حدود سال دوم دانشگاه بود که با مهتاب آشنا شدم خودم رضا هستم یه پسر شمالی ۲۳ ساله شیراز دانشگاه میرم و تو دانشگاه روابط خوبی دارم داستانی که میخوام بنویسم یه چیزیه که الان هم ادامه داره و همچنان پایداره بریم سر مهتاب ۳ ساله که باهم دوستیم و یه سال و نیمه که باهم رابطه سکس کامل داریم سال دوم دانشگاه اوایلش بود که با مهتاب اشنا شدم دختری که یه سال از من کوچیکتر بود یه دختر اصفهانی تو دانشگاه شیراز به هر حال باهم دوست شدیم و خیلی اوکی شدیم و نزدیک به اخرای سال دیگه باهم لب میگرفتیم و خیلی همو میمالوندیم ولی هیچوقت مکان نداشتیم البته لازم به ذکره که بگم مهتاب خیییلی سخت پا میده و هنوز هم که هنوزه نزاشته پردشو بزنم که البته خودمم نمیخوام چندان به دو دلیل یک این که دختر بمونه دو اینکه عاشق کونم و واسه همین اسم داستانمو این گذاشتم سال اول باهم بودن ما تمام شد و ترم جدید شروع شد و این ترم کلی داستان داشتیم قرار بر این گذاشتیم که این ترم با ساک زدن و اینا همو ارضا کنیم از مهتاب بگم که سایز سینش ۷۰ و قدش ۱۶۵ و وزنش ۶۰ هست کونش نسبت به بدنش بزرگه ولی خب اندامش انچنان سکسی نیس فقط کون خوبی داره دی ماه ۹۴ بود که تو شیراز یه خونه گرفتیم که صاحبش ادم لارجی بود لازمه بگم خودمون تو شمال مکان داریم و وضعمونم خوبه ولی مهتاب شمال نمیتونس بیاد خونه رو اجاره کردم برای یه شبانه روز و برای اولین بار قرار بود راحت توی بغل هم باشیم وقتی ساکن شدیم هردو لباسمونو عوض کردیم که دیدم فاک مهتاب چی پوشیده یه تاپ یقه باز بدون سوتین و عملن تا نزدیکای نوک قهوه ای سینش معلوم بود با یه شلوارک خیلی خودشو سکسی کرده بود و تا بم نزدیک شد لب گرفتیم از هم به شدت لب همو خوردیم و حسابی با سینش ور رفتم که کاملا در اختیار من بود اون روز حتی اگه میخواستم میتونستم پردشم بزنم ولی دلم میخواد پردشو تو لباس عروسی پاره کنم بردمش تو اتاق خواب و افتادیم تو تخت و همچنان لب همو میخوردیم لب خوری صدا دار یه پسر ۲۱ ساله و یه دختر ۱۹ ساله زبونامون تو دهن هم بود کاملا و خیلی حال میکردیم تاپشو از بدنش در اوردم و افتادم به جون سینه هاش کل سینش تفی شده بود و خیس و مهتابم داشت برا خودش حال میکرد لیسیدن بدنشو اوردم پایین و رسیدم به شلوارکش که وقتی شلوارکشو در اوردم دیدم شرت هم نداره پشمام ریخت من که کسشو چند باری دیده بودم وقتی سریع نشون هم میدادیم همش پشم داشت اولین بارم بود اینشکلی سفید و تمیز کسشو میدیدم همیشه دوس داشت کسشو بخورم البته اینم بگم ارزوی خودش این بود که اب منو بخوره همش میگفت ابتو بخورم اون روز دیگه چیزی نمیخورم که بمونه طعمش رفتم سمت کسش و کسشو خوردم حسابی میخوردم اون فاصله بین کون و کس رو لیس میزدم و زبونم رفت سمت سوراخ کونش بهش گفت پشت به من قنبل کنه که دیگه کامل بخورم کون و کسشو اب از کسش میچکید و از کونشم تف من در جریان بود بش گفتم چیکار کنم ارضا بشی که گفت بخور زبونمو رو کسش میکشیدم که دیدم یه جوری شد مهتاب و گفت اومدم و من هم حس خوبی بهم دست داد بعدش نوبت اون شد اومد روم و پیرهنمو در اورد و شلوارمو کشید پایین کیرمو که ۱۶ سانته گرفت تو دستش و مالوند سر کیرمو بوسید و کرد تو دهنش گفت 69 بشیم که گفتم اوکی و ادامه دادیم یکم که برام ساک زد گفتم مهتاب چیکار بکنیم اخر بکنمت گفت نمیدونم رضا راستش دلم میخواد ولی گفتم مهتاب عزیزم کونته مشکلی ایجاد نمیشه و اونم که خیلی عشق من روش اثر کرده بود قبول کرد ولب همو بوسیدیم و قنبل کرد با تف انگشتمو کردم تو کونش اونم خیلی اروم بعد شروع کردم خوردن کونش و زبونم میکردم داخل سوراخش خیلی حال میکردم سر کیرمو گرفتم دم کونش که دیدم نمیره تو سعی کردم دوتا انگشتمو بکنم داخل و کش بدم کونشو این دفعه سر کیرمو دم کونش هل دادم که با ناله پر از عشقی اه کشید و کیرم اروم رفت داخل بدنش بالاخره به ارزومون رسیده بودیم اروم عقب و جلو کردم و کاملا تنگی کونش محسوس بود حدود ۳ ۴ دقیقه که اروم عقب و جلو کردم دیدم ابم داره میاد چون نه چیزی زده بودم و نه چیزی خورده بود ابم زود میاد کلن بهش گفتم و گفت بده بخورم من گفتم نوش جونت البته شاید اگه میدونس بوی بد و مزه بدی داره شاید با اون اشتها نمیخورد ولی چون اولین بار با اشتها خورد دیگه عادت کرد کیرمو از کونش در اوردم و گذاشتم تو دهنش و خالی کردم و همشو قورت داد این قضیه گذشت و من اون سال دو بار دیگه تو همون خونه اجاره ای کردمش شد تابستون ۹۵ که تعطیل شدیم و قسمت باحال ماجرا من اومدم رامسر خونمون و اون اصفهان خونش اوایل تیر بود یه چیز به فکرم رسید جرقه ای که تابستونمو رویایی کرد اوایل تیر بود گفتم نیاز دارم بهت مهتاب گفت نمیشه که گفتم من یه ایده دارم گفت چی وقتی گفتم خیلی تعجب کرد از ذهن خلاق من بهش گفتم مهتاب من برات بلیط هوایی میگیرم و تو صبح موقع پروازت میای از خونه بیرون و به خونه میگی میرم پیش دوستام و با هواپیما میای رامسر تو ویلای ما و غروب یه بلیط هوایی دیگه میگیری و برمیگردی خونه سفر های یک روزه برای کون دادن خیلی کیف کرد با این ایده من ویلامون اماده بود و بلیطشو گرفتم پدر مادرم هم که اهمیت نمیدادن کجام و چیکار میکنم مهتاب صب به خونه گفت با دوستام قرار دارم و اومد بیرون و غروب قبل از ساعت ۸ برگشت خونه تر و تمیز و بدون هیچ اثری اما این وسط چه اتفاقاتی افتاد صبح ساعت ۸ هواپیما حرکت میکنه و ۹ میرسه رشت و من میرم دنبالش و ساعت ۱۰ و نیم رامسریم مستقیم میبرمش اتاق خواب و لخت میکنیم همو و کلا عشق بازی و محبت و لب خوری و ور رفتن و وقتی میرم سراغ کونش مخم میگوزه میبینم یه دونه ازین چیزایی خریده که میزارن داخل کون و تهش نمیره و واسه باز نگه داشتن سوراخ کونه اسمشو نمیدونم راستش پشمام ریخت وقتی دیدمش گفتم مهتاب این چیه گفت وقت زیادی نداشتیم و اینو خریدم و گذاشتم که وقتت هدر نره الان هم زودی کارتو بکن و یه لبخند ملیح زد شدیدن حشری شده بودم از صبح تا حالا یعنی حدود ۴ ساعت اون تو کونش بود خیلی تعجب کردم کیرمو کردم تو دهنش و رفتم سراغ کونش بعد اونو از تو کونش در اوردم و کیرمو گذاشتم و یه ناله پر از عشق مثل همیشه کشید و من هم که اینبار اسپری زده بودم کلی به حالت داگی کونشو کردم و هی سوراخشو باز میکردم و نگاه میکردن مثل فیلما که دوستان در جریانن لذت بینهایتی داشتم و غرق کونش بودم که گفتم بیا خشک شد کیرم کرد تو دهنش و ساک زد و گفت زحمتامو با ریختن ابت هدر ندیا همشو باس بدی بخورم با اون عشوه خاصش و منم گفتم چشم عزیزم دوباره رفتم سراغ کونش باز هم داگی استایل که اینبار کاملا باز بود سوراخش کردم تو و تند تلمبه زدم و یه چهار پنج دقیقه ای سرعتی زدم بعد دراز کشیدم از پشت و اونم به پشت خوابید روم کیرمو تنظیم کردم و فرستادم تو کونش تو این حالت که میکردم دیدم اخراشه رفتم لایه سینش و کیرمو کردم لای سینه که این حرکتو هم از فیلما یاد گرفته بودم موقع اومدن از لای سینش جلو دادم و ریختم تو دهنش و قورت داد و لب گرفتیم از هم صدای در اومد ترسید که من گفتم نگران نباش ناهارو اوردن و خندید و گفتی دهنت سرویس رضا ریدم به خودم لباسو پوشید و برای اینکه خونش نفهمن دوش نگرفت و ناهارو خوردیم و تو بغل هم خوابیدیم تا حدود ۴ بعد رفتیم فرودگاه و برگشت اصفهان اولین تجربه این حرکت جدیدمون بینهایت لذت بخش بود ازون وقت هر پنجشنبه مثلن با دوستاش میرفت کوه نوردی و میومد بهم کون میداد منم واقعن عاشقشم و منتظریم تا دانشکاه تموم بشه و برم خواستگاریش تو طول اون تابستون ۸ بار اومد شمال و ۶۰۰ کیلومترهر دفعه پرواز کرد برای کون دادن به من و خوردن ابم البته بعضی وقتا میریزم تو کونش که دعوام میکنه و ابمو که از تو کونش داره میریزه بیرون با دست میمالونه به دهنش اخرین بار اوایل شهریور بود که سفر یک روزه با محتوای سکس داشت و کاملا گشاد شده بود خوشبختانه از اون بیماری های کون هم نگرفت و الان که یه سال ازون روزا میگذره و ما همچنان سکس از کون داریم مشکلی براش پیش نیومد شاید بخاطر رعایت کردن هامونه که بهداشتو در نظر میگیریم یه سال مونده تا دیگه مخفیانه بهم کون نده و تازه کسشم فتح کنم امیدوارم لذت برده باشین رفقای گلم برای ماام ارزوی خوشبختی کنین قربون همتون نوشته
0 views
Date: May 9, 2019