یادمه سال آخر دانشجویی بودم که یه زیر زمین کوچیک رو به زور اجاره کردم و مستقل شدم مقداری خرت و پرت و دو دست رخته خاب و یه گاز تک شعله کوچیک یه فرش و یه بخاری تموم زندگیم بود حتی یخچالم نداشتم که غذهامو بزارم توش و مجبور بودم هر وعده اینقدری پلو یا غذای دیگه ای درست کنم که بخورمش و نمونه وسطای آبان بود که یه دختر از بچه های هم رشته ای رو نشون کردم یه دختر لوند با سینه های تپل و هیکل سر حال توی حیاط دانشگاه وسط کاجای جلوی علوم انسانی نشسته بودم و سیگار میکشیدم که اومد کنارم نشست آسمونو به ریسمون بافتم تا بهش بفحمونم چشم دنبالشه همون روز رفتیم بیرون سنبوسه خوردیم و پیاده تا کوچهء نزدیک خوابگاهش رسوندمش و برگشتنی یه نخ مور سبز آتیش کردم هرجوری بود باید میکردمش نباید دوران دانشجوییم به خاطر عشق بیش از حد به اون دختر انتری که بعد از سه سال ولم کرد و رفت خراب میشد یادمه دنیام تار و سیاه شده بود روزای اول دانشجوی توی خابگاه خوراکم گریه بود واسش ندر و نیاز میکردم و دعا و نماز اما نشد که نشد سه سال به این شکل توی زمین و هوا معلق بودم پتیاره آخرشم خودم با دوتا اسمس شوتیدم تو کونش این سال آخری تازه فحمیدم دوران دانشجویی چه هلوهایی دور و برم بوده و بخاطر اون ان خانوم سرمو مینداختم پایین فردای اون روز غروب در دانشگاه تو اتوبوس وقتی که خلوط بود بهش پیامک دادم و ازش خواستم امشبو بیاد خونهء من از اتوبوش پیاده شدیم و تاکسی گرفتیم و زنگ زد به اون منشی جینده خانومی که توی کار همه سرک میکشه و مسئول خوابگاهشونه گفت که فردا کلاس نداره و امشب میره تهران تا شب منتظرش نباشه و به خوموادش خبر بده توی تاکسی عقب نشسته بودم و دستم تو دستاش بود یه کلمه هم حرف نزدیم فقط یادمه گفت چقدر این خونت دور شد به هر شکل رسیدیم چون زیر زمین بود کمی با احتیاط رفتیم تو و یه تن ماهی داشتم دولیوان برنج دم کردمو و خوردیم بساط چایو گذاشتمو هر کدوم مشغول مرور کتابامون شدیم کیرم داشت میترکید و دمر خوابیده بودم تو رختخوابم و داشتم مینوشتم و با خودم تکرار میکردم شیوا گفت اصلا تابلو بازی در نمیاریا بابا باورم شد جو نگرفتت و یه پوسخند زد جوابشو ندادم و سرمو گرم کارم کردم تا کیرم خوابید وقت خواب یه پتو بهش دادم و یه بالش کوچیک و جدا خابیدم اما من تا دم دمای صبح بیدار بودم و به اندامش از روی پتو نگاه میکردم از اینکه یه دختر رو مخ کرده بودم و اورده بودم خونه احساس غرور میکردم کیرمم که شق اساسی بود اصلا کره خر حرف نشنو هیچی حالیش نبود دیگه داشت هوا روشن میشد که رفتم سه جق زدم و تونستم یه چرت کوچیکی بزنم چشم گرم شده بود که با صدای شیوا بتوی آشپزخونه بیدار شدم این شد اولین شب ما صبحونه رو خوردیم نون پنیر و چای و رفتیم دانشگاه قرار شد که هفتهء بعد که از تهران میاد بره خوابگاه رو انصراف بده و سه روز اخر هفته که باهم دانشگاهیم بیاد پیش من خلاصه به سختی اوکی کرد و از اوم روز به بعد باهم توی خونه میگفتیم و میخندیدم و تنها وقتی که از تهران میرسید میبوسیدمش یه هفته که رفته بودم سر به خونواده بزنم برگشتنی یه قوطی ویسکی با خودم اوردم دقیقا یادمه شب دوشنبه بود که باهم ویسکی رو باز کردیم با یکم چیپس و پفک یه زیتون پرورده کوچیک کاله و یه ماست موسیر و دو نخ سیگار برگ کاپیتان قرمز زدیم تو رگ وقت خواب شد باید میکردمش یا الان یا هیچوقت به پشت دراز کشیده بود کس تپلش از جلوی ساپورت تنگ و نازکش قشنگ قلنبه زده بود بیرون حتی رنگ شورت صورتیشم معلوم بود دو تا خط شورتش یه راست رفته بود وسط پاهاش و در ادامه اون رون های خوش تراش و تپل بود هر دومون مست بودیم و دود سیگار برگ توی تنها اتاق زیر زمین پیچیده بود چند دقیقه خیره به کس قلنبش نگاه کردم خطای شورتش رو وقتی با چش هیطم دنبال میکردم بیشتر اطمینان پیدا میکردم که این وسط یه چیزی قایم کرده اختیارمو از دست دادم یه راست چهاردست و پا رفتم و روش خوابیدم ساپورتش اینقدر تنگ بود که گرمای تو پاشو میشد حس کرد ناخواداگاه قفسهء سینه ام خورد به دوتا ایر بگ نرم روانی شدم بهش گفتم وایسا پاشدم برقو خاموش گردم و اومدم دوبازه همونجوری خابیدم روش و بی مقدمه لبمو چشبوندم بهش آروم در گوشش گفتم بخورمش گفت چی گفتم اونو ساکت شده بود لوس شدم و گفتم تولو اودا یکم بهم بده بخولممممممم گفت اخه تمیز نیست بیخیال بخوررررم منتظر جوابش نشدم و دستمو گذاشتم کنار ساپورتش و با شرت به نرمی تا روی زانوش کشیدم پایین چون چراغ خاموش بود از روی رونش شروع کردم لیس زدن تا رسیدم به کسش شیوا شاید دو سه روز پیش تیق زده بود بخاطر این یکم زبر بود با دستم یکم چوچولشو مالیدم دستمو فرستادم وسط پاهاش و خشتکشو گرفتم و شلوارو شزتو باهگ از پاش کشیدم بیرون امونش ندادم سرمو بردم وسط پاش و یه لیس زدم از بالای چاک کسش تا نزدیک مقعدش یه آهی از ته دل کشید و گفت فرزززززین دوتا دندون فک پایین و بالای خودمو گذاشتم روی چوچولش پوستشو کنار زدم و مکش کردم تو دهنم یه چیز نرم و کوچولو وسط چهارتا دندون جلوم پیدا شد با نوک زبونم افتادم به جونش ریز و خیلی تند ویبره ای میمالیدمش هوای دهنم رو دوباره سفت تر جم میکردم و به زور از دهنم درش آوردم چنان صدای کرد که نگو دیگه رسما جیق میزد و در دهنشو گرفته بود دستام کماکان روی نک ممه کار میکرد توی انگشت شصت و اشاره مثل آدامس میمالیدمش و گاهی به کمک بقیه انگشتام یه بوق سفت و جانانه میزم دیوانه شده بود فقط میگفت پدرمو درآوردی تووووو و با جیق میگفت فرررررزین و چند لحظه باز نفسش بند میومد و بعدش سه برابر تند تر نفس میکشید آخشو چنان میکشید که کیر هر بدبختی رو به درد میاورد دوتا دندون فک بالام رو روی چوچولش گذاشتم و دندون فک پایینمو به همراه نوک زبونم دادم تو کسش و لرزوندم روانی شده بود فقط تند و حشری نفس میکشید مثل یه دونده سرعت که از شدت تند دویدن نفساش به شماره افتاده و بدون هیچ شمارشی فقط سعی میکند تند و تند تر نفس بکشه انقدر کسشو لیس زده بودم که حس میکردم لبام متورم شدن و دهنم خیس و وحشتناک لیز یه لحظه شیوا نشست گفت لامصب کشتی منو چی میخای از جونم توی موهام چنگ زد و سرمو توی کسش فشار داد و با حالت لرزون گفت چی میخای تووووووو از شیواا آااااااااااخ دیوونم کردی میخای ارضا شم آره هااااا آرههههههه میخای ارضام کنیییییییی جووووون آاااااااخ فقط تونستم خیلی مبهم بگم اااممم و زبونمو سفت کردمو و عمیق تر دادم تو کسشو وقتی دراوردم دوباره هوای توی دهنمو جم کردم و آب دهنمو قورت دادم و یه گاز سفت از چوچولش گرفتمو و ریز رفتم رو چوچولش که حالا دیگه قشنگ مثل یه زیگیل درشت زیر زبونم حسش میکردم و دیگه نیازی نبود غلاف پوستای دور چوچولو با دندون کنار بزنم با دوتا نفس عمیق و گفتن اسم من توی یه جیغ همزمان پاهاشو دور سرم حلقه کرد دستمو که دور سینهاش بود گرفت و کتف و سر و قسمتی از کمرشو چسبوند به زمین دستامو کشید و پشت زانوشو روی کتفم اهرم کرد بقیه پاشو داد روی کمرم و با فشار مثل پل زدن از زمین بلند شد و کسشو محکم تپوند تو دهنم و وحشتناک شروع به لرزیدن کرد امممممممه اممممممه اممممممممممه دهنشو بسته بود که جیغ نزنه و به ارامی ولو شد زمین کف کرده بودم این اولین بار بود که یه دختر تو دهنم ارضا میشد احساس غرور میکردم جلوی چونم دهنم و قسمتی از دماغم خیس خیس بود پاشدم و تلو تلو خوران دستمو رسوندم به کلید مهتابی و روشنش کردم وقتی نور اومد یکم جلو چشام سیاهی رفت تازه فحمیدم همین چند دقیقه پیش مشروب خوردیم رفتم توی ظرفشویی روی ظرفا صورتمو شستم و یکم خنک شدم چون توی اتاق فقط بخاری داشتم و توی آشپزخونه سرد بود تازه فحمیدم تنم خیس عرقه اما من هنوز هیچ کاری نکرده بودم برنده ء راند اول شیوا بود باید برمیگشتم تو اتاق و جبران میکردم برگشتم و وقتی دیدم شیوا هنوز لخت وسط تنها اتاق دراز کشیده بدون معطلی دوباره با دست افتادم به جون چوچولش خب یه قوطی ویسکی برای دو نفر چیز زیادی نیست اما هردومون شاید سه سالی میشد نخورده بودیم بهش گفتم شیوا برگرد گفت چرا گفتم میخام بکنم دارم میترکم گفت خب بکن چرا برگردم گفتم یعنی چی گفت ارتجاعیم ولی اروم باید بکنی عین فرفره دستم رفت پشت کتابام جعبهء کاندم دوازده تایی خاردار تاخیری سیملکس که وقت اومدن خریده بودم و کشیدن بیرون و باز کردم ژل کاندم تاخیری رو ریختم رو کیرمو و سریع مالیدمش کاندمشو کشیدم سرشو و چراغو خاموش کردم که بیفتم جون شیوا کمی طول کشید تا چشام به نور نرمی که از چراغای تو کوچه میخورد توی زیر زمین عادت کنه جلوی پاهاش زانو زدم پاهاشو دادم رو شونم و کیرمو که عین گرز سفت و شق شده بود و کلش داشت مترکید با دستم گرفتم و چند بار زدم رو کسش دق الباب جملهء آروم عزیزم اروم شیوا نشان از ذره ذره فرو رفتن کیرم میداد و میدونستم که راه درستی رو انتخواب کردم نفسمو حبث کردم و کیرمو متمادی و آرام تا فیها خالدون فشار دادم و فرستادم توی عمیق ترین بعد وجود شیوا وای که چقدر داغ و لیز بود اون تو هنوز نفسم حبث بود بعد از ده ثانیه که کیرم قشنگ جذب کس لیزش شد نفسمو که داشت ریمو پاره میکرد با آهی از دهان بیرون دادم و چشمم رو تو چشاش باز کردم و با حالت رضایت تو چشام زل زده بود انگار میگفت خب اینو خوب اومدی حرکت بعدیت چیه شروع کرد به گاز گرفتن لبش فحمیدم لب میخاد آروم روش خابیدم و لبمو قفل کردم تو لبش و زبونمو فرستادم تو دهنش و اونم همینکارو کرد در همین حال خیلی نرم شروع کردم به آوردن و بردن کیرم که حالا با کمترین انرژی توی یه جای لیز و گرم و تنگ جلو و عقب میشد لبشو جدا کرد و بیشتر منو کشید تو بغلش سرم لغزید به سمت گردنش و یه راست لاله گوششو گرفتم تو دهنم و نفس سراپا شهوتم رو جرعه جرعه ریختم تو گوشاش شیوا واییییی فرزززززین چقدر خوب میکنی بی شرررررف یواش یواش حرکتمو تند تر کردم حس کردم یه حلقه روی کیرم داره جا بجا میشه دیگه رسما خایهام میخورد به پشت کونش و شالاپ شلوپ صدا میداد شاید پنج دقیقه نشده بود که آبم اومد خیالم از کاندم راحت بود که نمیریزه توش پس هیچ حالت خاصی بروز ندادم تا نفحمه ارضا شدم فکر میکردم که بگه بسه و با همین یک امتیاز به کارم خاتمه بدم با یکم فشار دادن سینه هاش و یه لب نه چندان سفت کمی مکث کردم شیوا چی شد شدی تا این حرفو شنیدم خیلی مصمم تر شروع کردم به کردن فرزین نه عزیزم فقط نفس گرفتم چند تا تلمبه تند اول انگار جونمو داشتن از نوک کیرم میکشیدن بیرون ولی بعدش کیرم نیم خیز موند اما کاملا سیخ نبود ولی با پر رویی بازم داشتم با کاندم خاردار سوهانش میزدم حالتمونو عوض کردیم نور اینقدر نبود که بفحمه آب کیرم روی کاندمه لذا توی حالت داگی با یه جیغ کوچیک سریع تپوندم توش تا گندش بالا نیاد حالا از بالا کونش تو دستم بود و داشتم تند تلمبه میزدم وقتی قسمتی از شیکمم و جلوی رونمو سفت میکوبیدم به کون داغ و پفکیش دیونه میشدم که ضربه بعدیو با شدت بیشتری بزنم کیرم کاملا سیخ سیخ نبود ولی میشد هدایتش کرد خیلی هم حال میداد انگار توی یه خلسه گیر کرده بودم یهو حس کردم کیرم لیز شد چند تا تقه زدم و با دست کنارشو لمس کردم و بو کردم بوی تند آب کیر پیچید تو دماغم کیرمو درآوردم و رفتم چراغو روشن کردم فکر کردن کاندم پاره شده و خیر سرم در آستانهء بابا شدن قرار دارم مهتابی با چند تا پرت پرت بالخره روشن شد فرزین ای کیرم به کسس ننه بشار اسد کاندم کوووووو دوتا تخم داشتم قشنگ چسبید زیر گلوم شیوا تا فحمید کیرم تو کسش نیست و گفت کجا رفتی یهووو گفتم تکون نخور ته کاندم قشنگ بیرون کسش بود داشت چیکه چیکه آب کیرم ازش میچکیر رو فرش گفتم با دستات تو همون حالت کستو یکم بازش کن کاندمو کست خورده و اروم کاندمو درآوردم دراوردن همان و ریختن آب کیر رو رونش همان شیوا نچ نچ نچ خدا بگم چیکارت کنه ببین چیکار کردی فحشم میداد بدبختم کردی کثافت پس اونموقع که وایسادی آبت اومده بود خب بیشعور میگفتی کاندمو عوض میکردیم در حال غر غر کردن و فحش دادن هر دومون رفتیم دسشویی و شستیم زودتر اومدم بیرون و یه کاندم دیگه زدم سرش و منتظر شدم تا با کون لخت وارد اتاق شد و چنان چش عره ای بهم رفت که مردم با اصرار گفتم باشه حق با توههه این الان میخابه من میخاستم بیشتر بکنمت شیوا مگه من چیزی گفتم تا حالام که هر گهی خواستی خوردی بیا بکن تو که اصلا هیچی واست مهم نیست دراز کشید یه پاشو دادم بالا و سرشو گرفتم و تپوندم توش چش غره رفت دوباره خواستم ببوسمش نزاشت گفت بکن تا آبت بیاد ببینم چه خاکی باید تو سرمون بکنیم ده دقیقه به همون حالت کردمش که یواش یواش باهام همکاری کرد آخراش میگفت پدر سگ تو که اینقدر کارتو خوب بلدی چرا نگفتی ارضا شدی دستاشو گذاشته بود روی گلوم و من دیوونه وار تلمبه میزدم الان فقط دعا کن بچه دار نشیم که با دستای خودم خفت میکنم بعد از پنج دقیقه خیلی سخت با تلنبه های وحشتناک در حالی که جلوی دهن شیوا رو گرفته بودم که ابروم نره باهم ارضا شدیم رفتیم خودمونو شستیم و خوابیدیم ساعت سه نصفه شب بود که دیدم صدای گریه میاد رفتم تو رختخوابش گفتم هرچی بشه من کنارتم نگران نباش تا صبح جفتمون پلک نزدیم و شیوا همش فکرای عجق وجق میگرد بهش اطمیمان دادم هنوز دیر نشده و تا بیست و چهار ساعت راه پیشگیری هست صبحش توی راه دانشگاه یه ورق قرص لونژیل واسش خریدم قرص اورژانسی بارداری و همون در داروخونه یه آب معدنی خریدم و یکیشو خورد این قرص دوتاست اگرچه عوارض بسیاری داره و اصلا توصیه نمیشه اما میتونه در صورت اورژانسی بودن حتی تا بیست و چهار ساعت بعد از سکس و ریختن منی داخل واژن از بارداری در نودو پنج درصد موارد پیشگیری کنه به هر شکل تا شیوا پریود شد دهن جفتمون سرویس بود و این اولین و اخرین باری بود که باشیوا خابیدم و بعد از فارغوالتحصیل شدنم دیگه ندیدمش و نه بهن زنگ زد پس فردای اون روز توی تاکسی به سمت دانشگاه دختری به اسم عتیه باهامون آشنا شد قصدش دادن بود و بالاخره داد اگر دوستان مایل باشند اون رو هم خواهم نوشت در پایان هم باید بگویم فحش هایت را برای خودت نگه دار گاهی سبک نشوی سنگین تری نوشته راست
0 views
Date: July 9, 2019