شب به یاد موندنی من و مینا و دوستم رضا

0 views
0%

سلام امروز میخوام براتون یه خاطره تعریف کنم خاطره ای که برمیگرده به حدود4 5 سال پیش من ومینا چندسالی بود که با هم دوست بودیم البته دوست که نمیشه گفت اون یه مدت صیغه من بود دوران خیلی خوبی با هم داشتیم مینا یه زن جوون با اندام فوق العاده سکسی بود و بخاطر تنها بودنش و شرایط زندگیش و البته رفتار و صحبت کردنش با دیگران خیلی زود مورد توجه مردا قرار میگرفت من همیشه بهترین سکس و حالو با مینا داشتم هرچی و هرجور که میخواستیم با هم بودیم هر نوع سکسی رو باهاش تجربه کرده بودم به جز همیشه موقع سکس وقتی خیلی حشری میشد تو گوشش از سکس سه نفره حرف میزدم واغلب اسم رضا دوست خانوادگیمونو میاوردم اوایل وقتی سکس تموم میشد و ارضا میشد میگفت که بدش میاد تو این شرایط اسم کسی بیاد و میخواد با خودم حال کنه و من همیشه میگفتم برا تحریک وشهوتی شدن بیشتره که اسم اونو میارم و به هر حال بعد از مدتی اونم دیگه حساسیتی نشون نمیدادو از رفتارش میفهمیدم که دوست داره برا یک بار هم که شد تجربه کنه مدتی از این موضوع گذشت تا اینکه یه شب به خانمم گفتم که یه ماموریت کاری برام پیش اومده و باید برم و تا فردا برمیگردم حاضر شدم و به مینا خبردادم که شبو خونه اونا و پیش اونم ساعت 8 بود که رسیدم خونه مینا مثل همیشه خیلی به خودش رسیده بود یه دامن کوتاه سفید که وقتی راه میرفت شورت قرمز رنگش از زیرش چشمک میزد با یه تاپ قرمز یقه باز که سینه های سفت و درشتشو برام نمایش میداد تا دیدمش شروع به لب گرفتن و فشار دادن سینه هاش کردم بعد یکی دو دقیقه خودشو کشید عقب و گفت چه خبره بزار برا شب تا صبح خیلی وقت داریم لباسامو دراوردم و رفتم رو کاناپه و به کانالای ماهواره ور میرفتم و مینا هم در حال تدارک دیدن شام بود که گوشی موبایلم زنگ خورد زنگی که باعث شد اون شب یه شب به یاد موندنی برامون بشه گوشیو برداشتم رضا بود تازه از کیش برگشته بود من و رضا خیلی با هم صمیمی و نزدیکیم زنگ زده بود که بیاد خونه و منو ببینه بهش گفتم شب خونه نیستم و خونه مینا هستم وگفتم بیاد اونجا تا همدیگرو ببینیم اونم قبول کرد گوشی که قطع شد به مینا گفتم که مهمون برامون میاد و رضا داره میاد یکم دیرتر شامو بیار تا اونم برسه با هم بخوریم مینا هم سریع رفتو لباساشو عوض کرد و یه شلوار و بلوز مشکی پوشید اومد و گفت وحید جان اینجور خوبه باشم یا چادر سر کنم اخه اون همیشه پیش رضا چادر سر میکرد بهش گفتم عزیزم هر جور راحتی همونجور باش از نظر من ایرادی نداره نیم ساعتی گذشته بود که رضا هم رسید چند دقیقه ای نشستیم وصحبت کردن و شام خوردن و گفتن و خندیدن تو این مدت وقتی مینا برای پذیرایی به اشپزخونه میرفت و میومد متوجه نگاه رضا به اندام مینا میشدم که با چه ولعی نگاه میکرد کون صفت و گرد مینا توی شلوار تنگ با اشوه راه رفتنش باعث تحریک جفتمون شده بود من ورضا قبلا باهم سکسای زیادی تجربه کرده بودیم و با هم خیلی راحت بودیم وقتی مینا برا شستن ظرفا رفت رضا یواش گفت امشب نونت تو روغنه نوش جونت من سریع گفتم قابل نداره اونم قند تو دلش اب شد سریع گفتم تا نیومده هماهنگ باش تعارف زدم تو هم قبول کن و شب اینجا بمون ساعت 12 شده بود و رضا بلند شد که خداحافظی کنه که من شروع کردم به تعارف زدن گفتم شب اینجا بمون خونه که کسی نیست تنها میخوای بری چکار خلاصه هر جور بود نگهش داشتم مینا کمی نارحت شده بود مثل اینکه برای شب فکرای زیادی داشت ولی نمیدونست که فکرمن خیلی بهتر از اونه موقع خواب مینا منو کشید تو اتاق خواب و گفت جای رضا رو تو پذیرایی میندازم و خودمون تو اتاق خواب میخوابیم منم گفتم نه زشته بعد از مدتها رضا رو دیدم تنهاش بزارم زشته جای خودمونم با یه فاصله توهمون پذیرایی بنداز اونم با بی میلی قبول کرد و برقارو خاموش کردیم و خوابیدیم رضا یکم از کیش تعریف کرد و زود خوابش برد معلوم بود که خیلی خستست وقتی رضا خوابید به مینا گفتم نمیخوای لباساتو در بیاری این بنده خدا که بیهوش شده اونم وقتی دید رضا خوابه رفت زیر پتو ولباساشو در اوررد منم که منتظر اون لحظه بودم شروع کردم به خوردن لباش و مالیدن کس وسینش نوک سینه هاش سیخ شده ب ود معلوم بود که داره حال میکنه شروع کردم به خوردن ومکیدن سینهاش یواشیواش رفتم زیر پتو و شرتشو دراوردم بعد شروع کردم به لیس زدن کسش و مکیدم چوچولش از شدت شهوت پتو رو گاز میگرفت وپاهاشو به من فشار میداد وبا دستاش موهامومیکند وقتی دیدم حسابی حشری شده اومدم بالا و بهش گفتم که پشتشو بهم بکنه اخه من عاشق اون کون سفت وبرگشم ویکی از شیوه هایی که من عاشقشم اینهکه از پشت بکنم تو کسش کونو دادعقب و منم اروم کردم توکسش وای چه اهی کشید و کونشو سفت فشار میدادعقب چندبار که عقب جلو کردم یه نگاه به رضا کردم که داشت خور و پف میکرد پتورو کشیدم رو سرمون و دستمو از عقب کشیدم تا به رضا رسید چندبار تکونش دادم تا بیدار شد سرمو از زیر پتو اوردم بیرون و بهش اشاره کردم که بیاد جلو اونم اروم دستشو اورد زیر پتو و شروع کرد به نوازش کون مینا مینا تا دست اونو احساس کرد خودشو سفت کرد وگفت وحید دست کیه منم درگوشش گفتم چیزی نیست کاری نمیکنه چشماتو ببند به هیچی فکر نکن اونم میدونستم که اونم زیاد بدش نمیاد به هرحال پتورو سفت کشید رو سرش وچیزی نگفت رضا یواش پتورو از رو باسن مینا زد کنار و شروع کرد به بوس کردن و لیس زدن براش منم که کیرمو تا ته کرده بودم تو کس مینا بدنم یخ شده بود مینا هم همینطوررضا رفت پایین و منم یواش لای پای مینا رو باز کرردم اونم که دیگه حسابی حشری شده بود چیزی نمیگفت رضا رفت و شروع کرد به خوردم چوچول مینا منم که داشتم کم کم ارضا میشدم کیرمو از کس مینا بیررون کشیدم و رفتم سراغ سینه هاش حالا من سینه هاشو میخوردم ورضا کسشو مینا داشت منفجر میشد فقط سرشو زیر پتو کرده بود و بقیه بدنش از گردن به پایین در اختیار من و رضا تو خوردن سینه هاش بودم که یه دفعه رضا کیر بزرگشو دراورد و سریع کرد تو کس مینا وشروع کرد تلمبه زدن یه لحظ شوکه شدم و وایسادم نگاهشون میکردم خیلی راحت داشتند کارشونو میکردند مینا تمام دست منو چنگ میزد و داشت حسابی حال میکرد به رضا گفتم ارضا نشی یوقت اونم دراورد و گفت تو شروع کن سریع مینارو چرخوندم و کونشو کشیدم بالا وقتی قنبول کرد کسش از پشت زد بیرون لای کسش پراز اب بود معلوم بود که رضا ارضا شده و ابشو توش ریخته منم زانو زدم پشت مینا و شروع کردم به تلمبه زدن کسشپراز اب بود وکمی گشاد شده بود اما حسابی حال میداد تلمبه که میزدم رضا رفت زییر مینا و شروع کرد به خوردن سینه هاش دیگه از پتو خبری بود مینا سینه هاشو میزاشت تو دهن ررضا و من هم کون گندشو گرفته بودم و محکم تلمبه میزدم تا اینکه ابم اومد و بافشار ریختم تو کسش و رضا که دید منم ارضا شدم پاشد رفت دستشویی و مینا هم لباساشو برداشت وسریع رفت تو حموم من م همونجا درازکشیدم اون شب برای هرسه ما شبی به یاد موندنی شب شبی که مقدمه ای شد برای سکسهای سه نفره و چهار نفری ما اگه خاطرات من و مینا رو میخوایید لطفا نظر بدید نوشته

Date: February 24, 2021

One thought on “شب به یاد موندنی من و مینا و دوستم رضا

  1. عالی بود. ما هم لذت بردیم.ولی تجربشو نداشتیم

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *