سلام دوستای گلم من دفعه اوله دارم داستان مینویسم اگه باورکردید باز بقیه رو براتون مینویسم دروغم ندارم بگم چون نفعی به حال منو شما نداره فقط فحش ندید چون هر ادمی حرمت داره من امیر 20ساله ازتهران 180قد وزن80هیکلم رو فرمه یه دخترعمو دارم به اسم یلدا که 23 سالشه ومجرده خونه ما سمته شریعتیه و خونه اونا سمته نواب استیل یلدا واقعا کردنیه قد 183 وزن 70 بدن تو پر و عظلات کشیده سینه 70 صورت خوشگل و کون برجسته پوست سفید سفید بدن مثل پنبه یه روز بابام زود اومد خونه گفت عمو زنگ زده برای شام دعوتمون کرده بریم منو مادرمم مشورت کردیم که فردا کاری نداریمو بریم شب حدود 8 بود راه افتادیمو حدود 9 رسیدیمو رفتیم تو منو یلدا از بچگی چون بزرگ شدیم خیلی با هم راحتیم نسبت به بقیه دخترعموهام عموم اومد رو بوسی کرد بعدش زن عموم اومد بعد دیدم یلدا با حال خواصی گفت خوش اومدی امیر جون یکم با تعجب نگاش کردم خودش فهمید منظورم چیه گفت سرت گیج نره بابا شوخی میکنم بفرما تو خونه عموم اینا طوریه که حال و پذیرایی و اتاق خواب کنار همن و آشپزخونه طبقه بالا منم همیشه عادت داشتم میرفتم بالا تو آشپزخونه چون دخترعموهای دیگم همش اونجا بودن من نشسته بودم رو راه پله که دیدم دختر عموم اومد پیشمو گفت به به چه خوشتیپ کردی گفتم یلدا حال و حوصله ندارم چیزی نگو گفت چته گفتم البته به دروغا زیدم ولم کرده اعصابم کیریه برای اولین بار بود اینجوری گفتم یه دونه اروم زد تو دهنمو گفت زشته بی ادب حداقل ملاحضه منو بکن اینجام گفتم ببخشید حالم خوش نیست دست خودمم نیست گفت اشکال نداره بریم شام بخوریم گفتم بریم باهم و اون یکی دخترعموم رفتیم پایین البته با کمک من غذاهارو بردیم پایین غذارو که خوردیم کمکشون کردم بردم بالا ظرفارو بعد دوباره نشستم رو راه پله که دیدم دلارام دخترعمو کوچیکم گفت چته عاشق همش اینجایی تو بعد یلدا اومد گفت تو فضولی گمشو برو بینم بعد من خندیدمو دیدم اومد کنارم نشست گفتم همه رفتن پایین تو هم برو گفت برم پیش اونا چی بشنوم اخه خب تعریف کن چیشده منم دقیقه کس شعر بهش گفتمو گفت بیخی بابا درست میشه ولش کن بی لیاقتو بعد بی اختیار دستمو گذاشتم رو پهلوش که گفت زیدت ولت کرده میخوای تلافیشو سر من دراری گفتم برو بابا من رفتم پایین پاشدم که برم دستمو گرفت گفت خب نازک نارنجی عمو بیا بشین گفتم نه بشینم کاردستت میدم خنیدیدو گفت بسه بیشعور بیا بشین میگم منم نشستمو دستمو دوباره گذاشتم رو پهلوش دیگه هیچی نگفت فقط نگام کرد یه تاپ نازک و سفت و یه دامن تا زانو تنش بود با ساپورت منم تاپشو دادم بالا سینشو گرفتم فقط مالیدم یهو صداش درومد آه آآآه بسه امیر وااای بسه کثافت آآآخخخ آآآآآآآآآاای البته اروم اینارو میگفتا که یهو خوابوندمش رو پاهامو سوتین صورتیشو دادم بالا شروع به خوردن کردم که سرم رو سفت رو سینه هاش فشار داد و در گوشم گفت پدرتو در میارم به کسی بگیا گفتم نترس بین خودمون میمونه گفت خداکنه منم تند تند براش میک زدمو صدای اون تو گوشم بود و موهامو چنگ میزد آآآه جووون باز بخور ااااه برو اون یکی رو بخور ااایی دهنتو سرویس پسر اروم اااه که یهو صدای باز شدن در اومد ظرف 5 ثانیه بلند شد و تاپشو داد پایین دیدم اتناست که میگه بابا میگه بیاید میوه بخورید تا از دستتون نرفته ماهم رفتیم پایین و شب رو اونجا خوابیدیم تا فردا ظهرش که عموم با بابام رفتن سرکار عموم اینا زن عموم با مادرمم رفتن بازارچه میوه نواب ببینن چه خبره اتنا هم برای شنبه درس داشت نشسته بود مثل سگ درس میخوند من رفتم بالا تو اشپزخونه اتنا هم تو اتاقش بود متوجه نبود داشتم با گوشیم اس بازی میکردم با زیدم که یهو دیدم یلدا با شلوار تاب تا زانو و تاب مشکی خطی اومد نشست پیشم گفت چه غلطی میکنی کثافت گفتم هیچی باو اس بازی که گفت دستتو از رو زانو هات بردار گفتم چرا گفت تو بردار منم برداشتم که یهو لم داد رو پامو گفت شروع کن گفتم چی گفت پسر پیغمبر نشو دیشب تا صبح از زور شهوت به خودم پیچیدم یالا بینم منم تاپو دادم بالا و سوتین مشکی شو دادم کنارو شروع به خوردن کردم که هی صداش درومد ااااااخ ااااای امیرم اروم عزیزم که یواش کردم زد تو سرم گفت تو به حرفام توجه نکن فقط بخور مثل وحشیا منم شروع کردم اااووووووم هوم اوم هووم اوووم هااااااام جوون چه سینه ای یلدا ااااااااخ جوونم بیشتر بخور ااای میتونی همشو بکنی تو دهنت من گفتم اخه عوضی چطوری این همه سینه رو بکنم تو دهنم یلدا باش بابا قیافشو چه جذبه میگیره بخوووور من اوم هام هام هوم اوم جانم جفتشو چسبوندم به همو سر سینشو گاز میگرفتمو اونم هی موهامو میکشید یلدا ای دیوث مال چند نفرو خوردی تا حالا من فقط تو اولیشی یلدا پانشم بکنمتا راستشو بگوخخخخخ من آمار ندارم یلدا حالا شد خوشم میاد راستشو میگی من اوم اووووووووم اووم هاااااام اااااااااوممممممم چسبوندم به هم لاشو لیس میزدم جاااااااااااانم اااااااااااااه اوووووووم اوووووووووم هوووووووم جونم دستمو بردمتو شرتش و شروع به مالیدن کردم که اونم دستشو مالوند به کیرم یلدا این چیه لا مصب چند سانته من حدود سانت یلدا پس دهنم سرویسه اره من اره پاشد یه نگاه انداخت دید اتنا در اتاقش هنوز بستس بعد شلوارشو دراورد اومد جلوم راست وایساد منم تا جایی که تونستم براش لیسیدم اوم هووووم سفت گرفته بودمش نمیزاشتم تکون بخوره اووم هووم زبونمو لای کسش تندتند بالا پایین کردم تند تند میک میزدم لبه های کسشو گرفتم تو دهنمو میکشیدم که یهو زانو زد افتاد گفت بسه بکن فثط بکن منم بردمش تو اشپزخونه لباشو گرفتم تو دهنم اونم امونم نداد اوم هوووووم اوووووم جووونم اووم هووووووووو هاااااااام اااااخ جون چه لبایی داشت تند تند میخوردمو سفت کیرمو تو دستش میگرفت اونم تند تند زبونمو میکشید تو دهنش منم سینشو تو دستام فشار میدادم صدامون داشت بلند میشد که خودشو انداخت کف آشپزخونه گفت بدو جون سمی دارم میمیرم منم تندتند شلوارشو کشیدم پایین و نشستم رو باسنش واااااااااااااااااای چه باسنی داشت لا مصب تا حالا مثل اون ندیده بودم سفید و قلمبه گفت پس چرا نمیکنی گفتم اخه خیس نیست گفت خدا لعنتت کنه بده ببینم بلند شد دراز کشید گفت بیا بکن دهنم اومدم نزدیک دهنش که یهو کل کیرم رو تاته کرد تو دهنشو هی ساک زد منم چشمامو بسته بودمو هی سرشو فشار میدم اونم با دست با تخمام بازی میکرد و از دهنش اب دهنش میزد بیرون بعد دراوردمو گفت وای چه کلفته بازم بکن که خودش همه رو کرد تو دهنشو تند تند ساک زد دورشو لیس میزد و هی میخورد منم سینشو گرفتم محکم فشار دادم که جیغش درومد گفتم الانه که اتنا بیاد بالا دیدم خبری نیست برش گردوندمو گذاشتم رو سوراخش اما معلوم بود تاحالا نداده خیلی سفت و تنگ بود یکم فشار دادم دیدم نمیره نامردی نکردمو کونشو باز کردم با زور نو کشو فشار دادم که جلو دهنشو گرفتو اروم جیغ میزد منم رحم نکردمو تا نصفه فشار دادمو از بس تند تند عقب جلو کردم که دردش براش عادی شد دیدم چند قطره خون اومد بعد گفت دیگه بکن فقط تندتند منم سفت نگهش داشتمو تندتند کردمش خوابیدم روش پاهاشو چسبوند به همو تندتند کردم توش هی میگفت اااااااااه بکن بکن امیرم بکن عزیزم اااه جرم بده بکن نفسم ااااه عشق منی بکککککن بعد بلند شدم از روشو سر پا وایساد و خم شد دستشو گذاشت رو سینک ظرف شویی پاهاشو باز کرد منم دوباره کردم توش که چسبیدم بهش و بیشتر حال کرد اونم سفت منو گرفت منم سفت سینشو گرفتمو لب تو لب شدیمو هی کردم توش که ابم اومد و ریختم تو کونش یه اه نازی کشید گفت سوختم کثافت منم خندیدمو بوسش کردم اونم یه لب دیگه گرفتو شلوارشو تنش کرد و باهم رفتیم پایین درو اتاق رو باز کردیم دیدیم اتنا همونجوری رو کتاب خوابش برده اروم به یلدا گفتم اتنا هم بد چیزی نیست درو بست و چسبوندم به دیوارو گفت فقط حق داری منو بکنی فهمیدی یا کیرتو ببرم گفتم فهمیدم عزیزم بعد دوباره لب گرفتیمو رفت حموم منم رفتم تو حال پای ماهواره شرمنده اگه زیاد بود یا حس شهوت نداشت اخه دفعه اولمه بعدیامو بهتر مینویسم فداتون نوشته
0 views
Date: May 22, 2024