از همون دوران نوجوانی که یادم میاد تمایل خاصی داشتم که با یک دختر شیمیل یا به اصطلاح دوجنسه امیزش داشته باشم منتها با این تفاوت که من درنقش مفعول باشم و اون درنقش فاعل وبه نظرم خیلی عجیب به نظر میرسید و فوق العاده غیرممکن بزرگتر که شدم فهمیدم که همچین روابطی تا حدودی خیلی کم وجود داره ودر کمال تعحب تعداد زیادی از مردان هم مثل من به این نوع روابط تمایل دارند ونمیشه زیاد به همجنس بازی واینا ربطش داد چون من به هیچ وجه به همچین رابطه ای با یک پسر علاقه نداشتم مدتها گذشت و من بزرگتر شدم وسعی کردم این حس رو سرکوب کنم توی همون زمانا که هیجده سالم بود یک دختر به نام ساناز توی محل اومده بود که چند سالی از من بزرگتر بود و همه عین سگ ازش می ترسیدند خوش چهره و قد بلند و در عین حال خشن وترسناک بود مثل اینکه توی کار مواد مخدر بود و توی یکی از این باندها فعالیت داشت اوایل فکر میکردم علت ترسشون از دختر همینه وحتی به ذهنمم نمی رسید ممکنه شیمیل باشه البته چندبار شنیده بودم ترتیب چند تا از بچه های محل رو داده ولی باورم نمی شد تا اینکه یک روز که داشتم توی محله می پلکیدم وشاخ بازی در میاوردم توی خیابون خلوت دیدمش که حسابی ناراحت وعصبی بود منم اومدم تا بهش تیکه بندازم قبلا بهش تیکه انداخته بودم ولی جوابی نداده بود و رفته بود ومنم پرروتر شده بودم با تمسخرگفتم چیه دخترجون پریود شدی توی اون لحظه من درک درستی از قدرت بدنیش نداشتم درست بود که قدش از من بلندتر بود و بدن نسبتا عضله ای داشت اما حتی فکرشم نمیکردم زورش به من برسه ولی درعرض چند ثانیه قبل از اینکه عکس العملی از خودم نشون بدم چند تا مشت خوردم ودستامو قفل کرد ومحکم به دیوار چسبوند اما چیز اصلی که باعث تعجب وحیرتم شد احساس یک چیز دراز وکلفت بود که پشتم بود وبهم چسبیده بود توی اون لحظه بود که فهمیدم شایعات حقیقت داره ساناز درحالی که با شلوارش بهم چسبیده بود گفت به نظرت کسایی که پریود میشن از این چیزای کلفت دارند مثل اینکه باید بهت یک درس عبرت بدم تا دیگه مزاحم کسی نشی بعد اروم شلوارمو کشید پایین وبعدم شلوار منو کشید پایین وکونمو وارسی کرد تازه اون موقع فهمیدم که بدن سفید واصلاح موها چه مصبیتیه وقتی بدنمو وارسی کرد گفت اوه چه کونیم داری سفید وبی مو اروم انگشتشو خیس کرد وبه سوراخم فشار داد نزدیک بود اشکم دربیاد گفت چی شد بچه درد داشت اینکه تازه چیزی نبود اگه کیرم رو تا ته توت فرو کنم دیگه چیکار میکردی خیلی نگران شدم وشروع کردم به وول خوردن اما فایده ای نداشت ساناز گفت نترس نمیخوام بکنمت وبعد ریلکس واروم شروع کرد به لاپایی کردن خیالم راحت شد ولی واقعا عصبانی بودم واین با چیزی که توی فانتزی هام ساخته بودم فرق داشت میتونستم کیر بزرگ وگرمشو لای پاهام احساس کنم که تکون میخوره جالب ولذت بخش بود ووقتی ساناز متوجه این شد اول کمی تعجب کرد وبعد لبخند شیطنت امیزی زد بعد چند دقیقه محکم منو گرفت ویک چیز لزج ولزج لای پام احساس کردم آبش اومده بود ومیتونستم احساس رضایت رو تو چشماش ببینم منو ول کرد و محکم انداخت زمین و با بی خیالی گفت امیدوارم این دفعه اخرت باشه که مزاحم کسی میشی چون دفعه بعد رحمی درکار نیست و اول خودم جوری میکنمت که از درد ارزوی مرگ کنی بعدم میدم دست تک تک بچه ها تا ترتبیت رو بدند بعد خیلی ریلکس راهشو گرفت و رفت منم سریع شلوارمو کشیدم بالا و تا میتونستم از اونجا دور شدم داشتم از خجالت اب میشدم با این حال یک حس عجیبی هم درونم را فرا گرفته بود چند روز از اون ماجرا گذشت و من مات ومبهوت بودم نمیدونستم عصبانی ام یا خوشحال تا اینکه دوباره وقتی داشت توی محل به یک نفر مواد می فروخت دیدمش بعد از اینکه کارش تموم شد رفتم پیشش با نیشخند گفت اینجا چیکار میکنی با لحن جدی گفتم بیا با هم رابطه داشته باشیم خندید وگفت مثل اینکه اون روز بهت مزه داده اما صرفا جهت اطلاع باید بدونی من توی خونم سه تا جنده خوشگل دارم که هروقت بخوام درخدمتم هستند اونوقت به تو چه نیازی هست امتحانش ضرری نداره باید بدونی هرکسی از نظر من لیاقت اینو نداره که کیرم فتحش کنه پس بهتره بری یک جای دیگه امتحان کن تا ببینی لیاقتشو داره یا نه با حیرت به من نگاه کرد و گفت مثل اینکه واقعا حرفشو قطع کرد وادامه داد اگه انقدر تمایل داری امروز ساعت 5 بیا به این ادرسی که میدم تا ببینم بدرد میخوری یا نه ادرس رو بهم داد و بعدش دور شدن ازم رو تماشا کردم هنوز نمیتونستم باور کنم من این حرفهارو زدم تا ساعت پنج ثانیه شماری کردم وقتی به سمت ادرس راه افتادم فهمیدم یک خانه مجلل توی محله ی پولدارهاست معلوم بود که حسابی از مواد پول درمیاره وقتی به درب خانه رسیدم و زنگ رو زدم در باز شد و وارد شدم چند پله که بالا رفتم دیدم درب اپارتمان نیمه بازه و ازش صدای اه وناله میاد تعجب کردم کسی نبود پس بدون دعوت وارد خانه شدم یک صدا ندا داد بیا اتاق دومی درخانه مجلل حرکت کردم و وارد اتاقی شدم که ازش صدای اه وناله میومد با کمال تعجب سه دختر رو دیدم روی تخت داشتند برای ساناز دلبری میکردند خود ساناز بیخیال روی تخت دراز کشیده بود یکیشون در حالی که کیر بزرگ ساناز تو کسش بود نشسته بود وداشت و بالا وپایین می رفت یکی دیگه هم سعی میکرد توی همون حال کیر ساناز رو لیس بزنه و سومین نفر هم که از بقیه سن بیشتری داشت درحال لیسیدن سینه های ساناز بود واقعا صحنه عجیب وچندش اوری بود ادم یاد فیلم پورنو میفتاد ساناز با بیخیالی دستشو تکون داد وگفت کافیه بچه ها سارا یک نگاهی به این پسره بکن ببین به درد میخوره یا نه سارا که سومین دختر بود و همان دختری بود که داشت سینه های ساناز را لیس میزد سمت من امد و با دقت تمام بدن من را وارسی کرد چند باری هم دستی به باسنم کشید که میخواستم اعتراض کنم اخر سر هم یک نگاه به کیرم انداخت و خندید ساناز با جدیت گفت خب ساناز خانوم این پسر قدش حدود 174 هستش و بدن لاغر و استخوانی داره ولی باسن فوق العاده خوش فرم وزیبایی داره که خیلی هم تنگ هست وکردنش فوق العاده سخت ولی بسیار لذت بخشه پوست سفید و چهره زیبایی داره و بدنش بدون مو هستش وزن سبکی داره وهمین باعث میشه بشه با انواع پوزیشین های مختلف کردش و خیلی عجیبه که کسی تا حالا نکردتش و اما درباره اخرین مورد کیرش توی شق ترین حالت ده سانته وفقط بدرد شاش میخوره که همین نشون میده برای دادن به شما افریده شده درکل انتخاب خوبیه با این حرفاش واقعا کفری شدم درباره من چی فکرکرده بود فکر کرده بود منم عین خودش یک جنده هستم یک لحظه میخواستم اونجا رو ترک کنم اما یک حسی نمیذاشت بعد از همه این حرفا دیگه خیلی دیر شده بود ساناز از روی تخت بلند شد وگفت خب اول این دخترارو بهت معرفی میکنم اینا سارا وبهار وسحر هستند سارا که مثل خواهرم میمونه واز پانزده سالگی میشناسمش وهمون موقع هم بود که اولین بار با هم امیزش کردیم و من از باکرگی دراوردمش و از اون موقع تا حالا به من خدمت میکنه ودست راست منه وباید بهش احترام بذاری وسحروبهار هم که سه سال پیش یک معتاد دخترهاشو به جای بدهیش داد ورییس هم اونارو به عنوان هدیه برای من فرستاد اون موقع شانزده سالشون بود و بچه بودند و کله شق وکلی طول کشید تا بتونم پردشونو بزنم وبعد به سحروبهار چشم غره رفت سحرگفت اون موقع ما بچه بودیم ونمیدونستیم درخدمت ساناز خانوم بودن چه افتخاریه وبهار هم با سر تایید کرد ساناز با بی حالی گفت پاچه خواری بسه فعلا برید بیرون میخوام یک کم باهاش تنها باشم سه دختر بدون کوچکترین حرفی اتاق رو ترک کردند وفقط من واون موندیم درحالی که کیرشو میمالید روی مبل نشست وگفت تو اولین پسری هستی که میبینم خیلی تمایل داری من بکنتم ببینم گی هستی با سر جواب منفی دادم ودر مورد حسم وفانتزی هام باسش توضیح دادم با لبخند گفت پس وقتشه که اولین تجربه ساک زدنتو بکنی بیا جلو وکارتو شروع کن باترس به کیر بزرگش نگاه کردم از بهار شنیدم که کیرش حدود 18 سانته ووقتی از نزدیک بهش نگاه میکردم بزرگیشو به وضوح احساس میکردم تازه با اینکه کامل هم شق نکرده بود اروم رفتم جلو ولی هنوز تردید داشتم ساناز که حوصلش سررفته بود گفت منتظر چی هستی میخوای بادکنک هوا کنی بخورش دیگه اما اما نداره مگه تا حالا فیلم سوپر ندیدی که مرده تا ته کیرشو فرو میکنه تو حلق زنه فقط با این تفاوت که الان جاشون فرق داره میدونم باشه فقط یک کم دیگه حوصلمو سراوردی و سرمو گرفت ودهنمو وارد کیرش کرد برعکس اونچه تو فیلم سوپر دیده بودم اصلا مزه خوبی نداشت ولی چاره ای نبود من شروع کردم به ساک زدن از حوصله و صبرش فهمیدم که این جلسه بیشتر اموزشیه و میخواد اصول کار رو به من یاد بده مدام دندونم به کیرش میخورد واونم راهنماییم میکرد ومیگفت که چطوری باید درست ساک بزنم پس از حدود ده دقیقه گفت دیگه داره ابم میاد وقتی اومدش همشو تا قطره اخر میخوری فهمیدی نه دوست دارم اینجا کثیف کاری بشه نه اینکه مایع پرارزشم حروم بشه بعد لحنشو مهربان کرد وادامه داد میدونم اولین بار خیلی بدمزست ولی بعد کم کم به مزش عادت میکنی وحتی یک زمانی برای اومدن ابم لحظه شماری میکنی پس پسرخوبی باش وهمشو بخور اما برعکس همه حرفای ساناز من واقعا نتونستم تحمل کنم وبه محض اینکه اون مایع وارد دهنم شد از شدت بدمزگی وحالت تهوع مقدار زیادیشو دادم بیرون قبل از اینکه بقیشم تف کنم بیرون ساناز سیلی محکمی به صورتم زد ومجبورم کرد باقی مانده را قورت بدهم بعد با حالت ناراحتی گفت اه عرضه یک کار هم نداری ببخشید ببخشید وکوفت همین الان این کثافت کاری هارو جمع میکنی چطوری چطوری خب معلومه لیس میزنی از روی زمین و پاکشون میکنی تا دیگه یاد بگیری کاری که میگم رو انجام بدی گرچه دیگه باید باست عادت شه هروقت ابم ریخت سریع جمعش کنی چون وقتایی که ساک میزنی وابم میاد حتی اگه همشم بخوری باز یک کمش میریزه روی زمین باورم نمیشد اما مجبور شدم تمام منی های ریخته شده روی زمین را با لیس تمیز کنم البته این کار با اجبار بود چون هر سرپیچی منجر به یک سیلی محکم میشد وقتی تمامشون رو خوردم ساناز با حالت عصبی گفت حالا این باقیمانده های رو کیرمو تمیز میکنی ومن هم اول با دهان همه منی های باقیمانده رو خوردم و بعد هم با دستمال کیرشو کامل خشک کردم بعد از همه این کارها بلند شد وشروع کرد به پوشیدن لباس هاش وگفت الان دیگه ساعت حدود شش ونیمه من باید برم تا درباره تجارت کوکاین با رییس حرف بزنم توی این مدت که نیستم سپردم بهار وسحر بیاند وبرای فردا امادت کنند فردا توخنگی یاد خودتو میزنی به خنگی فردا شب زفافمونه شب زفاف ای بابا چرا نمی فهمی روزی که من برای اولین بار تو رو میکنم وتو کونی من میشی حتما باید اینجوری بهت بگم درضمن صبح که اومدم باید اماده توی رختخواب باشی من قراره شب اینجا بخوابم نه په قراره لی لی بازی کنی قراره امشب تا صبح اینجا باشی تا دخترا امادت کنند فکر کردی الکیه باز کردن کون مدتها زمان میبره باید کلی انگشتت کنند تا راهش باز شه قراره اون دوتا دخترجنده منو انگشت کنند چی شد ناراحت شدی به غرورت برخورد تو که تا دیروز التماسم میکردی نه نه فقط ای کاش خود شما خود من چی بیام الکی وقتمو تلف کنم تا سوراخ تو رو باز کنم مگه علافم پس دیگه حرفی نمونده فردا میبینمت فقط من شب اینجا نمیتونم بخوابم چرا اخه پس جواب خانواده رو چی بدم خانواده کدوم خانواده پسربچه هیجده ساله من خیلی خوب میدونم پدرومادرت سالهاست مردن وعمه ات که ازت متنفره ازت نگهداری میکنه واگه صد روزم اونجا نری ککشون نمیگیره از کجا میدونستی به توربطی نداره پس دیگه سفارشی نمیکنم مواظب همه چی باش و سپس صدای بسته شدن درب را شنیدم واقعا دیگه تو دردسر داشتم میفتادم اصلا فکرشم نمیکردم تخیلات درون ذهنم به واقعیت بپیونده تا دیروز من یک ادم عادی بودم اما امروز برای یک زن تبهکار دوجنسه ساک زده بودم وحتی ابشو هم خورده بودرم صدای زنگ به صدا درامد درب را باز کردم وان دو دوختر را دیدم که با لبخند به من نگاه میکردند درحالی که توی دست بهار یک کیرمصنوعی و توی دست بهار یک ژل روان کننده امیزش بود بدون مقدمه وارد شدند بهار با جدیت گفت خب اقا پسر تا حالا نشده بود ساناز کسی رو به این راحتی توی خونش راه بده وبعد تصمیم بگیره بکنتش باید خیلی حواست باشه اشتباه نکنی ما هم سعی میکنیم از درد امیزش صبحت کم کنیم اما بستگی به خودت داره سحر حالا ببرش کجا ببرتم حموم دیگه برای پاک کردن مجرا و باز کردن سوراخ کونت خواستم مقاومت کنم که دوتایی منو بردند توی حموم و به حالت سگی نشوندند ودوش اب رو هم باز کردند بهار از جلو درحالی که کیرمصنوعی رو تو دهنم میکرد بهم روش درست ساک زدن رو یاد میداد و سحر از پشت داشت یکی یکی انگشت هایش را وارد کونم میکرد وقتی اولین انگشت را وارد کرد سعی کردم فرار کنم اما دوتایی منو سفت گرفتند بالاخره مجبور شدیم روش اموزشی را کناز بذاریم ومن رفتم توی اغوش سحر ودر حالی که هردو زیردوش گرم نشسته بودیم و من در بغلش بودم اروم اروم منو انگشت میکرد بهار برای اینکه حواسمو از درد کم کنه کیرمو خورد اما حتی یک ذره هم شق نکرد بعد با عصبانیت گفت این دیگه کیه الحق که فقط برای دادن ساخته شده اخه اصلا کجای دنیا زن مرد رو میکنه خواستم به حرفاشون اعتراض کنم که فهمیدم با این حرفا حواسم پرت شده وپنج انگشت سحر توی کونم است سحر با خوشحالی گفت بالاخره تونستم این کون بدعنق رو باز کنم حالا که سوراخشم تا حدودی باز شده و مجراشم خالی کردیم وحمومش هم کردیم دیگه وقتشه ببریمش خواستم ازشون بپرسم کجا میبرنم اما بدون پاسخ دادن منو تروخشک کردند وبعد به یک اتاق تاریک ومجلل بردند ولباس نو بهم پوشاندند وهمونجا رهام کردند ورفتند داشتم از استرس میمردم اینکه فردا چه جوریه وچیکار میکنم اما کمتر از چند دقیقه به خواب عمیقی فرو رفتم تا اینکه کمی احساس سردی و قلقلک کردم وقتی بیدار شدم به پهلو خوابیده بودم یک صدای رسا گفت بیدار شدی به خودم که توجه کردم فهمیدم لخت لخت هستم وساناز منو از پهلود بغل کرده وکیرشق شده ش به کونم چسبیده یک احساس خنکی هم توی سوراخم داشتم که اونم به خاطر ژل روان کننده امیزش بود که راحت تر امیزش کنیم بعد با حالت جدی ادامه داد آماده ای وقتی کیرم واردت بشه هیچ راه بازگشتی نیستا دیگه متعلق به منی وهرکاری که بخوام باهات میکنم سرم را به نشانه تایید تکان دادم ساناز با احتیاط گفت یکسری قوانینی هست که باید بدونی 1 از نظر من فقط تو یک سوراخی که خودمو توش تخلیه میکنم پس هیچوقت واقعا برام ارزش نداری2 لذت من توی اولویته ولذت تو بی ارزش پس همیشه یادت باشه باید من ارضا بشم3 توی رابطه این منم که رییسم پس هرجوری که من بخوام پیش بره4 هیچوقت نمیبوسمت مگر اینکه عاشقت باشم که اینم جزو محلاته5 حق نداری با اون سه تادختر به خصوص سارا دعوا یا جروبحث نمیکنی6 هیچوقت درباره کارم یا زندگی شخصیم چیزی نمیپرسی7 از این به بعد توی خونه من زندگی میکنی وحق نداری با اشنایانت مگر اینکه از من اجازه بگیری صحبت یا دیدار کنی خب حالا قبول میکنی اگه نمیتونی میتونی همین الان از اینجا بری گفتم قبول میکنم من حاضر وامادم ساناز جوابی نداد فقط یک لحظه سوزش بسیار دردناکی رو تجربه کردم محکم داد زدم ایییی و خواستم خودمو رها کنم اما ساناز سفت به من چسبیده بود وکیرشو وارد کونم کرده بود تازه همش هم نرفته بود تو وهرچی فشار میداد دردش بیشتر میشد وول خوردن هم فایده نداشت چون ساناز چندبرابر از من قویتر بود با اه وناله گفتم ساناز تورو خدا ولم کن درد داره من که بهت گفتم وقتی وارد شم دیگه راه بازگشتی نیست الان فقط باید تحمل کنی بار اول معمولا همینجوریه ولی بعدش کونت خودشو با اندازه کیر تنظیم میکنه ولی خودمونیما توچقدر تنگی همین باعث میشه بیشتر بخوام بکنمت و بیشتر کیرشو فرو کرد واروم شروع به تلمبه زدن کرد من واقعا داشتم درد میکشیدم اما بعد چند دقیقه کمی دردش کم شد ویک احساس اندک لذتی هم حس کردم توی همین پوزیشین انقدر ادامه داد تا بالاخره ابش اومد چند لحظه قبل از اومدن ابش سر منو سمت صورتش گرفت وگفت به من نگاه کن دوست دارم موقعی که میکنمت چشم توچشم باشیم وسپس اب گرم ولزج ولزجش رو درونم خالی کرد احساس کردم کونم حسابی داغ شده اما برعکس انتظارم کیرشو از کونم بیرون نکشید وگفت فعلا بذار همین جور بمونه تا یک کم گشاد شی من دیشب به خاطر کار کم خوابیدم یک ساعت دیگه بیدار میشم اگه کیرم توی کونت نباشه حق نداری دیگه توی این خونه بمونی وبعدشم خیلی ریلکس خوابید منم که از یک طرفی کیرساناز داشت اذیتم میکرد از یک طرف جرات نداشتم کیرشو از کونم بکشم بیرون بعد از یک مدت نسبتا طولانی که دیگه به وجود کیرش عادت کرده بودم ساناز درحالی که خواب الود بود گفت میبینم که پسرخوبی بودی وبعد اروم کیرشو ازکونم کشید بیرون و سوراخم را وارسی کرد باخنده گفت انقدر سوراخت گشاد شده اگه خودت ببینی از ترس سکته میکنی با حیرت دستی به سوراخم کشید وای خیلی بزرگ شده بود یک کم ترسیدم ساناز که فهمید ترسیدم گفت نترس بابا چیزی نیست که تازه راحت تر هم شدی حالا سگی بشین میخوام یک امتحانی کنم باخستگی گفتم بازم خواهش میکنم تازه تموم شده بود ناگهان قیافش از مهربون به عصبانی تغییر کرد یک سیلی محکم زد وگفت قانون رونقض کردی مگه بهت نگفتم لذت من مهمتر از توهه و تو صرفا یک سوراخ بی ارزشی ودوباره یک سیلی محکم توی گوشم زد عصبانی شدم از دستش خواستم عکس العمل نشون بدم که دستمو پیچوند ووبا مشت محکم زد تو صورتم بعد همونطور که منو گرفته بود تخمامو گرفت وگفت میبینم که پرو هم شدی فکر کردی چون زن هستم زورم بهت نمیرسه اگه یکبار دیگه از این غلطا بکنی اخته ات کردم فهمیدی با عصبانیت وناراحتی سرم رو تکان دادم خودم کرده بودم که لعنت برخودم باد بعد با عصبانیت ادامه داد حالا داگی بشین ومنم اطاعت کردم وسگی نشستم وکیرشو وارد کونم کرد با دلخوری گفت درد داره نه خوبه پس راهت بازه وکیرشو کامل وارد کونم کرد وشروع کرد به تلمبه زدن دیگه درد چندانی نداشت ویک حس لذتبخش داشت که تا حالا تجربه نکرده بودم ناخودگاه شروع کردم به آه کشیدن ساناز وقتی متوجه شد تلمبه زدنشو تندتر کرد درکمال تعجب دیدم کیرم شق شده مثل اینکه کیرم وقتی کیرساناز توی کونم بود شق میشد کیر کوچکی که بهار نتونسته بود راستش کنه الان راست شده بود معلوم بود فقط به ساناز عکس العمل نشون میده توی همین فکرها بودم که با یک تلمبه محکم ابشو تخلیه کرد وباز هم قبل ارضا شدن فیس توفیس همدیگرو نگاه کردیم بعد اینکه همه ابشو توی من خالی کرد وارضا شد با هم رفتیم حموم تا بدنمون رو بشوریم زیردوش شروع کرد یک کرم را مالیدن به بدنم مخصوصا به کونم پرسیدم که چیه اونم جواب داد که یک کرم سفید کننده و براق کننده پوست مخصوص سکسه بعدشم یک کرم دیگه رو به سوراخم مالید که وقتی پرسیدم گفت این مثل ژل روان کننده امیزش میمونه فقط با این تفاوت که مدت طولانی سوراخ رو چرب وتمیز و اماده امیزش نگه میداره بعد از هر امیزشی که میکنیم تو باید بری حموم چون من ادم کثیف دوست ندارم وباید از این کرم ها استفاده کنی متوجه شدی با سر تایید کردم ناگهان اب قطع شد وچراغ حموم خاموش شد ودرب شروع خورد به تکان خوردن خیلی تعجب کرده بودم وترسیده بودم یعنی چه اتفاقی افتاده بود درب همینطور داشت تکان میخورد وانگار همه چیز توی تاریکی مطلق رفته بود نوشته
0 views
Date: June 2, 2019