شروع اشتباه بزرگ

0 views
0%

چند ماهي از دوستيم باهاش ميگذشت من خيلي بچه بودم اوايل فقط اون ابراز علاقه ميكرد ولي منم كم كم دوسش داشتم راستش اون هيچي نداشت و كل پشيموني منم واسه همينه من يه دختر از خانواده نسبتا پولدارم که از وقتي چشم باز كردم بهترين ماشينا و خونه و باغ و ويلا رو داشتيم ولي امير كاملا برعكس من بود هيچي نداشتن خونشون حتي از اتاق مامان باباي من كوچيكتر بود بگذريم امتحاناي دي بود ك چند وقت بود هي ميگفت بيا خونمون منم ك ديگه خيلي دوسش داشتم قبول كردم از روز اول ميگف عاشقمه و منم باورم شده بود قرار شد بعد امتحان برم پيشش آژانس گرفتم و رفتم رسيدم يكم باهم حرف زديمو لب گرفتن شروع شد من كلا خيلي آدمي ام ك زود حشري ميشم روي گوش و گردنم حسابي حساس بودم اونم شروع كرد ب خوردن حالم حسابي بد بود شلوارامونو در آورديم و شد لاپايي شرتمو در نياوردم آبش نيومد بعدم من ديرم شد و آژانس گرفتم و رفتم خونه هفته بعدش بود هنوز تو امتحانا بود ك واس بار دوم رفتم من سينه خام ٨٥ و خودم لاغرم كمرم ٣٤و كلا همه هيكلمو دوس دارن اون روز كلي از هيكلم تعريف كرد شروع كرد ب خوردن سينه هام و بعد شورت و شلوارشو در اورد و واس منم در اورد خوابيد روم و آروم كيرشو ميكاليد بهم خيلي خيس بودم و اونم سفت ترش كرد ك يهو سوزش كل بدنمو ور داشت سريع كشيد عقب و گف خون نيومده نترس چيزي نيس منم ك خيلي درد داشتم پاهامو جمع كرده بودم نشسته بودم بعدم لباسامو آورد و حاضر شدم رفتم تقريبا يكماه گذشت اول اسفند بود ك كسي خونمون نبود زنگ زدم و اونم سريع اومد شروع كرديم ديگه به لب گرفتن و خوردن گردن و گوش و اونم اومد پايين و كسم و خورد ديگه حالم دست خودم نبود با اينكه هميشه از ساك زدن متنفر بودم ولي واسش خوردم و بعد خوابيد روم و شروع كرد ب ماليدن ك گفت حورام تو واس مني كسي جز من بهت دست نميزنه من عاشقتم من تاييد ميكردم و لباشو ميخوردم ك كرد تو واااااي درد عجيبي داشت بلند شدم ك خون ببينم ولي چيزي نبود امير شك كرد ولي چيزي نگفت من خيلي لذت بردم ازش خواستم دوباره ادامه بده ٢بار ارضا شد و بعد ديگه نتونست ولي من هنوز دلم ميخواست بعد اون ديگه اخلاقاش عوض شد يه شب بهم گفت تو پرده نداشتي اگه داشتي خون ميومد ولي خداي من شاهده ك اولين نفري بود ك حتي بهم دست ميزد خلاصه رابطمون يكم سرد شده بود بهش گفته بودم ك ميخوام بيام خونتون از بابت اون خيالم راحت بود ك ولم نميكنه همين ك فهميد خوشحال شد و باهام مهربون شد ولي شرايط جور نبود و نتونستم برم فقط همو بيرون ميديدم اونم خيلي كم امتحاناي خرداد بود بهش زنگ زدم ك بعد اكتحان باهم بريم بيرون گف كار دارم و قطع كرد منم ناراحت اومدم كوچه پشت مدرسه ك يهو امير و بغل دوست صميميم ديدم خريت من اينجا ختم نميشه اون حتي پول تو جيبشم از من ميگرفت باهاش بهم زدم بعد به هفته برگشت و اصرار اصرار ك باهم باشيم ولي قبول نكردم ديگه هيچوقت از اين موضوع ٣سال ميگذره و اون هنوز وقتي حشرش ميزنه بالا ياد من ميكنه و اوج خريت من وقتي بود ك بعد از بهم زدنمون ٥ماه بعد رفتم خونشونو باهاش سكس داشتم من عاشقش بودم و بخاط اون از همه چيم گذشتم از پولم از وقتم از دختر بودنم ولي اون رفت با صميمي ترين دوست من خوابيد بعد اون ديگه دوست دارماي هيچكسو باور نكردم تا اينكه سال پيش ياد حرفش افتادم ك گف تو دختر نبودي و رفتم دكتر زنان و فهميدم پردم حلقويه هيچوقت به خاطر اون حرفش نميبخشمش ببخشيد اگه سرتون رو درد آورم ولي نميخواستم كس ديگه اي اسير اين گرگ ها بشه حداقل يه نفرم ك با اين داستان خر نشه واس من بسه نوشته حورام

Date: March 14, 2024

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *