید هستم 20 ساله می خواهم یك داستانی رو براتون بگم كه كاملاً حقیقی هستش.
داستان از اون جایی شروع كه مادرم رو بردم سر كارش ( مادرم دبیر ریاضی پیش دانشگاهی است ) مادرم اخلاقی داشت كه كسی اگه 9.99 هم می گرفت 10 نمیداد و یك سوالات سختی هم میداد كه تقریبا 50 درصد از كلاس می افتادن همه از درس مادرم می ترسیدن.
من تك فرزند بودم درسم رو هم تمام كرده بودم به همین خاطر من همیشه ماشین دستم بود برای همین با ماشین دور میزدم .یك روز كه تقریباً وسط های سال بود رفتم دنبال مادرم تا كلاس تعطیل شده بود من تو ماشین نشسته بودم كه یكهو دو تا دختر ناز مامانی آمدن طرف من.
سلام كردن وخودشون رو معرفی كردن یكیشون مینا یكی دیگه اسمش الناز بود سلام كردم و گفتم من هم حمید هستم از آشنایی تون خوشبختم .
مینا كه یك خورده ناز تر بودگفت من شما رو میشناسم شما پسر خانوم فلانی دبیر ریاضی هستید
منم گفتم آره
بی پدر با تمام پررویی رو به من كرد و گفت دوست دختر نمی خوای؟
منم كه خشكم زده بود زبونم بند آمده بود چون تا حالا دختری به من همچین پیشنهادی نكرده بود تو هوای خودم بودم كه دیدم دست كرد توجیبش و روی برگه كاغذ درآورد و شماره تلفن همراهش وتلفن خونش رو نوشت وداد به من و گفت هرموقع كه خواستی زنگ بزن من خونه هستم منتظرتم!
همین طور كه داشتیم صحبت می كردیم یك هو الناز گفت خانم ریاضی امد
مینا به سرعت از من دور شده . اون روز گذشت من شب همون روز به مینا زنگ زدم مینا
گوشی رو برداشت سلام كردم
گفت شما؟
گفتم من حمید
مینا : ببخشید به جا نیاوردم
گفتم ایرادی نداره ببخشید بد موقع مزاحم شدم
مینا: اختیار دارید بعد كلی احوال پرسی ازش پرسیدم چكار می كنی گفت كسی خونمون نیست دارم ماهواره می بینم
گفتم فیلمش چطوری هاست؟
گفت عاشقانه
گفتم صحنه اش رو چی؟
گفت ای مارمولك . بعضی هاشون رو نگاه میكنم
بعد از كلی كس وشعر شماره خونه رو بهش دادم
چند ماه همین طوری گذشت توی این چند مدت خیلی با هم این ور اون ور می رفتیم
دیگه نوبت امتحانات رسیده بود نوبت امتحان ریاضی بود روز قبل از امتحان مینا بهم زنگ زد و گفت یك كاری واسم انجام میدی؟
گفتم تا چی باشه ازم خواست كه قسم بخورم! داشتالتماسم می كرد منم دلم واسش سوخت و قسم خوردم
گفت كه هیچی از ریاضی حالیش نشده و سوالات امتحان فردا رو می خواست!
گفتم نمی شه ! اصرار کرد! گفتم به 1 شرط كه اول باید قسم بخوری كه هر چی من بگم انجام میدی .
طفلك زودی قسم خورد .
نمی دونست چی در انتظارشه.
به هر بدبختی كه بود سوالات امتحان رو كش رفتم وازشون یك اسكن با كامپیوترم گرفتم
روی یك CD ریختم و زنگ زدم به مینا
تا زنگ زدم گوشی رو برداشت گفتم مینا ok شد عزیزم. خیلی خوشحال شد گفتم شرطمون كه سرجاشه گفت چی گفتم همونی كه واسشون قسم خوردی!
گفت باشه
از شانس قشنگ من همون روز بابام از طرف اداره رفته بود ماموریت چند روزه. مادرم كه رفته بود سوالات رو داده بود و رفته بود روستایی كه مادربزرگم اون جا زندگی میكنن مطمئن بودم كه از اون جا یك راست می ره واسه امتحان گرفتنش
آخه كار هر ساله اش همینه
بعد از اینكه مادرم رفت و من از رفتنش مطمئن شدم به مینا زنگ زدم
گفتم مینا بیا خونمون
گفت باشه
با خودم فكر می كردم چطوری بهش شرطم رو بگم یك هو یك فكری به سرم زد رفتم از پسر همسایه یك فیلم سوپر گرفتم
با یك كارت اینتر نت ( فیلتر نشده ). رفتم پیش كامران گفتم كامران یك خورده پام درد میكنه اون اسپری ورزشی رو لازم دارم
ازش گرفتم همه كار ها خوب پیش می رفت تا اینكه….
بعد نیم ساعت صدای زنگ درب آمد در رو باز كردم مینا با الناز بود
گفتم وای كه همه برنامه ها گوزیده شد تعارفشون كردم توی خونه اون ها هم اومدن تو
گفتم توی كامپیوترم هست الان واستون print میگیرم
ولی قبل از اون مینا باهات یك حرف خصوصی داشتم مینا به الناز گفت من الان برمیگردم.
رفتیم توی اتاق من .
مگه نگفتم تنها بیای
گفت: به من كه نگفته بودی حالا شرطت رو بگو
گفتم ولش كن
گفت: اصلا راه نداره من حتما باید بدونم وگرنه از دستت ناراحت میشم
گفتم: می خواستم میخواستم
– بابا بگو دیگه جون به لبم كردی خجالت نكش( راستش رو بگم تازه اولین بار بود كه با یك دختر میخواستم همچین پیشنهادی روبدم )
چشمامو بستم و گفتم میخوام بكنمت….
گفتم كه الان بزنه تو گوشم
چشمایم رو باز كردم دیدم داره منو نگاه میكنه
گفت شرطت همین بود گفتم آره
خندید وگفت غمت نباشه
گفتم پس الناز چی
گفت : ما از اول برای همین پیش شما امدیم !
هاج و واج مونده بودم دستم رو گرفت و برد توی اتاق قبلی. دیدم الناز لخته لخت رو تخت نشسته داره با خودش ور میره حمید كوچیكه داشت راست می شد با چشام روی كسش زوم كردم
توی همون حال وهوا بودم كه یكهو دیدم یكی داره تسمه شلوارم رو باز میكنه نگاه كردم دیدم مینا هستش
من رو لخته لخت كردن من هم مینا رو لخت كردم گفتم این طوری كه نمیشه من یك فیلم توپ دارم صبر كن الان واستون می زارم مینا و الناز رفتن توی بغل هم داشتن باهم حال میكردن فیلم شروع شد توی فیلم مردی رو نشون میداد كه یك كیر بزرگی داشت داشت زنه رو از عقب می كرد دگه تحملم تموم شد صداشون كردم اومدن تو بغلم
گفتم الناز كیرم مال تو بخورش انگار منتظر حرف من بود شروع به ساك زدن كرد چه خوردنی میكرد مثل همین ندید بدیدا مینا اومد روی شكمم نشست شروع كردم به خوردن سینه هاش چه سینه هایی داشت رفتم سر وقت لباش لباش رو گاز میگرفتم چقدر این دخترها حرفه ای عمل می كردن انگار همیشه با هم كار می كردن مینا رو كنار زدم و شروع به خوردن كس الناز كردم
مینا هم داشت از الناز لب می گرفت بعد از 2-3 دقیقه بلند شدم و رفتم كه اسپری رو بیارم واستفاده كنم كه یكهو دیدم كه الناز با انگشتش تا ته كرد توی كس مینا .
مینا یك جیغ بلند كشید دیدم داره از اطراف كس مینا خون میاد به الناز گفتم چكار كردی دیونه!
الناز گفت: عوض گله نداره گفت مینا چند شب قبل با انگشت پرده من رو پاره كرده
بی برو برگرد پریدم روی مینا كیرم رو گذاشتم لب كسش آروم فشارش دادم تو چقدر تنگ بود كیرم به زور عقب و جلو می رفت مینا داشت از الناز لب میگرفت منم تا ته كیرم رو تو كس مینا كردم كه یك هو مینا یك جیغ بلندی كشید ایییییییییییییییییی اخخخخخخخخخخخخخ واییییییییییییییی ( طفلك حق داشت آخه من كیرم خیلی خیلی بزگ بود)
چون اسپری استفاده كرده بودم كم كم خسته شدم به مینا گفتم بیا روی من خودم هم خوابیدم میخواست كه كیرم رو ببره تو كسش گفتم نه پس كونت چی؟
اولش راضی نمی شد
گفتم تو سوال ها رو نمی خوای؟
– آخه هیكلم بد میشه !
– منم گفتم یك بار كه هزار بار نمی شه
یك دفعه گفت باشه رفت سر كیفش و یك كرم دراورد یك خورده مالید سر كیرم یك خورده هم دم كونش مالید با انگشتش 2-3 بار تو كونش كرد بعد امد كیرم رو گرفت و پاهاش رو دو طرف بدنم گذاشت آروم آروم نشست سر كیرم چه كون تنگی داشت كیرم داشت می تركید همین كه سر كیرم رفت تو كونش یك جیغ كوچیك كشید 10-12 بار تا همین قدر میگذاشت تا بره داخلش من كه به همین قدر راضی نبودم به همین خاطر به بهونه حال كردن با پاهاش جفت پاهاش رو یك دفعه كشیدم افتاد روم و كیرم تا ته رفت تو كونش این دفعه واقعا از ته دلش جیغ كشید
– آآآآآآآخخخخ بچه لات كونمو پاره كردی!
– بلنش كردم و خوابوندمش روی تخت وشروع به كردن تو كونش كردم چه جیغ هایی می كشید من بی اهمیت به جیغ هاش سرعتش رو زیاد كردم
– آآخ آه آه آه اوییییییییییییی
كیرم رو از كونه مینا درآوردم به الناز اشاره كردم
بیاد جلو اومد جلو اول كیرم رو كردم تو كسش آنقدر تنگ بود كه كیرم نمی رفت تو كسش!
ولی با یك فشار محکم رفت تو
– آآآآآییییییییی بزن تو ماله خودته بتركونش بیشتر بده تاته بكن تو
– روی
تخت دراز كشیدم گفتم خودت بالا پایین كن
نشست رو كیرم 2-3 بار بالا پایین رفت بعد شروع به قر دادن رو كیرم كرد آآآآِییییییی مادرجون آیییی آه اه وای وای چقدر منو شهوتی شده بود
بهش گفتم بلند شو كه الان آبم میاد از رو كیرم كنار رفت كیرم رو كرد
تو دهنش مثل آبنبات جوبی میمكید كیرم رو تا ته تو دهنش كرد كه یكهو آبم رو ریختم تو دهنش رفت نزدیك مینا آب كیرم رو با لب به مینا داد تا شب اونها خونه ما بودن و من 2 بار دیگه اون ها رو كردم بعد سوالات رو بهشون دادم آنها رفتن!
بعد امتحان به مینا زنگ زدم گفت امتحان رو عالی داده از اون دفعه دیگه بهش زنگ نزدم الان دارم رو مخ 2 تا دختر دیگه از شاگرد های مادرم كار میكنم اسم یكی مونا یكی دیگه سمیرا…