شب بود من و اون و یه میز مجلل از غذاهای خوشمزه ای که مهیا کرده بود پنجره باز رو به حیاط و بادی که میخورد به درخت سیبی که بابام کاشته بود لبی که رو لبام میومد نوید شبی پر عطش میداد پاشدم بغلش کردم و بردمش سر میز روبروی هم نشستیم غذاخوردنش هم تماشایی بود اون میخورد و من سیر میشدم لب و دهن کوچیکی که لقمه های کوچیک فرو میبرد چشمام از تماشای چشماش سیر نمیشد غذا میخوردم ولی هر لحظه گرسنگیم بیشتر میشد گرسنه برای خوردن لباش دریدن لباس از تنش که پوست لطیف و صافش رو بهم نمایان کنه حسی نبود که یارای جنگیدن باهاش رو داشته باشم هلویی رو پوست کندم و تداعی فکرم شد کدوم هلو رو بخورم برخورد انگشتان ظریف و کوچک پاش رو روی ساق پام حس کردم که از زیر میز آروم و بی دغدغه روی ساق پام کشیده میشد و هر از گاهی فشارکی میداد نگاهش کردم نگاهش به سمت بشقابش بود و لبخندش تبدیل به خنده شد دستمو آروم بردم زیر میز و پاشو گرفتم آوردم بالا بین رونام قفل کردم تقلا میکرد پاشو آزاد کنه دست بردم سمت دستش که روی میز بود نشسته خم شدم سمتش و دستاشو بوییدم بوسیدم و به صورت پرزدارم کشیدم سرشو بلند کرد و چشای خمارشو بهم دوخت نذاشتم میزو جمع کنه رفتم رو صندلی کناش نشستم یه دستمو پنجه درپنجه تو دستاش گرفتم و با پشت انگشتای دست دیگم آروم رو لپاش رو ناز میکردم صورتمو بردم جلو لبامو گذاشتم روی لپاش نمیخواستم این حس عاشقانه و داغ زود تموم شه لبامو روی پوست صورتش گذاشتم از زیر لباسش حرارت داغی بیرون میزد صورتش به شدت حساس بود و هر برخوردی از طرف من باعث گر گرفتنش میشد لبامو آروم نزدیک لباش بردم و با یه حالت نیمه باز به لباش نزدیک کردم لباش برای پذیرایی از لبام آروم باز شد فاصله کمی بین لبامون بود چشم تو چشم هم آروم لبامو نزدیک لباش کردم نفسای داغش به لبام میخورد که باعث میشد هیجانم براش بیشتر بشه لبامو آروم گذاشتم روی لبای تبدارش چشاشو بست و لبامو کشید توی لبای مثه یه بچه تو بغلم بود یه دستم زیر شونه هاش و دست دیگه زیر زانوهاش دستاشو دور گردنم حلقه کرده بود و سرشو تو سینه هام فرو برده بود داغی بدنش رو کاملا منتقل میکرد نزدیک تخت شدیم آروم گذاشتمش رو تخت دستاشو از دور گردنم باز کرد و گرفت دور کمرم منو کشید روی خودش و محکم بغلم کرد کاملا بهم چسبیده بودیم یه پامو وسط رونای بلند و کشیدش گذاشتم و بیشتر خودمو بهش فشار دادم لبامون دوباره بهم رسیدن به پهلو چرخیدم که باعث شد اون بیاد رو و من رفتم زیر ازم جدا شد و روی شکمم نشست لباسشو از تنش درآورد سوتین تنش نبود دستامو بردم سمت پهلوهاش و با یه حالت مالشی دستامو آوردم رو شکمش و از پایین به سمت ممه های خوش فرمش بردم بالا از زیر ممه هاشو تو دستام گرفتم و پنجه هامو به هم نزدیک کردم ممه هاش پر دستم بود فشارش دادم آهش درامد نوک ممه هاشو آروم بین انگشتام گرفتم نتونست تحمل کنه و کف دستاشو گذاشت رو سینم تو چشماش نگاه کردم چشاشو بسته بود و با دهن نیمه باز نفسای صدادار میکشید سینه هاشو آروم میمالیدم و اونم کم کم کونشو روی شکمم میمالید آروم آروم کونشو برد عقب به کیرم که رسید وایساد چشاشو باز کرد و خندید کیرم در نهایت شقی بود و رو به سمت بالا چسبیده به شکم یکم کونشو تکون داد و کیرمو لای شیار کونش قرار د اد تماس مستقیم برقرار نبود اون هنوز دامن پاش بود و منم شلوار آروم دکمه های پیراهنمو باز می کرد آخرین دکمه رو که باز کرد لباسمو کنار زد و پنجه هاشو توی موهای سینم کشید و مشت کرد عاشق این کار بود دست بردم سمت دامنش از رو شکمم یکم بلند شد و دامنشو درآوردم الان لخت روی کیرم نشسته بود هنوز شلوار پام بود دست بردم سمت لمبرای کونش که مثه بادکنک بود آروم تو دستام گرفتمشون و فشارشون دادم یکم مالشش دادم و یهو با کف دستام زدم روشون آههههههههههههههههه آه بلندی کشید شلوارمو یکم کشید پایین و کیرم نمایان شد با دستای نرم و خوشگلش کیرمو گرفت و آروم گذاشت دم واژنش سرشو بلند کرد و درحالی که تو چشام نگاه میکرد آروم رو نشست جوری که میلی متر به میلی متر کوسش کیرمو میبلعید صحنه شهوتناکی بود لبای کوسش آروم با پایین امدنش رو کیرم به سمت داخل متمایل میشدن کامل نشست رو کیرم کیرم کامل تو کوسش بود خم شد روم و لباشو گذاشت رو لبام خیلی آروم کونشو رو کیرم تکون میداد و منم آروم آروم شروع به حرکت دادن کمرم کردم نوسان حرکتیمون خیلی کم بود جوری که در بیشترین حالت سه سانت از کیرم میومد بیرون و دوباره تا ته فرو می کردم لبامون رو هم بود پشتشو نوازش میکردم و خیلی آروم کیرمو توی کوس داغ و خیسش فرو میکردم یک ربع بعد در حالی که خیس از عرق و گرمای ناشی از حشر به لحظه اوج نزدیک بودیم دستاشو گذاشته بود روی سینه هام و موهای سینمو تو چنگش گرفته بود و فریاد میکشید منم ریتم حرکتمو تندتر کرده بودم که باعث میشد ممه هاش به ارتعاش دربیاد و موهاش تو صورتش پخش وپلا شه از فشار دستاش روی سینم حس میکردم که اونم نزدیکه جریان خوشایندی که از داخل بدنم به سمت کیرم میومد نوید بخش ارضا شدنی لذتبخش بود حس پمپاژ آبم رو توی کوسش حس کرده بود با یک آه اولین قطرات آبم توی کوس تبدارش خالی شد و همزمان با ریختنش اون هم به اوج رسید و روی سینم ولو شد نفسهامون و بالا و پایین شدن سینه هامون باهم بود نفسهاش که آروم شد سرشو بلند کرد تو چشام نگاه کرد و گفت عاشقتم عشقم نوشته
0 views
Date: April 1, 2019
شیرولی احمدزی