شیطنت های یک زنپوش

0 views
0%

سلام اسم من امیر و 30 ساله هستم از 15 سالگی که فهمیدم با بقیه پسر ها فرق دارم و دوست دارم یه دختر باشم زنپوشی رو شروع کردم 14 سال با یه نفر از همکلاسی هام دوست بودم و برغم تغییر شهر زندگیم مثل یک زن و شوهر واقعی با هم رابطه داشتم تو این سالها دیگه از همه نظر به یه زنپوش واقعی تبدیل شدم از هیکلم گرفته که همیشه مواظب توازن و قشنگیش بودم تا ناخونای پام که همیشه آرایش شده و لاک زده بود همه و همه منو تبدیل به یه زنپوش یا بهتره بگم یه زن واقعی کرده بود تو سالهای دوستیم با میثم شیطنت هم میکردم اونم خبر داشت ولی به روی خودش نمیاورد داستان من مربوز میشه به اولین دیدارم با یه مرد 45 ساله که ظاهرا چند سالی بود از همسرش جدا شده بود و با پسرش زندگی میکرد تو نت با هم آشنا شدیم و بعد از یه مدت چت کردن قرا گذاشتتیم که همدیگرو ببینیم روز موعود از راه رسید و من یه ست زیبای لباس زیر پوشیدم با جوراب شلواری مشکی ناخونای پامو لاک زدم و روش یه شلوار جین تنگ که تمام برجستگی ههای بدنم معلوم بود پوشیدم با یه تی شرت تنگ آستین کوتاه ساعت 2 بعد از طهر دور فلکه دوم تهران پارس قرار داشتیم که دیدم مرتضی کنارم ترمز کرد سوار ماشینش شدم اولین جمله ای که بعد از سلام و احوالپرسی بهم گفت این بود که بابا تو خیلی کارت درسته گفتم از چه نظر گفت من از دور که میومدم دیدمت حالی به حالی شدم با این تعریفش قند تو دلم آب شد به پیشنهاد مرتضی رفتیم فرحزاد که ناهار بخوریم و با هم گپ بزنیم وقتی رفتیم رو تخت بشینیم نمیدونستم چی کار باید بکنم یه لحظه از اینکه پای لاک زده ام با جوراب شیشه ای مشکی معلوم بشه خجالت کشیدم مرتضی میشه رو تخت نشینیم چرا عزیزم آخع من هم ناخونام لاک زدست هم جوراب شلوار پامه جوووووووووووووون حالا بشین یه کاریش میکنیم نگاه حریصشو قشنگ میتونستم بفهمم و احساس کنم خودشو به من چسبوند رو تخت و پاهامو زیر رونش قایم کرد سفارش غذا رو دادیم و مرتضی به بهونه دستشویی پا شد و رفت وقتی از جاش بلند شد کیر گنده اش که راست شده بود کاملا معلوم بود بدجوری راست کرده بود شایدم میخواست بره خودشو خالی کنه شماره مرتضی رو روی موبایلم دیدم تعجب کردم گوشی رو ورداشتم فقط یه جمله گفت از در دستشویی که وارد شدی بیا تو توالت دوم نمیدونستم چیکار باید بکنم هول کرده بودم قلبم داشت مثل گنجشک میزد ولی دل رو به دریا زدم و رفتم تجربه ای بود که تا حالا نداشتم تصمیم گرفتم ریسکشو به جون بخرم خوشبتانه کسی تو دستشویی نبود درو باز کرد و منو کشید تو همین که رفتم یه لب محکم ازم گرفت و گفت برو پایین براش ساک زدم کیر بزرگشت تا دسته تو حلقم بود رگ کیرش رو تو دهنم حس کردم و فهمیدم داره آبش میاد بافشار آبشو تو حلقم خالی کرد یه آه بلند کشید فقط خدا خدا کردم کسی اونجت نباشه و صدای ما رو نشنیده باشه اون روز گذشت وقتی اومدیم بیرون عین کسی بود که خرش از پل گذشته بود تمایلی هم نشون نداد که با هم بریم جایی شایدم اصلا جایی نداشت به هر حال منو همون فلکه دوم صادقیه پیاده کرد خیلی تو لک رفتم شاید اولین باری بود که رابطه با یه گی تاپ رو تجربه میکردم و طبیعتا اون از احساس زنونه من و نوع رفتاری که باید با من داشته باشه به عنوان یه زنپوش خبر نداشت چند روزی به همین منوال گذشت خیلی دلم هوای میثم رو کردده بود قرار شد آخر هفته رو با هم بریم هتل جهانگردی میگون بمونیم برنامه ریزی کردیم برای چهارشنبه ظره تا جمعه عصر منم خودم رو آماده میکردم برای اومدنش چند دست لباس سکسی و جراب و ست لباس زیر و عصر سه شنبه مسیج مرتضی غافلگیرم کرد کجایی عزیز دلم دلم برات تنگ شده از مسیجش معلوم بود که خیلی بدجور راست کرده باز جواب ندادم تا شب سه بار دیگه مسیج داد و خلاصه برای فردا میخواست باهام قرار بزاره که من بی جواب گذاشتمش فردا ظهر میثم که تازه از شهرستان رسیده بود توی یکی از میدونای شمال شهر تهران اومد دنبالم و راه افتادیم تو اتوبان بابایی به شمت میگون تو راه ماجرار رو براش گفتم یه کم عصبانی شد شایدم ناراحت ولی زیاد به روی خودش نیاورد رسیدیم به هتل تو قسمت کلبه ها اتاق کرایه کرد بود یه کلبه مجهز و مستقل که اصلا به هیچ جا وصل نبود هوا هم انقدر سرد بود که فکر کنم ما تنها مسافرای اون قسمت بودیم رفتیم تو گفتم من میرم دوس بگیرم زیر دوش داشتم خودمو میشستم که یه مرتبه از پشت گرمی و سفتی کیرشو حس کردم از پشت منو گرفت و سینه هامو تو مشتش مححکم فشار داد و شروع کرد به خوردن گردنم گرمی کیرش برام خیلی آشنا و دوست داشتنی بود الان دیگه 12 13 سال از شروع رابطمون میگذشت ولی همیشه برام دوست داشتنی و قشنگ بود در همون حال که گردنمو میخورد نرم و آروم سرش رو فرو کرد تو سوراخم یه یغ کوچولویی کشیدم و دیدم تا دسته رفته توم ایستاده تو حموم یه بار لیز خورد از سوراخم اومد بیرون یه کم خم شدم که راحت تر بتونه تلمبه بزنه اون عصبانیتی که سعی کرد تو ماشین قورت بده رو حالا داشت تو کون من خالی میکرد محکم و وحشی لحظه به لحظه بزرگتر شدن و ذوق ذوق شدن کیرشو حس میکردم یه آه بلند و یه عالمه آب که تو من خالی شد نه من حال ازم مونده بود نه اون همدیگرو شستیم و اومدیم بیرون ادامه دارد نوشته امیر

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *