سلام به همه دوستان عزیز من مهدی یک جوان 23ساله از تبریز هستم من خردادی هستم و خیلی مغرور من مدیر تدارکات شرکتمون که اسمشو نمیگم مشغولم من یه موتور 1000دارم که خیلی بهش وابسته هستم و تو روندنش هم فکر نمیکنم کسی تو تبریز پیدا بشه مثل من من 3سال پی در پی قهرمان موتور سواری شدم تو شهر ما هر دختری عاشق موتورهای سنگینن یه بار جمعه داشتم تو خط ویژه اتوبوس ها با سرعت 120 میرفتم که یه اتوبوس از خیابون پیچید جلوم سره موتور رو خم کردم به راست واز روی جوب پرش کردم یه 1متری رفتم هوا وقتی افتادم زمین چرخه عقب گیر کرد به میله منو زد زمین ولی موتور سالم بود یکم کاورش رفت تو همه اومدن پیشم یه دخترچادری برام اب اورد اب رو ول کردم دختر رو نگاه میکردم دختر هم چه دختری اونم فهمید من دارم چه جوری نگاش میکنم بلند شدم وازش تشکر کردم مثل اینکه اون یکی ها ادم نبودن رفت ایستگاه وایساد اتوبوس اومد و سوارشد منم موتورمو ورداشتمو رفتم دنبالش تاحالا اینجوری نشده بودم تو این سالها کسی اینطور به دلم ننشسته بود رفتم کنار اتوبوس خودمو بهش نشون دادم ودید وخندید خلاصه پیاده شد و منم هی گاز میدادم صدای موتور در میومد رفت تو یه خونه واز پنجره یه کاغذ پرت کرد دیدم شمارشو انداخته من واقعا دوسش داشتم به شماره زنگ زدم و برداشت حرف زدیم ازش بابت کمکش تشکر کردمو گفتم اگه اجازه بدین میخوام با هم باشیم گفت نمیشه باید اول باهم آشنا بشیم گفت فردا بیا همون ایستگاه اتوبوس رفتم و اونجا بود سواره موتور که به زور کردم وقتی نشست پشته موتور دلم تولوپ تولوپ میکرد دستهاش رو محکم دورم هلقه کرد نفسم به شماره افتاد گفت میخام ببینم موتورت چندتا میره منم گازه شو گرفتم وقتی به سرعت 100رسیدم داد زد یواش برو منم میخندیدم یکم دیگه گاز دادم شد140 گفت داره حالش بد میشه دیگه ببیخیال شدم منو برد تو یه خونه ای بیرون از شهر خیلی جور شده بودیم رفتیم تو خونه خونه باباش بود که اخر هفته ها میومدن اینجا داشتیم حرفای عاشقانه می زدیم که یهو گفت میشه سکس کنیم با هم اخه خودشم چادری بود من ندیده بودم هیجاشو منم به تهتهپته اوفدادم گفتم اگه راضی هستی باشه تو دلم گفتم مورد بدی رو انتخاب کردی اقا مهدی این دختره جندس لباشو گزاشت رولبام دلم پر کشید اولین بارم بود دستمو گرفت گذاشت رو کسش از روی شلوار میتونستم هس کنم نرمیشو دلم تپ تپ میکرد عرق کرده بودم داشتم می سوختم اومد بغلم خودشو فشار میداد به کیرم داشت منفجر میشد گفت میخام خودت لختم کنی منم دست بهکار شدم چه سینهایی چه کونی کوسش جفت دستهامو پر میکرد گفت میخام یه طوری منو بکنی که نتونم یه هفته راه برم به خود گفتم بدبخت شدی کیره منم 10دقیقه طول میکشه ابش بیاد خالاصه افتادم روش کونش خیلی تنگ بود ولی اصلا دردش نیومد با فشار تلومبه میزدم میگفت مهدی فقط منوبکن تا اینکه بهش گفتم کست پاره شده یا نه گفت نه گفت محکم منو بغل کن بعد بکن بغلش کردم یه جوری تلمبه میزدم که خودم میترسیدم گفت داره ارگاسم میشه و خواهش کرد کسش رو لیس بزنم لیس زدم و ارگاسم شد ومنم بعد دوباره کردمش تا اینکه منم ابم اومد و نشستیم پیشه هم و گفت که میخوام هر هفته تورو ببینم و سکس کنیم ولی ازدواج نه گفتم چرا گفت از زندانی شدن بدم میاد ومیخام آزاد باشم خلاصه تا الان دارم میگامش وخیلی هم راضی هستم خیلی ممنون که گوش دادید نوشته
0 views
Date: February 24, 2021