شهین دوست داشتنی ۱

0 views
0%

همه چی یه دفعه ای شد من مشغول یه پروژه ساختمانی بودم و مجبور بودم همش سر ساختمون باشم اوایل اصلا نمیدیدمش ولی بعد از چند هفته دختری به چشمم اومد که از نگاهم خیلی زیبا بود با چشمای درشت و موهای مشکی و اکثر اوقات با یه شال آبی نفتی و شلوار جین و یه کتونی من 28 سالم بود و تا اون موقع اینجور ته دلم از دوست داشتن دختری نلرزیده بود این آمد و شد ها ادامه و هر روز من منتطر رفتن و اومدنش میشدم تا ببینمش وکم کم خود شهین هم اینو متوجه شده بود و یجورایی از حسم باخبر شده بود تا جاییکه بعضی وقتا برمیگشت و نگاهم میکرد دلمو زدم به دریا و رفتم تو یه کوچه بهش گفتم میتونم شمارتو داشته باشم و اونم با هول گفت بله و من یادداشت کردم و از همون روز پیامکامون شروع شد و سوال و سوال و سوال هی همدیگه رو میشناختیم و واقعا حس دوست داشتن شدیدی بینمون رخ داد شهین یه برادر داشت که خیلی ازش میترسید برا همین با احتیاط رفتار میکرد بالخره بعد چند ماه قرار بیرون گذاشتیم وقتی سر قرار رسید و سوار ماشینم شد هردومون از استرس و اضطراب نمیتونستیم حرف بزنیم و تقریبا بیست دقیقه ای سکوت حکفرما بود و بعد با صدای لرزان پرسیدم خوبی اونم گفت مرس خوبم تو چطوری منم گفتم خوبم ازش پرسیدم میترسی گفت از تو نه ولی یکم استرس دارم یکم که از شهر دور شدیم هردو استرسمون کم شد حرفامون گل انداخت و از خودش و خانوادش حرف زد و منم گفتم چشاش خیلی ناز بود کم کم هوا داشت تاریک میشد که گفت دیگه برگردیم و رفتیم تو ماشین یادمه بهش یه ادامس تعارف کردم و بازش کرد انداخت تو دهنش چند دقیقه ای سکوت تو ماشین بود ازش پرسیدم من چطور بودم اونم گفت فعلا که خوب بودی هوا تقریبا شب شده بود کنار جاده ماشین پارک بود و هر چند دقیقه یه ماشین رد میشد بهش گفتم یه چیز میتونم بخوام ازت گفت بگو گفتم میخوام لباتو ببوسم بعد سریع گفتم اگه دوس داری یکم سکوت کرد و گفت زود نیس گفتم اگه خودت دوس داری بعد سرشو اروم تکون داد و گفت باشه منم ادامسمو در اوردم و بهش گفتم ادامستو بده بهم اونم با دستاش ادامسشو در اورد سرمو بردم جلو قلبم خیلی تند میزد لباشو اروم و کوتاه بوسیدم احساس عجیبی بود سیر نمیشدم و کم کم بوسه هام ادامه دار شدن و غرق لذت شدم اولن بارم و شیرینی عجیبی تو لباش بود ناگهان دستمو بردم سمت سینه هاش سفتی سینشو حس میکردم اندامشو دوس داشتم با اون دستی که روی کمرش کاملا گودی کمرشو حس میکردم و یه چند بار که سینشو مالیدم دستامو گرفت و نذاشت ادامه بدم و بعد چند دقیقه جدا شدیم و با یه صدای بم شده ای گفتم مرسی و اون سکوت کرد و مشغول مرتب کردن شال و مانتوش شد و راه افتادیم سمت خونه تو راه برگشت دستام تو دستش بود و نوازش میکرد عاشق هم شده بودیم اون شب از لذتی که برد هی گفت هی گفت منم خوشحال بودم کم کم رابطمون صمیمی و پررنگ میشد و کاملا بهم اعتماد کرده بودیم و حس میکردم شهین دوس داره و لذت میبره خودشو در اختیارم بذاره بیرون رفتامون زیاد شده بود و معاشقه هامون بیشتر یکی از فانتزی هاش این بود بریم خرید و لباسای باز پرو کنه و منم نظر بدم دقیقا معلوم بود دوس داره بدنشو ببینم ولمس کنم مثلا یه بار رفته بودیم خرید و میخواست یه دامن مجلسی بخره وقتی رفت اتاق پرو منو صدا زد رفتم تو اتاق من و اون تنها بودیم و وقتی داشتم زیپ پشت دامنش رو میبستم کاملا حس کردم تحریک پذیریش بالا رفته گذشت یه چند وقت من خونه تنها شدم و شب قبل به شهین گفتم ناهار بیا پیش من و اونم گفت نمیشه و داداشم میفهمه منم اصرار کردم و بالاخره راضی شد بیاد ساعت حدود یازده صبح بود اومد با اینکه خیلی باهم بودیم ولی همینکه تو خونه تنها شده بودیم ته قلبم دلشوره داشت یادمه یه موسیقی بی کلام پیانو فریبرز لاچینی پخش بود خیلی از اومدنش خوشحال بودم در رو که باز کردم عطرش لذتمو دوچندان کرد و بغلش کردم اومد تو بهش گفتم راحت باش و رفتم چای ریختم در همین حین مانتو و شالشو در اورد و با یه تاپ زرشکی و شلوار جینش نشست رو مبل موهاشو خیلی دوس داشتم مخصوصا وقتی فر میکرد چای اوردم و مشغول صحبت شدیم و از زندگی از مهریه تا درس و دانشگاه اینقد صدای ملیحی داشت که حد نداشت و من دستاشو نوازش میکردم اون از دوستاش تعریف میکرد در حین صحبت بود که ناگهان گفتم شهین اونم سکوت کرد گفت جان منم گفتم دوستت دارم ناگهان بغلش کردم و شروع کردم لب گرفتن بدنش گرمای عجیبی داشت کارام یکم غیرارادی شده بود پر از شهوت شده بودم و صورتم داغ شده بود و تموم بدنشو میمالیدمو و شهین کاملا خودشو در اختیارم گذاشته بود دستامو که بردم زیر تاپش برام خیلی تحریک کننده بود چون پوست خیلی لطیفی داشت گرم بود و نرم گودی کمرش خیلی داغ بود وقتی دستامو میبردم رو شکم و دور نافش چشاشو میبست و اروم ناله میکرد هردومون داغ داغ بودیم وقتی گوشاشو زبون میزدم صدام میزد سیاوش و منم ادامه میدادم تا زیر گردنش اینقد داغ بودیم نفهمیدم تاپ و شلوارشو کی در اوردم هنوز یکم خجالت میکشید ولی وقتی دراز کشید و شروع کردم به بوسیدن و لیسیدن و لمس شکم و رونش نفساش تند شد و ناله میکرد و اسممو صدا میزد التم خیلی داغ و سفت شده بود ولی یکم خجالت میکشیدم لخت بشم اینقد خودمو میمالیدم به پاهاش فهمیده بود سفتی التمو سوتینشو که از پشت باز کردم و در اوردم نوک سینش خیلی سفت شده بود بهم مزه میداد میبردم تو دهنم زبون میزدم من همینجور میخوردم و اون کلافه شده بود بهم گفت سیاوش نمیخوای لباستو در بیاری گفتم برام درش بیار شروع کرد تی شرت و شلوارمو در اورد شرتمو که دید فهمید چه خبره و خنده شیطونی کرد و از رو شرت برام مالید و بهش گفتم نمخوای بوسش کنی بعد لختم کرد و شروع کرد نوکشو بوسیدن و زبون زدن ولی بلد نبود خوب ساک بزنه دستاشو وقتی زیر تخمام میبرد دیوونه میشدم چند دقیقه ای کیرمو لمس کرد خیلی سفت شده بود و داغ صورتم داشت اتیش میگرفت صورت شهین پر ازشهوت بود وقتی شرتشو در اوردم از پاش فهمیدم حسابی خیس شده باور نمیکردم شهین لخت لخت جلوم دراز کشیده زبونمو ناخوداگاه بردم سمت رونش و بوسیدم و حسابی لیس زدم خیلی بدن تمیز و خوشبویی داشت واقعا دیوونه شده بود وقتی کشاله رونشو زبون میزدم خودم میلرزیدم از لذت چه برسه به اون وایییی وقتی دهنمو بردم رو کوسش و چوچولشو میک زدم دستمو که گرفته بود محکم فشار داد و دوتا روناشو جمع کرد به سرم فشار داد خوردم کوسشو حسابی همینجور میخوردم اونم ناله میکرد هی میگفت سیاوش دیوونم کردی آی آی خودمو نمیتونستم کنترل کنم هی کیرمو میمالیدم به پاهاش وقتی یه لحظه شهین گفت سیاوش منو بکن کیرتو بکن تو نمیدونستم چکار کنم گفتم مطمئنی گفت دیوونمکردی بکن منو کیرم سفت و داغ بود نفهمیدم چیکار میکنم و گذاشتم رو کوسش و فشار دادم فقط یادمه یه اخ کوچیک گفت و من اینقد داغ بودم شروع کردم تلمبه زدن باورم نمیشد دارم میکنمش حشری بودم و اون داغتر از من و ناله های بلند میکرد نمیدونم چند دقیقه شد یه لحظه فهمیدم چشاش بسته و جیغ میکشه و بدنش میلرزه همینجور ادامه دادم یه لحظه کیرمو اوردم بیرون ابمو خالی کردم رو شکمش هنوز میلرزید محکم بغلش کردم ادامه

Date: November 26, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *