شب عروسی بهترین شب زندگیم

0 views
0%

بعد از کلی رقصیدن و دور دور زدن با فامیلا رسیدیم دم در خونمون امیر از ماشین پیاده شده و در ماشینو واسم باز کرد دستمو گرفت و منو از ماشین آورد بیرون من چون خیلی خیلی خسته بودم بهش گفتم من میرم تو و از مهمونا خداحافظی کردم رفتم داخل خونه وارد آشپزخونه شدم پرده رو زدم کنار و از پنجره نگا میکردم ک مهمونا دارن تک تک اونجا رو ترک میکنن نم نم بارون اجازه نمیداد همه چیو شفاف ببینم پرده رو انداختم رفتم رو مبل لش افتاااادم یهو صدای باز شدن در اومد و امیر وارد خونه شد یه خنده ای زد و گفت نگاش کن منم گفتم اره اگ توهم اندازه من میرقصیدی الان از منم بدتر بودی اومد سمتم کنارم رو مبل نشست منم از خدا خاسته خودم انداختم تو بغلش اونم تلوزیون رو روشن کرد فیلم نگا میکردیم و موهامو نوازش میکرد حس خیلی خوبی داشت بعد از مدتی ک گذشت گفت خانومم بلند شو بریم حموم منم ک خجالتی گفتم من حموم نمیام خودت برو من خستم حال ندارم گفت باااااشه و بلند شد رفت داخل اتاق و لباساشو در اورد و بهم گفت تو نمیخای لباستو در بیاری خانومی گفتم چرا الان میرم در میارم تو از اتاق بیا بیرون خب خندیدو گفت اخه ب من چکار داری تو گفتم اا بیا بروو دیه از اتاق رفت بیرون شانس من زیپ پشت لباسم گیر کرده بود صداش زدم گفتم امیر بیا تو اتاق اونم ذوق کرد و گفت چیه پشیمون شدی گفتم ن زیپش گیر کرده بیا بازش کن درستش کرد و لباسو آروم آروم از تنم در آورد منم تو فکر و خیال بودم ک یهو ب خودم اومدم دیدم لخت جلوش وایستادم البته لخت لخت ک ن سوتین و شورت داشتم از خجالت افتادم تو بغلش و چشامو بستم سرمو بوسیدو گفت خانومی جونم بریم حموم منم با سر اشاره کردم اره وارد حموم شدیم تا خواست شرتمو در بیار جیغ زدم و گفتم ننننن من همینجوری میام گفت آخرش ک باید نذاشتم حرفشو تموم کنه گفتم آخررر ندارهههه رفتیم داخل حموم زیر دوش آب گرم داشتم سرمو میشستم ک یهو دیدم امیر داره کسمو میماله چ حس خاص و لذت بخشی داشت گذاشتم کارشو ادامه بده هر از گاهی ی آهی میکشیدم اونم در گوش حرفای عشقولانه میزد حدودا بعد 10 دقه با یه صدای خمار گفتم امیر بقیشو بذار واسه بعد حموم از حموم ک اومدیم بیرون با حوله رفتم رو تخت دراز کشیدم امیر رفت ماشینشو چک کنه آخه بد جایی پارک کرده بود بعد 2 3 دقه اومد تو اتاق و درو بست ی سکوت محضی تو اتاق بود حرف نمیزدیم امیر اومد بغلم شروع کردیم خوردن لبای هم گاز میزدم لباشو اونم زبونمو گاز میزد حوله رو زد کنار از روم بلند شد رفت لای پاهامو از گردنم لیس زد تا بالای کسمو 2 3 بار این کارو کرد و منم آه و ناله میکردم هی میگفت جوونم خانومم رفت سراغ سینه هامو اولش یکم مالیدشون بعد شروع کرد ب مک زدن منم ک حشری شده بودم هی سرشو فشار میدادم پایین ینی اینکه کسمو بخور بعد از 10 دقه التماس کردن بالاخره رفت سراغ اصله کاری لایه پاهامو باز کردم دور کسمو لیس میزد فقط میخاست منو عذاب بده کم کم رفت سراغ لبه هایه کسمو گاز میزد داشتم از داغی بدنم میمردم اولین لیسی رو ک کشید رو کسم یه جیغی بلندی کشیدمو کل بدنم لرزید آبم پاشید رو بدنش اصن ی وضعی خندم گرفت گفت اومد جلو ی لب حسابی گرفتیم و خودشو چسبوند بهم واایی چ آب داغی داشتم دوباره برگشت عقب شرتشو در اورد واایی اصن نمیتونسم باور کن این کیرو چطوری میخام تحمل کنم امیرم ک قیافه منو دید گفت نترس عشقم عادت میکنی خودشو کشید رو منو با یه دستش کیرشو تنظیم کرد رو کسم خیلی آروم آروم فرو کرد تو کسم ی سوزش خاصی داشت ولی چون لذتش بیشتر بود درد رو فراموش کرده بودم از صدای آه و ناله ای ک میکردم و امیرم قربون صدقم میرفت جفتمون بدجور حشری کرده بود 4 5 باری ک کیرشو آروم عقب و جلو کرد تو کسم ک یهو ی سوزش خیلی شدیدی بهم دست داد و زیر دلم یهو خالی شد پردمو زد کیرش خونی شد کیرشو در آورد با دسمال خودشو و منو تمیز کرد یکم لب بازی کردیم ک دوباره کیرشو گرفت دستشو تنظیم کرد رو کسم شروع کرد ب تلمبه زدن صدام سکوت اتاقو شکسته بود ک یهو عضله های پام قفل کرد و دوباره ارضا شدم وااای ک چ حس خوبی داشت لعنتی کیرشو در آورد هی میزد رو کسم کسم شده بود آبشار با فشار آب ازش خارج میشد بی حس شده بودم امیر اومد روم کیرشو میمالید وسط سینه هام منم ب زور سینه هامو با دستام گرفتم بهم لا سینه ای میزد چ داااغ بودیم ک یهو دیدم ی آه بلندی کشیدو آبشو ریخت رو سینه هامو یکمشم ریخت رو صورتم افتادیم رو همو از هم ی لب حسابی گرفتیم تا ظهر اون روز دیه تو بغل هم خابیدیم بهترین شب زندگیم بود امیدوارم با اونی ک عاشقشین سکس داشته باشین چون خیلی لذت بخشه نوشته

Date: March 26, 2019

One thought on “شب عروسی بهترین شب زندگیم

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *