شکنجه شدن من توسط عمه ۱

0 views
0%

خاطره ی وحشتناک و درد اوری ک میخام براتون تعریف کنم بر میگرده ب تابستون پارسال که من تازه امتحانای دانشگام تموم شده بود تابستون بود من حدود چند سالی میشه ک از روابط میسترس و برده و شکنجه شدن توسط میسترس وفمدوم یه چیزایی میدونستم و خوشم اومده بود ولی فک نمیکردم ک بتونم یه میسترس پیدا کنم و ازش بخام ک شکنجم کنه تابستون دلم میخاست یه جایی برم و برم خونه ی یه نفر ک بهم خوش بگذره تصمیمم رو گرفتم ک برم خونه ی عمه میترا ک تهران بود از عمم براتون بگم یه خانوم هیکلی با هیکلی کاملا قوی و انصفا پر زور و انگار بدنسازی کار میکرده و در عین حال کاملا سکسی اصلا پاهاش رو که نگاه میکردی کیرت تا ته شق میشد و پیش آبت میومد خیلی هم خوشگل بود و خیلی مغرور و با جذبه درواقع تمام چیزایی ک یه میسترس لازم داره رو داشت کلا مغرور بود و حرف فقط حرف خودش بود حتی شوهر عمم هم ازش خیلی حساب میبرد مثل برده بود پیش عمم شوهر عمم هم اسمش رضاست و دوتا شرکت پخش دارو و مواد غذایی داره وضعشون خوب بود در کل من تصمیمم رو گرفتم و از شیراز با اولین پرواز رفتم تهران قرار بود وقتی رسیدم شوهر عمم بیاد دنبالم ک اومد و با احوال پرسی رفتیم سوار اوپتیمایی ک فک کنم تازه خریده بود شدیم و رفتیم خونه عم اینا تو پاسداران بود و توی خیبان لنگری یه اپارتمان خیلی تمیز و مرتب و شیک و مجلسی بود شوهر عمم ماشین رو داخل نبرد گفت تو برو بالا من کار دارم و بعد از ظهر میام منم رفتم با وسایلم و عمم تنها خونه بود توی اسانسور دعا میکردم عمم لختی پوشیده باشه و با اون هیکل اسمیش بتونم یه حالی بکنم از اسانسور ک پیاده شدم با وسایل هام زنگ خونه رو زدم صدای کفش و تق تق از تو خونه میومد و در باز شد واااااااااای عمم چ کس ی شده بود یه تاپ بندی نازک بدون سوتین بنفش با یه شرت لی ک تا بالای روناش بود با یه ارایش خوشگل و اون موهای بلوندش رو فر داده بود یه صندل پاشنه بلند پاشنه یه سره پوشیده بود و اون پاهاش واقعا خوشگل بود پاهای بلند و قوی و نسبتا عضله ای و سفید بود داشت دیوونم میکرد عمم تا منو دید بلند گفت محممممممد و بغلم کرد واای خودمو چسبوندم به سینه های بزرگش ک فقط نوک سینه هاش پیدا نبود بعد گفت چطوری و چ خوب کردی ک اومدی رفتم نشستم رو مبل کولر خونشون روشن بود و خونه خنک بود عمم گرماییه یکم وسایلم رو هم کنار خودم بود عمم اومد نشست کنارم وای اون پاها اون سینه ها داشت روانیم میکرد عمم گفت چ خبر و چرا زوتر نیومدی و از این حرفا بعد رفت تو اشپز خونه و برام شربت بیاره از تو اشپز خونه گفت عشقم پاشو لباساتو عوض کن من وسایلم رو برداشتم و داشتم میرفتم سمت اتاق ها 4 تا خواب داشت و در سه تاشون باز بود من رفتم سمت دری ک بسته بود هنوز دستم رو روی دستگیره نزاشته بودم ک عمم سریع با اون قدم برداشتن های سکسیش اومد و گفت نه عمه اون اتاق نرو من اینجا رو برات اماده کردم عزیزم یه خواب بزرگ با یه تخت یه نفره منم گفتم چشم عمه و رفتم وسایلم و گذاشتم تو اتاق و عمم در و بست تا لباسامو عوض کنم منم نشستم رو تخت و فقط به اون اتاق فکر میکردم ک چرا عمه میترا نزاشت برم تو اون اتاق چون اون اتاق اتاقه خواب خودش و شوهر عمم نبود من لباساو عوض کردم و رفتم دوباره تو پذیرایی نشستم جلو تلوزیون و ماهواره شبکه منو تو تکراریه برنامه ی منو تو پلاس بود عمم اومد کنارم و برام شربت با پای سیب اورد نشست جفتم و چسبید بهم و پای راستشو انداخت رو پای چپش مشغول صحبت شدیم و سینه هاش جفت صورتم بود عمم از لحاظ هیکلی دو برار من بود درباره همه چی صحبت کردیم و من دلو زدم ب دریا و دستمو گذاشتم رو زانوش نگاهش ب دستم بود وو یکم ترسیدم ولی اون ب حرف زدن ادامه داد و من نگاهم رفت سمت سینه هاش ک نگاهم کرد و گفت اهای عشقم داری کجا رو نگاه میکنی منم سریع چشمامو از سینه هاش برداشتم و اونم خندید و وسط رون پامو با نوک سینه مو یه نشگون محکم گرفت و منم گفتم اااااخ عمه ببخشید و اونم گفت حقته تا دیگ شیطونی نکنی و خندید و رفت تو اشپز خونه راه رفتنشو از پشت نگاه میکردم و با خودم گفتم شاید پا بده بهم رفتم تو اشپز خونه و گفتم عمه ناهار چی داریم گفت قورمه سبزی عمم جلوی گاز بود منم رفتم پشتش از کنار شونش به قابلمه غذا نگاه میکردم و کیرم شق بود دستمو گذاشتم روی کمر عمم و بیشتر چسبیدم بهش نگاهش زیر چشمی به کیرم بود ک شق شده ارو اروم دستمو گذاشتم روی باسنش ک وقتی دید ک دستمو گذاشتم ب شوخی با کف دست یه دونه محکم از روشلوار زد رو کیرم ک شق شده بود منم گفتم اااخ عمه و اونم یه خنده کوچیکی کرد و گفت آخییییی دردت اومد عیب نداره منم کیرم دوبرابر شق شد و خواستم از پشت بمالمش ب کون عمم ک یه دفع عمم با پشت پای راستش چنان زد تو تخمام ک خم شدم و با دوتا دستام تخمامو گرفتم تو دستم و گفتم اااااخ عمه واس چی زدی من همونجور خم مونده بودم و با دستام تخمامو گرفته بودم وزانو هام روبه هم خم شده بود عمم با دستش چونمو گرفت و سرم گرفت بالا و جلوی صورت خودش گرفت و گفت یه بار دیگ هیز بازی دربیاری یه جوری میزنم ک عقیم بشی بعد گفت دهنتو باز کن و منم باز کردم و یه تف کرد تو دهنم بعد گفت حالا گمشو تو اتاق تا به حسابت برسم منم رفتم تو اتاق و افتادم ر و تخت هی تخمامو میمالیدم و ترسیده بودم هی با خودم گفتم الانه ک تخماتو ببره یه نیم ساعت گذشت و دیدم عمم در اتاق رو باز کرد واااای چی میدیدم عمم یه میسترس شده بود یه سوتین چرم مشکی با یه شرت توری ک کسش پیدا بود با جورابای مشکی ببلند ک تا بالای روناش بود و یه جفت کفش پاشنه بلند گفت زود بلند شو تن لش و لختشو منم از ترس زود لخت شدم و کیرم شق شده بود گفت یالا راه بی افت و یکی زد تو سرم منو برد در همون اتاق ک نزاشت برم داخلش درقفل بود و بازش کرد واااای یه اتاق شکنجه بود داد زد سرم و گفت یالا برو تو اتاق برده رفتم تو اتاق تخم کرده بودم از ترس هی میگفتم عمه غلط کردم منو شکنجه نکن در وبست و قفل کرد وکلیدشو انداخت تو سوتینش یه خنده کرد و گفت خواجه ات میکنم منو بست به دوتا تخته چوب ضرب دری دستامو بست و پاهامو هم با فاصله بست و و یه دهن بند اورد کیه توپی قرمز و گنده هبود گفت حالا بهتره ک خفه شی و صدات درنیاد دهن بند و بست و توپ قرمزش رو کرد تو دهنم ومحکم بستش کیرم شق شق بود محکم با زانوی راستش 4 و 5 بار محکم زد تو تخمام منم نمیتونستم داد بزنم عمم گفت کی بهت اجازه داد ک شق کنی برده الان کاری میکنم ک جلوی من دیگ شق نکنی ادامه دارد نوشته برده

Date: June 8, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *