شب رویایی با زن داییم

0 views
0%

سلام دوستان می خوام داستان خودم رو با زن داییم تعریف کنم که واقعیه و هیچ مجبوری نمی دونم بیام اینجا تایپ کنم و سر شما رو هم درد بیارم اسمم امیده و 22 سال دارم قدم 180 یه پوست تیره دارم این داستان بر میگرده به 3 ماه قبل مدت ها بود تو نخ زن داییم مریم بودم زن داییم یه زن تقریبا هم قد خودم یه اندام باریک داره و از نظر خوشکلی بد نیست داییم کشاورزه و توی یه روستا زندگی می کنن که تقریبا از شهر یه یک ساعتی راهه دایم یه بچه داره که تقریبا 5 سالی میشه ماجرا از اونجایی شروع شد که من یکدفعه وقتی تو روستا بودم خونه داییم وارد اتاق شدم زن داییم داشت لباس عوض می کرد و فق سینه بند و شورت تنش بود وقتی دیدم دیگه راست کردم زود اومدم بیرون از ترس اینکه کسی بنینه رفتم تو دستشویی اونجا یکدفعه اون قیافه رو تجسم کردم وای چه چیزی بود اونجا خود ارضای کردم 3 ماه قبل یه روز داییم زنگ زد گفت امید که زن داییت و علی پسر داییم دارن میان اونجا که برن دکتر منم کار دارم باهاشون نیومدم برو از ترمینال ور شون دار یک روز قبل از اون روز خوانوادم رفته بودن ساری واسه خونه یکی از فامیلامون و قرار بود چند روز دیگه بر گردن منم تا گوشی رو قطع کردم کیرم یه تکونی خورد رفتم یه دوش گرفتم و تا رسیدم ترمینال ساعت 11 بود یه چند دقیقه ای وایسادم رسیدن وقتی از مینی بوس پیاده شدن وای خدا زن داییم شده بود ماه موهای طلاییش یه مانتوی تنگ با یه شلوار چسبیده با یه کفش پاشنه بلند دلم می خواست همون جا جلوی مردم بکنمش بله رفتم پیششون خوش امد گویی و از این حرفا وسایلاشون رو ورداشتم گذاشتم تو جعبه زن داییم رو جلو نشوندم داشتم منفجر می شدم دیگه گفتم که خونه هیچ کس نیست گفت ای بابا چرا نگفتی مزاحم تو نمی شدم گفتم تو مراحمی بعد بردمشون یه رستوران توپ اونجا همه مردا فقط حواصشون به زن داییم بود بعد از غذا خوردن نوبت دکترشون ساعت سه بود راه افتادیم به سمت مطب وقتی رسیدیم رفتیم بالا ساعت سه و ربع بود فقط منشی اونجا بود و گفت متاسفانه اقای دکتر امروز نمیان واسه فردا وقت گذاشت زن داییم گفت بر میگردیم روستا گفتم نه امشبو باید با علی بیاین پیش من اونام بالاخره قبول کردن فکر کنم زن داییم فهمیده بود که تو نخشم منم حرفای مثل قربونت برم بخورمت چقدر ازی و از حرفا اونم هی می گفت امید بابا حیا کن زن داییتم وقتی داشتم می رفتیم خونه یهو یادم افتاد که اسپری تاخیریم تموم شده یه دوست دارم تو کار همیناست ساعت پنج بود زن دایم و علی رو گذاشتم خونه و رفتم پیش دوستم یه اسپری گرفتم و اومدم خونه وقتی اومدم زن داییم با یه دامن و پیراهن استین کوتاه داشت تو اشپز خونه ظرفای کثیف منو می شست علی هم بازی می کرد زن داییم شام درست کرد حدود ساعت هشت بود که شام خوردیم و علی بعد شام خوابید منم با زن داییم نشستیم تو هال و گرم حرف زدن شدیم و گفت که عروسی یکی از فامیلامون که نیومده بود گفت که داری نشونم بدی گفتم رو سیستم هست گفت برو تو اتاق منم چایی میارم میام منم فوری چند فیلم توپ انداختم توی پوشه عروسی وقتی زن دایم اومد وقتی پوشه رو باز کردم فیلم ها رو دید گفت امید اینارم نگاه می کنی گفتم چکار کنم همدم ندارم باید با اینا بگذرونیم اونم گفت پرو بعد انداختم رو عروسی و وقت فیلم هم یحث رو کم کم کشیدم سراغ سکس از داشتن دوست دختر و زن گرفتن و از حرفا ازم سوال می کرد داییم یه ادم ساده و خیلی گیجیه هر دفعه میگم دایم چطوری می تونه زن داییم رو تامین کنه منم رفتم سمت زندگی با دایی و مسائل زندگیشون اونم شرو ع کرد که داییت پسر خوبیه و بعد در مورد مسائل جنسی ازش پرسیدم دیگه دلمو زده بودم به دریا اونم گفت امید دیگه اینا مسائل شخصیه با اصرار به حرفش اوردم گفت که داییت تو مسائل جنسی خیلی سرده این یه بچه هم به زور و اجبار گاهی دو هفته هم شبا با هم نمی خوابیم و از این حرفا داشتم دیوونه می شدم گفتم الان بر می گردم وقتی بلند شدم کیرم رو دید کیرم حدودا بیست و پنج سانتی میشه و یکم کلفتم هست خیلی واضح معلوم بود اونم یکم کل ه تکون داد سریع رفتم دستشویی اونجا یکم وایسادم تا خوابید بعد اسپری رو زدم رفتم تو اتاق همینطوری یک دفعه زن داییم رو اغوش گرفتم انداختم رو تخت زن دایم هی فحش می داد و داد و بیداد منم شروع کردم به خوردن گردنش ودستم رو کسش بود احساس کردم داره هوسی می شه بلند شدم دامن و پیراهنش رو در اوردم و پیراهن رو شلوار خودمم در اوردم خوابیدم روش شروع کردیم به لب گرفتن خوب بلد نبود ولی بد نبود بعد در گوشش کفتم اجازست گفت کامل در اختیار توام سینه بندشو باز کردم شروع کردم به خوردن سینه هاش اینقدر سینه هاشو خورده بودم داشت از حال می رفت که شورتمو در اوردم با دیدن کیرم شوک ه شد گفتم که برام ساک بزنه قبول نکرد گفت که کیرت خیلی بزرگه می ترسم ولم کن تو رو خدا می خواست لباس بپوشه سریع انداختمش رو تخت شورتشو در اوردم شروع کردم به خوردن کسش و کونش باور کنین یه مو هم نداشت خیلی تمیز بود گفتم که حیف این کس نیست که بی کیر باشه اونم خندید کیرمو اوردم لب کسش فقط یکم فشارش دادم صدای اه و نالش بلند شد گفتم چه خبره هنوز چیزی نیست گفت باور کن مال داییت یک سوم اینه کمکم داشتم توش می کردم که صدای ناله هاش بیشتر میشد حدود فکر کنم تا بیست سانتی رو توش کردم داشتم دیوونه میشدم کس به این تنگی شروع کردم به تلمبه زدن داشتم دیوونه می شدم اونم تو اوج بود صداش بیشتر دیوونم می کرد من خیلی زود انزالم واسه همین تاخیری می زنم فریاد می زد بیشتر عشقم سریع تر بکن دیگه اخرای کار بود فکر کنم بیست و پنج سانت همش توش بود داشتیم هر دوتامون ارضا می شدیم هم اون ابش اومد هم من ابم رو روی کشمش خالی کردم هر دوتامون افتادیم فکر کنم چند دقیقه همین طور بودیم بعد بوسش کردم گفتم مریم عشقم تو بهترین و زیبا ترین کس دنیا رو داری اونم گفت تو کل عمرا اینقدر سکس عالی ای نداشم گفت که من خیلی وقته می خوام با هم سکس کنیم ولی روم نمی شد بگم واسه همین امشب دلم می خواست برای همین زیاد مقومت نکردم منم یوسش کردن و بعد با هم رفتیم یه دوش گرفتیم و تا صبح با هم لخت خوابیدیم صبح از خواب با بوسه بیدارش کردم فکر می کردم زن خودمه بعد رفتیم تو هال اصلا اینقدر دیشب تو هوس بودیم علی بیچاره رو یادمون رفتهه بود علی رو از خواب بلند کردیم صبحونه خوردیم و به عشقم مریم گفتم که نهار درست کنه منم علی رو می برم چه چرخی می زنیم وقت نهار بر گشتم بعد نهار راه افتادیم پیش دکتر دکتر ساعت چهار بود که اومد کارمون یه نیم ساعتی طول کشید بعد گفتم که نمیذارم امشبم بمونید زن داییم که می دونست چه خبره قبول کرد زنگ به داییم زدم گفتم که کارمون تازه تموم شده امشبم زن داییم و علی خونه ما میمونن فردا راهیشون می کنم بی ان دایم گفت که زحمته و از این حرفا بعد قبول کرد زن داییم گفغت امشبم سوپرایزم می کنی کفتم چه حرفیه صد در صد خنده ای زد تو فیلم سوپرا اینقدر زنایی رو که جوراب شلواری می پوشن و کفش پاشنه بلند خوشم میاد هزار بار باهاشون جق زدم منم رفتم دم یه فروشگاه گفتم بریم تو رفتیم اونجا یه جوراب شلواری نازک با یه سوتین و شورت توری براش خریدم یکم چرخیدیم و رفتیم خونه ساعت هشت بود تا شامخوردیم نه شد بعد علی رو خوابوند گفتم برو تو اتاق خودتو اماده کن منم اسپری رو زدم و با همون شرت رفتم تو اتاق انگار فیلم سوپر امریکایی بود یه زن مو طلایی با جوراب شلواری و کفش پاشنه بلند و شرت و سینه بند توری وقتی دیدمش پریدم رو تخت و دل سیر کردمش این دفعه از کون و از کس کردمش ازش فیلم هم گرفتم فردا از خواب بلند شدیم و بهش گفتم کاش زنم بودی و اول صبحی گفت دلت ساک می خواست یه ساکی واسم زد و اول صبحی ابم رو همش تو دهنش کردم بعد رفتیم صبحانه خوردیم و بردمشون ترمینال واقعا این دو شب رو یاای بود فکر کنم هر کی زن داییم رو بکنه میره بهشت با این قیافه و کسش امیدوارم خوشتون اومده باشه الانم فقط اون فیلم رو نگاه می کنم و خو ارضای می کنم نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *