قسمت قبل سلامی دوباره خدمت دوستای گلم امیدوارم از داستان قبلی خوشتون اومده باشه از انتقادهای سری پیش متوجه شدم که یه سری موضوع هارو جا انداختم که گفتنشون لازم بود اونایی ام که نمیخوان جواب انتقادارو بخونن برن سراغ ادامه ی داستان مریم خانوم خانوادش مذهبی بودن نه اینکه خودش لزوما مذهبی باشه چادری بود اما توی یه خانواده ی بسته بزرگ شده بود همه ی قمی ها همینطوری هستن از وقتی به سن تکلیف میرسن دخترا و پسراشون از هم جدا میشن و این مث یه عقده میشه براشون به همین خاطر دخترای قمی وقتی میان دانشگاه چون قبل از اون نمیتونستن با پسر رابطه داشته باشن خیلی راحت مخ میشن چون رابطه اولشونه و همینطور خیییلیی حشری تشریف دارن ینی طوری که بهشون سلام میکنی آب حشرشون راه میوفته یا بقول خود مریم خانوم شیر فلکشون باز میشه دوستان موشکاف شهوانیِ همیشه حاضر در صحنه به این مطلب هم اشاره نمودن تاکید میکنم نمودن که صابخونه مستاجر قبلیش دختر اورده بود پس نباید دگ مستاجر میگرفت حقیقتا نمیخواست مستاجر قبول کنه ولی چون ما از طریق آشنا به ایشون معرفی شده بودیم درخواست مارو رد نکرد خب بریم سراغ ادامه ی داستان ترم سوم دانشگاه شروع شده بود سرم به سنگ خورده بود و بکوب درس میخوندم اونقدر خوب که تونستم استادِ حل تمرین بشم اکثر بچه های کلاس اصلی کلاس من رو هم شرکت میکردن بخاطر درس خوبم دورم پر شده بود از ورودی های 95 خودم 94 بودم مریم خانوم نسبت به این موضوع احساس بدی داشت و خوشش نمیومد که دخترای 95 ای دور و برم باشن حرص میخورد که چرا رابطمون چراغ خاموشه و نمیتونه به همه بفهمونه منو اون با همیم مدتی از رابطمون میگذشت و اواسط ترم سوم بودیم بخاطر این مساله که من اولین مرد زندگی مریم بودم و بدتر از اون باهاش سکس داشتم مریم بی حد و وصف دلباخته ی من شده بود و منم دوستش داشتم مغرور شده بودم مغرور چون که دل یه دخترو تمام و کمال مال خودم کرده بودم مغرور از اینکه مرکز توجه بچه های کلاس شده بودم توی این گیر و دار یه رفیق لاشی ام که داشته باشی از این رو به اون رو میکنت اسم رفیقمون سامان بود بسی در دختر بازی حرفه ای تشریف داشت به جرات میتونم بگم با نصف دخترای دانشگامون خوابیده بود و نصف دیگه ام عاشق پیشَش بودن با سامان گشتن ام منو بیشتر مغرور کرد ذهنیتش روم تاثیر گذاشت دیگه اون امیر سابق نبودم حس میکردم مریم برام کمه دوستش داشتم اما برام کافی نبود چشمم پریچهرو گرفته بود پریچهر دختر ساده و اصیلی بود و هنوز سختیای زندگی گرگش نکرده بود سعی میکردم رفتارم با پریچهر متفاوت باشه همه جا احترام ویژه ای براش قائل میشدم تیپ میزدم عطر فقط یه مدل اونم بلک افغان میزدم که هر وقت بوی بلک افغان شنید ناخودآگاهش منتظر دیدن من باشه خلاصه هر طوری که بلد بودم سعی میکردم نظرشو جلب کنم هنوز مریم متوجه منِ جدید نشده بود سرتونو درد نیارم گذشت تا مسئول کلاسا اومد و به کلاس من ایراد گرفت که نباید تشکیل بشه چون دختر و پسر مختلط ان با حرفهای بی منطقش کنار نمیومدم تا اینکه جوش اوردم و خواستم جلوی بچه ها به باد کتک بگیرمش بابت اون داد بیداد ها و دعوای من با ایشون فشار زیادی به قلبم وارد شده بود چون آبروم پیش بچه ها و موقعیتم داشت به خطر میوفتاد اون شب بیمارستان بودم و همه بچه ها متوجه احوال من شدن تا اینکه پریچهر عزیزم اونطور که انتظارشو داشتم اومد پی ویم و حالم رو پرسید نگرانم بود و دوست داشت که من بفهمم نگرانمه رابطه ما از اونجا استارت خورد تا یه مدت کسی نمیدونست که ما باهم در ارتباطیم تا اینکه سر یکی از کلاسا نشستم کنارش وقتی داشتم باهاش حرف میزدم نگاه سنگین کلاسو رو خودم حس میکردم باهم از کلاس رفتیم بیرون تا راجب رابطمون صحبت کنیم دختر خاصی بود طرز فکر زیبایی داشت ازش خوشم میومد دوست داشتم همچین شخصی مکمل زندگی من باشه نمیخواستم سرش لاشی بازی در بیارم یک کلام میخواستم زن زندگیم بشه هفته به پایان رسید و همه رفتن شهراشون مریم خانومم رفت شهر خودش طولی نکشید که خبرا دهن به دهن چرخید تا رسید به مریم روز جمعه بود از خواب بیدار شدم دیدم چنبار زنگ زده دوزاریم افتاد که ماجرا از چه قراره تلگرامو باز کردم خیلی آشفته شده بود اون چیزاییو که شنیده بودُ باور نمیکرد میخواست از خودم بشنوه میتونستم به راحتی حدس بزنم چقد گریه کرده از شایعات مطمئنش کردم و بهش گفتم که حقیقت دارن دلم براش میسوخت حس میکرد تنها شده به درستی میتونستم درک کنم که چه حسی داره چون توی اولین رابطم تجربش کردم زنگ زد بهم پای تلفن صدای هق هق گریه ش دیوونم میکرد نه میتونستم از مریم دل بکنم نه از پریچهر ینی نمیشه یه مرد عاشق دونفر بشه من عاشق جفتتون شدم مریم من میخام جفتتونو داشته باشم عزیزم یه درصدم نمیتونم فکر کنم که تو توی زندگیم نباشی مجبور بودم با حرفام بهش آرامش و اطمینان بدم که مبادا بره همجا جار بزنه که منو اون رابطه داریم چون به هیچ عنوان پریچهر از این موضع نباید خبردار میشد بعد از کلی پی ام دادن به مریم بحثو کشوندم به سکسی که دفعه پیش باهم داشتیم از داغی بغلش حرف میزدم که چقدر برام لذت بخش بود دلم میخاد دوباره تن داغت به تنم بخوره با اون کص کوچولو و آبدارت بشینی رو شیکمم و برات نوک ممه هاتو بخورم تو ام کصتو روی شکمم عقب و جلو کنی وااای که منو معتاد خودت کردی مریم باید بیای پیشم باید بغلت کنم بوست کنم نمیتونست از من دل بکنه حتی با وجود خیانتی که بهش کرده بودم براش خیلی سنگین بود که یهو از اون همه احساس دل بکنه شاید پیش خودش میگفت اگه من تامینش کنم شاید دیگه به پریچهر توجه نکنه هرجور میتونستم مجبورش کردم تا شنبه که رسید یه راست با وسایلش بیاد خونم تقریبا نزدیک امتحانای آخر ترم بود راضیش کرده بودم که بیاد و یه هفته پیشم بمونه تا وارد فرجه ها بشیم شنبه شد ساعت 10 بود باهاش در تماس بودم که کجا بیاد تا باهم تنهایی نمیتونست وسایلشو بیاره باید کمکش میکردم از پشت خونه بریم که کسی مارو نبینه با هزار دنگ و فنگ مریمو چپوندم تو خونه و درو بستم و یه نفس راحت کشیدم بخاطر گوهایی که میخوردم همیشه استرس داشتم و این استرس برای قلبم سم شده بود امروز که کلاس نداری خانوم گل جوابمو باسردی میداد نه فقط فردا ساعت 9 تا 10 شیمی دارم ساکاشو بردم گذاشتم توی اتاق و برگشتم دیدم مانتو شالشو در اورده و دراز کشیده کنار بخاری هوا سرد بود رفتم کنارش دراز کشیدم ببینم تو گوشیش داره چی کار میکنه بخاری گرمای لذت بخشی داشت دستمو انداختم دورش و بغلش کردم تن و بدن مریم سرد بود میخاستم از جو ناراحتی درش بیارم گونه هاشو ماچ میکردم بازوشو ماچ میکردم نیاز هست راجب اون مساله صحبت کنیم جیگرم جیگرت کس دیگه ایه به من نگو جیگرم حالا میفهمم مریم چقد دوستم داشت هر کس دیگه ای بود توی بهترین حالت کات میکرد و میرید به پسره ولی مریم نه بلد بودم چجوری دلشو بدست بیارم قلق مریم دستم اومده بود مث خمیر بازی میتونستم هر جوری که دلم میخاست درش بیارم و باهاش بازی کنم لپ کلام مقابل من هیچ اختیاری نداشت و افسارش تماما دستم بود میدونستم صحبت فایده نداره گونه هاشو آروم نوازش میکردم به روی خودش نمیاورد که داره رام میشه دستمو بردم پایین تا از زیر لباسش با ممه هاش ور برم مقاومتی در کار نبود سوتینشو زدم بالا تا با نوک ممه هاش ور برم وای که فدای اون نوک ممه هاااش لباساشو زدم بالا تا یه دلی از ممه در بیارم سردی تنش افتاده بود شاید به این خاطر که داشت حشری میشد پامو انداختم رو پاشو شرو کردم به لیسیدن اون ممه ها وااای که دلم براش تنگ شده نوک سینه هاش داشت برجسته میشد اون نوک سینه هاش برجسته میشد و منم کیرم به هزار زحمت لباساشو از تنش کندم و لباس خودمم در اوردم وای که حالا بدنش داغ شده بود لذت میبردم از داغی بدنش همین که داشتم از داغی بدنش لذت میبردم فهمیدم یه داغیِ دیگه داره کونمو میسوزونه به خودم اومدم دیدم کونم چسبیده به بخاری خیلی کونم سوخت ولی بگذریم حرارت بدنش حشرمو صد برابر کرده بود شلوارشو در اوردم جوووووون شیر فلکه ت ام که بازه مریم منم که تشنه شیره ی کصش شرتشو کندم و رفتم سمت کصش وای که آب حشرش روانیم میکرد همیشه به راه بود شروع کردم به لیسیدن کص نازش مث همیشه همه آب حشرشو براش لیس زدم با دو انگشت دستش لبای کصشو از هم فاصله داد و سرمو فشار میداد رو کصش جیگرطلا دوس داشت همش سرم لاپاش باشه عاشق این بود که کص ناز و کوچیکش خورده بشه یه دستمو گرفت گذاش رو ممه هاش که براش بمالم میخوردم و میمالیدم بدنش شرو کرد به لرزیدن آخ خدا که بدنش آتیش بود زبونمو محکم تر از قبل رو کصش حرکت میدادم که تا قطره آخر آب کصشم بریزه تو دهنم لذت میبردم ازش با اون لحن لوسش گفت پدر کصمو در آوردی دگ بسه رفتم بالا و خوابیدم کنارش دوس دارم حسِ کردن کص نازتو تجربه کنم چی میشه اگه بکنمت هوم بذا بت بگم پردت پاره میشه و برا همیشه مال من میشی و پریچهرم از زندگیم میره بیرون این دفه که میخاستم بیام تصمیم خودمو گرفته بودم میخواستم بهت بدم ولی تو همچیزو خراب کردی حرفش خیلی حشریم کرد کیرم که شق بود شق تر شد بی اراده شده بودم رفتم روغنو از بالای کابینت اوردم میخای چیکار کنی ترسیده بود کیرمو چرب کردم لنگاشو از هم باز کردم مقاومت نمیکرد کیرو گذاشتم دم کصش تو چشاش نگاه که میکردم میدیدم که چقد ترسیده ولی مشخص بود که خودشم کصش میخاره دوست داشت پریچهر از زندگیم بره بیرون دوست داشت با من ازدواج کنه و مشخصه اگه پردش بره دگ ازدواجمون قطعی میشه سر کیرمو از بالا کصش سُر دادم تا پایین دم سوراخش با یه هل سر کیرم رف تو کصش فقط سر کیرم تو کصش بود هی در میاوردم هی جا میکردم وای که چه کص تنگی داشت توی جا کردن آخری آروم کیرمو هل دادم که تا ته بره تو دیگه هیچی حالیم نبود نه آیندم نه زندگی مریم فقط میخاستم این کیر بره تو کصش اولین کصی بود که میکردم کیرمو در آوردم و منتظر بودم تا خون ببینم هیچی نبود سرشو دولا کرد که کیرمو ببینه خونیه یا نه وقتی دید هیچی نیست تعجب کرده بود نمیدونست چی بگه عزیزم پردتو زده بودی کنار قبل اومدنت شاید دفه های پیش که باهاش ور میرفتی پاره شده عزیزم چرا کص میگی پرده پاره شه همون لحظه باس خون بیاد یا قبلا دادی یا حلقویه از چشماش مشخص بود ترسیده شاید همه نقشه هاش نقش بر آب شده بود ترجیح دادم فکر کنم حلقویه و به کردنم ادامه بدم تا کیرم نخوابیده کیرمو دوباره جا زدم تو کصش سخت عقب جلو میرفت داغی کصش بیشتر از تنگیش منو به ارضا نزدیک میکرد هر بار که کیرم تو کصش عقب جلو میرفت صدای آبِ توی کصشو میشنیدم دیگه تحمل نداشتم طاقتم تموم شده بود کیرو در آوردم و همه آبمو ریختم رو شیکمش بر خلاف همیشه بی حال شده بودم کصش همه رمقمو گرفته بود با دستمال شیکمشو تمیز کردم تا از رو شکمش نریزه و ملافه رو به گه بکشه همونجوری تو بغل هم بودیم که خوابمون برد پاشدم دیدم از پری پریچهر میسکال دارم فکر میکنم داستانم برای ایندفه خیلی طولانی شد دوست داشتم توی این داستان تا یه جای مهمیشو پیش ببرم ولی میترسم دوستان موشکاف خسته بشن و کونمون بذارن منتظر ادامه داستان باشید ادامه نوشته
0 views
Date: April 19, 2019