سلام دوستان این خاطره ک میخوام براتون تعریف کنم برمیگره ب زمانی ک دبیرستانم تموم شده بوده میخواستم برم سربازی بریم سر اصل مطلب من داخل شهر زندگی میکردم ولی علاقه زیادی ب روستای پدری داشتم و همیشه تعطیلات تابستون و عید ها میرفتم ده و اکثر فامیلامون اونجا بودن ک من بیشتر خونه عمه ی زن عمو م میرفتم ی روز افتابی ک وسط های تعطیلات عید بود دختر همسایه عمه ک فامیل هم هست زهرا ک از بچگی هم بازی ودوستش داشتم امده بود اونجا من ک از باغ داشتم میومدم دم در هم دیگرو بعد یسال دیدیم دختر خجالتی وقتی میخندید ادمو دیونه میکرد مخصوصا بااون چشمای قهوایش سلام کردم سرش انداخت پایین با ی لبخند سلام کرد میخواست زود بره ک گفتم وایسا کارت دارم وسایلی ک دستم بود گذاشتم انباری دستامو شستم گفت چ کارم داری گفتم از بچگی ازت خوشم میوم خیلی دوست دارم از قبل مامانم باخانوادش حرف زده بود جواب درست وحسابی نمیدادم با ی حالت غمناک گفتم خیلی دلم برات تنگ شده گفتم تو منو دوست داری هیچی نگفت فقط خندید و میخواست بره ک دستشو گرفتم سرشو ب علامت اره تکون داد رفت بعد از دو سه روز از خونشو بیرن نیومده بودو من نگران ک از دستش بدم دم غروب ک امد خونه و منو عمه عودت کردن برا شام خیلی تحویل گرفتن واحترام بعد از ی شام مفصل درمورد منو ایند حرف زدیم ک عمه م خیلی کمکم کرد بعد خواستم بریم زهرا از اتاق اومد برون برامون جایی اورد یواش بهش گفتم ظهر بیا کارت دارم از شانس من صبح عمه و چن تا از همسایه ها جمع شده بودن خونه همسایه روبرویی ک زیرزمین داشتن میرفتن و نون میپختن من تو خواب وبداری بودم ک یکی داشت صدام میزنه دیدم زهرا گفت بلندشو ظهره بعدبلند شودم یچیز خوردم گفت چکارم داشتی بردمش داخل اتاق چشماشو بستم ی دست بند نقره با نگین های قرمز بستم ب دستش چشماشو باز کرد ی لحظه چشماش برق زد ب ر و خودش نیورد گفت این چیه ازین لوس بازیا دستاشو گرفتم گفتم دوست دارم خندید دستاشو بوسیدم گفتم وایسا یکم حرف بزنیم نشوندمش روپام حرفم میزدیم من دستم تو موهاش بود بوی خاصی داشت هواسم ب حرفاش نبود گفت هواست کجاست خیره شدم تو چشماش لباشو میخواستم اروم بوسش کردم ی حس ارامش خاصی بهم دس داده بود دوباره لب گرفتیم نفسم بالا نمیومد اولین باری بود ک با یدختر بودم خیلی خوب بود بدون اراده دستم رفت سمت سینش سینه هاشو میمالوندم خودشو ازم جدا کرد گفت اگه کسی بیاد ابرو مون میره گفتم نگران نباش زود تموم میشه بعد خوابوندمش لختش کردم لختش کردم فقط میخواستم ارزاش کنم لب میگرفتم و سنه هاشو میخوردم خیلی خوب بود دستمو گذاشتم رو کسش خیلی داغ بود یکم از رو شلوارش مالوندمش شلوارشو دراوردم کسش سفید و بدون مو میترسیدم بدم بیاد دلوزدم ب دریا یکم بوش کردم بوی خاصی داشت تاحالا همچین بوی بو نکرده بودم خیلی خوشم امده بود براش خوردمش تا ارزا شد خیلی بیحال شده بود دراز کشیدم کنارش امدم بغلم لب گرفتیم پیراهنو در اورد گردنمو سینم لیس میزد خیلی خوب بود از رو شلوار کیرمو میمالید بعد درش اورد بلد نبود ساک بزنه ازیت میکرد چاردسوپاش کردم یکم کسو کونشو خوردم دست کردم تو کونش یکم عقب جلو کردو تا باز شد یواش سر کیرمو کردم تو ی جیق زد گفت یواش تر درش اوردم یکم دیگه براش خوردم ک شهوتش بیشتر بشه یکم تف زدم بکیرم و تا نصفه کردم توش باز جیق میزد گفتم ساکت یکم صبر کردم تا جا واز کنه تا اخر کردم تو یکم ک عقب جلو کردم داشت ابم میومد ک ریختمش توش اوفتادم کنارش دیگه حال نداشتم بعد بیدارشد نبودش منم لباسم و پوشیدم و حالا من تازه از سربازی امدم میخوایم عقد بکنیم نوشته
0 views
Date: May 6, 2020