در دنیای واقعی اتفاقات زیادی می افتد که منجر به سکس خارج از عرف میشوند داستانهای زیادی از این سایت خواندم که نظر دهندگان نویسنده را متهم به دروغ کرده اند البته دلیل آن بی شک اغراق نویسنده بوده وگرنه بالاخره اینهمه سکس که انجام میگیرد توسط افرادی است که دور و بر ما زندگی می کنند اما خاطره من از تنها سکس خارج از خانواده بنده 35 سال سن دارم و ده سال پیش ازدواج کرده ام یک زندگی سالم و معمولی به لحاظ تربیتی نه قبل از ازدواج و نه بعد از آن هیچگاه سکسی با کسی نداشته ام به جز همسرم کارمند دولتی هستم و مانند اکثر مردان بعد از ازدواج شکم بالا آورده ام موهایم کم شده و هیکلی معمولی با یک تیپ معمولی تر دارم کیرم هم برعکس اکثر دوستان نویسنده سایت بسیار به اندازه است نه کوچک نه بزرگ در یک آپارتمان هشت واحدی زندگی می کنم که یکی از واحدها متعلق به یک خانم مطلقه با یک بچه پنج ساله است البته این داستان مربوط به پنج سال پیش است این خانم یک تیپ بسیار زیبا و با کلاس دارد و هیکلی بسیار موزون و خوش تراش در عالم همسایگی با هم سلامی داشتیم و بس هر چند تعدادی از واحدها خیلی کس لیسی خانم را میکردند اما این خانم یک غرور خاص و بالایی داشت و به هیچ کس رو نمیداد حالا در بیرون آپارتمان چطور بود و رابطه ای داشت یا نه من نمیدانم دقیقاً یادم هست که یک روز عصر زنگ واحد به صدا در آمد و هما خانم پشت در بود بعد از سلام و تعارفات معمول گفت که میخواهد از بانک وام بگیرد و نیاز به یک ضامن کارمند دارد پرسید آیا ضامنش میشوم بنده هم گفتم که باید بررسی کنم و اطلاعات کامل وامش را گرفتم موقع رفتن شماره موبایل خودش را داد و گفت اگر اوکی شد بهش زنگ بزنم تا مدارک را برایم مسیج کند خلاصه اینکه بعد از چند روز موافقت خودم را برای ضمانت اعلام کردم هما هم مدارک و تاریخ رفتن به بانک را برایم مسیج کرد و بعد از این ماجرا روابطش با من گرمتر شد تا رفتن به بانک هم برای چند مناسبت پیام تبریک و داد که جوابش را میدادم بعد از این اتفاقات دریچه تازه ای به ذهن من باز شد و آنهم سکس با هما بود حالا سکس با او فانتزی ذهن من شده بود اما بسیار ترسو و محافظه کار بودم بالاخره برای اولین بار در واتساپ شروع به ارسال پیام برایش کردم و او هم جواب میداد ابتدا با پیامهای فلسفی و سپس دوستانه و بعد هم جوکهای مودبانه یکبار از هما پرسیدم اجازه هست جوکهای دیگر بفرستم مثل بی ادبی یا سکسی که جوابش مثبت بود ماجرا گذشت و ضمانت انجام شد و رابطه پیامی ما هم تغییر کرده بود حالا در پیامها به همدیگر عزیزم و جانم و نازنین و میگفتیم و ترس من هم کم شده بود بعد از مدتها بالاخره دل را به دریا زدم و به او گفتم خیلی دوست دارم با هم صمیمی تر بشویم هما گفت مگر الآن صمیمی نیستیم و من جواب دادم منظورم رفت و آمد است او گفت که زنت با این موضوع مشکلی ندارد و من هم گفتم نیازی به دانستن زنم نیست ناگهان چند روزی خبری از او نشد و من تصور کردم ناراحت شده و رابطه پیامی را هم قطع کرده بعد از چند روز بی خبری دیدم یک پیام برایم فرستاده که چطوری جانم پس رفت و آمد چی شد خبری ندادی من هم نوشتم منتظر فرصتم و بهت خبر میدم هیچگاه فراموش نمیکنم که آنروز چه اتفاقاتی افتاد خانمم بهم گفت که عمه اش از شهرستان آمده و امشب همه خانواده میخواهیم در منزل پدرم جمع باشیم من هم از عصر میروم سریع به هما اطلاع دادم و قرار شد بعد از رفتن زنم به واحد ما بیاید در ضمن پسرش را هم به خاله اش می سپرد تا راحت باشیم آن روز دلهره و اضطراب عجیبی داشتم بالاخره عصر شد و به منزلم آمد کلی تدارکات چیده بودم هم برای پذیرایی و هم برای سکس وقتی رسید لباسهایش را عوض کرد و برای اولین بار هیکلش را خارج از لباس رسمی دیدم واقعاً لعبتی زیبا و طناز بود من در حالت عادی کمر سفتی دارم و سکسم ده تا پانزده دقیقه طول میکشد ولی بازهم اسپری تاخیری زده بودم تا مطمئن شوم بعد از مختصر حرف و پذیرایی خودش کنارم نشست و دستم را گرفت دوستانی که تجربه مشابه من دارند میدانند حال و احوال من چطور بوده دلهره همراه با هیجان از اینجا به بعد مراحل سریع پیش رفتند تا به خودم آمدم لبهایمان در هم قفل بود لبهایش طعم شیرین و خاصی داشتند آنقدر خوب که دل از بوسیدن لبها نمیکندم چند دقیقه لبها را خوردیم و زبانهایمان هم در هم گره خورده بود خودش جدا شد و تاپش را درآورد با دیدن دو پستان خوش تراش و زیبا و روی فرمش دیگر به اوضاع مسلط شدم و ترس و هیجانم ریخته شد سوتین را باز کردم و بی معطلی به آنها حمله کردم دقایقی طولانی برایش خوردم هنگام خوردن ناله میکرد و میگفت سمت راستی را بیشتر بخورم از هال وارد اتاق خواب شدیم هوا تاریک شده بود و گفت چراغ روشن نکنم با همان نور هال هم کارم راه می افتاد روی تخت بقیه لباسش را درآوردم و خودم هم لخت شدم شروع به مالیدن تمام نقاط بدنش کردم و به آرامی دستم را به لای پا و کسش رساندم خیس خیس بود بعد از مالیدن که صدایش را درآورده بود گفتم آماده هستی گفت شروع کن یک متکا زیر کمرش گذاشتم و رویش خوابیدم سر کیرم را چند بار به کسش کشیدم که آهش درآمد بعد کیرم را تا ته فرو کردم چند لحظه مکث و شروع به تلمبه زدن کردم همزمان با دستانم پستانهایش را می مالیدم و لبهایمان هم کار خودشان را میکردند به حرف رکیک برعکس زنم علاقه داشت و مرتب میگفت چیکار میکنی من میگفتم کس میکنم میگفت کس کی را میگفتم هما را میگفت نگو هما بگو جنده خودت را و با حرفهایش حسابی تحریک و به اوج رسیدم با وجود زدن اسپری تاخیری و کمر سفتم نتوانستم بیشتر از هفت هشت دقیقه دوام بیاورم و آبم آمد قبل از سکس گفته بود آبت را داخل بریز چون لوله های رحمم را بسته ام با فشار زیادی آبم را داخلش ریختم و بی حال کنار هم افتادیم آنشب تا صبح بیدار بودیم و دوبار دیگر در حالت های مختلف سکس کردیم بعد از این ماجرا یکبار دیگر در آپارتمان خودش هم سکس داشتیم و دیگر رابطه سکسی ما تمام شد هنوز با هم همسایه هستیم ولی فقط روابطی معمولی داریم گفت که دیگر سکس نمیخواهد مگر با ازدواج و من هم قید سکس را باهاش زدم موفق باشید نوشته
0 views
Date: May 1, 2022