دوستان عزیز چند روز پیش یک فایل صوتی به صورت بلوتوث به دستم رسید که فوق العاده جالب بود به همین دلیل گفتم تا نگارش قسمت چهارم تلخ تر از زهر این فایل صوتی رو براتون بنویسم تا شما هم بخونید و مثل من از نظم شیوا و طنز اون لذت ببرید مجنون که به بقچه داشت میلی کردش هوس سوراخ لیلی از خانه برون شد و روان شد ازشدت عشق کون دوان شد دردست گرفته بود کیرش گوئی که زمین شده اسیرش میزد به سر کلاهک کیر که ای کیر تورا زکون کنم سیر من مرد ره کونم واینم تا کون نکنم رام نشینم در سر همگی خیال کون بود تا در سر کوی لیلی آسود سو سو بکشید نرم وآرام لیلی چو شنید رفت بر بام مجنون چو بدید لیلی آمد از درد فراغ یار دم زد لیلی توبیا خراب کونم یک عمر گذشت ودر جنونم تا کی به سراغ تو بیایم ازمقعد کون تو را بگایم لیلی همه مایه ی قرارم باز آ که کون تو گذارم آواره ی کوه و دشت و صحرام با کیر کجم همیشه تنهام من ماندم و یک دل شکسته من ماندم و کیر زنگ بسته این کیر نماد عشق مرد است کیر است دوای هرچه درد است کیراست دلت خبر ندارد کیر است بخور ضرر ندارد کیر است چراغ زندگانی کیر است بخور تو میتوانی کیر است بخور تو نوش جونت کیر است بخور بکن تو کونت مجنونم و خایه ام به دستم از بوی خوش سوراخ مستم لیلی چو سخن ز خایه بشنفت دستی به کسش کشید و این گفت امشب به دلم ویار دارم با کیر کج تو کار دارم از هجرتو کس به خار مالم این کون سفید به مار مالم کون است نهایت قشنگی کون است چه لوچه های تنگی کون است فدای خط چاکش کون است قسم به اسم پاکش کون است سفید و نرم ولرزون کون است بخور بکن فقط کون مجنون منی فدای تخمت اون کیر کج سیاه لختت کیرت رو بذار در زبونم با کله برو درون کونم قمبل بکنم که وا کنی خوب روغن بزنم که جا کنی خوب مال خودته جرش بده جوووووووون این کون بزنم به نام مجنون امشب که بر کسم بیائی نامردی اگر مرا نگائی ناگه أب وی لیلی آمد دستی به دودول گل پسر زد بگرفت سجاف کون مجنون گفتا به سخن چنان و همچون نام تو چه هست کون دریده برفرق سرت بگو که ریده با دختر من تو را چه حاجت کیرم به میان کس عمت کس کش ننه ی چوقولمه ی أن دم میزنی از سوراخ و کردن خواهی که کنم پاره جناغت خواهی که کنم روشن چراغت رسوا بکنم تو را به عالم خواهی که تو را به أن بمالم مجنون چو هوای کوچه پس دید از شدت ترس بر خودش رید گفتا که پدر چه میزنی تو خوارکسده ی خر چقدر أنی تو با من تو نکن زیاده بازی من آمده ام به کون نوازی مجنونم ودر جنون لیلی دیوانه ی عشق کون لیلی مهرش بزنم دو تخم ویک کیر این کون بکنم شوم جهانگیر مجنونم ودل اسیر دارم سی سانت مفید کیر دارم تا چند کشم به جبر نازت ای تف به در سوراخ بازت گمشو که روم سراغ لیلی که امشب حشر من است خیلی این دید پدر زهم بر آشفت کس کش ننه رید و اینچنین گفت مجنون که میگن توئی تو کونی آویزون درب خونمونی کون کش صفت کشاد عنتر خواهی که کنم کون تو را در خود کونی و خود خبر نداری بنگر به سوراخ در نداری کی کون تو کرده کون ندیده کی کون تو را زهم دریده کونی بکنم من از تو امروز تا هفته ی بعد هی دهی گوز ناگه بگرفت رون مجنون دست دگرش فتاد بر کون تا خواست کند کنده زجایش مجنون بگرفت خایه هاش بگرفت سجاف او فکندش ناگاه دو پای او بکندش بیچاره پدر دمر شد افتاد انگار که کیر خر شد افتاد مجنون که جنون گرفته بودش تومبان پدر زتن ربودش کون پدر از پرده عیان شد دیگر چه بگویم که همان شد افتاد به روی کون بابا بگشود زهم دو لوچه اش را نی تف نه کرم نه وازلینی نی کاندوم ونه یه واسکازینی جا کرد چنان که خر نکردست آجدان که کسی خبر نکردست ثلث ذکرش به کون فرو رفت روغن نزده ببین چه تو رفت از هیبت و شکل کیر مجنون کون پدرش فتاد در خون از شدت درد ناله میکرد هی کیر بخودش حواله میکرد گفتا که در آر این ذکر را این دسته ی محکم تبر را کس کش تو نکن ببین که پیرم مجنون چو شنید گفت به کیرم این در عوض سوراخ لیلی است داماد از این خجسته تر نیست کل ذکرش نرفته بودش لیلی برسید و در ربودش گفتا که بدو سریع در آرش بابای من است کس خوارش من تشنه ی کیرم و تو اینجا برخیز رویم میان گلها رفتند به کنج خلوتی دنج با تخم خودش دهل زد وسنج شرت از پس کون دلبرش سفت از عشق دولپ کون چنین گفت به به که دلم چگونه شاد است امشب کس وکون تو گشاد است چون خوب کنم تورا من از کون گویند چه مرد بوده مجنون این گفت و دوباره در جنون شد آن کون سفید غرق خون شد از لمبر کون چنان فرو کرد جای کس وکونو زیر و رو کرد این قصه ی ما هم آخر آمد کیر از پس حلق او در آمد این بود پیام عشق مجنون کون است و فقط کون و فقط کون فرستنده دکتر
0 views
Date: July 27, 2018