عشق بازی تو روز کنکورم

0 views
0%

من اسمم ساناز هستش یه دختر پایه و تخس قدم۱۵۹وزنم۴۸نه لاغرم نه چاقم صورتم گرده و یکمم حشریم یه بی اف دارم که به شدت عاشق همیم من فروردین با علی دوست شدم و دوستیمون روز ب روز بهترمیشد تا روز کنکورم علی از سکس چت متنفربود اما شب قبل از کنکور چون استرس داشتم و خوابم نمیبرد حسابی سکس چت کرد بهم گفت فردا خودم میام دنبالت منم چون نخونده بودم گفتم ۱۰ ۱۵اونجاباش چون میدونستم زود تموم میشه فرداشدو اومددنیالم اومدم دیدم خوش تیپ تر از همیشه کنار ماشینش وایساده دوییدم سمتش گفت شیری یا روباه گفتم خررررم خررررر خندید گفت کی باید برگردی گفتم۱۲ ۱۲ ۳۰ گفت بریم دور دور گفتم بریییییم ولی قبلش صبحونه برام یکم شیرو کیکو آب میوه و خرید و رفتیم چرخیدیم اما گرم بود کولر ماشینشم خراب بود گفت برسونمت چون من مقنعه سرم بود و هی غر میزدم ک گرمه و اذیتم منم گفتم نه هنوز زوده منم گفتم جاییم نداریم ک بریم گفت بریم خونه عمم گفتم نه من روم نمیش عمت منومیشناسه عاخه باعمش دوست خونوادگی هستیم گفت ن ی خونه دارن توش چند تاوسیله دارن کسی زندگی نمیکنه خلاصه گفتم بریم بهتر از گرماس تو راه گفت راستی سانی دیشب چی میگفتی دلم آب شد منم گفتم من دست کشیدد رو پام گفت توله کوچولو تا خونه یواش یواش رونمو با سر انگشتش میمالید رسیدیمو خیلی آروم جوری ک همسایه هانبینن و ب عمش نگن رفتیم تو اون زود تررفت بعد زنگ زد گفت بیا من ک رفتم پشت دربود دررو بست وبغلم کرد محکم فشارم میداد ب خودش من قلبم تند تند میزد ازخودش فاصلم داد گفت چته میترسی ازم گفتم نه گفت قلبت وقتی چسبیدی بهم تند تند میزد منم گفتم بخاطر عشقه و باز بغلش کردم آروم جدام کردو رفتیم از پله ها بالا ی خونه بزرگ بود توش مبل و میز نهارخوری قدیمی بود فرشم نداشت سریع کولرو زدو رفتیم تو یکی ازاتاقاش اونجا یه تخت بودو ی فرش کتابخونه و کامپیوتر گفت لباساتو درار ک خنک بشی موامو از بالا جمع کرده بودم باز کردمم و مرنب بستم مانتو و روسریمم انداختم روصندلی کامپیوتر اونک فقط نگام میکرد اومدم برم روتخت پیشش ببشییننم با ی حرکت انداختم روخودش اون ازاین بازوگنده هاس و من ازاین فنچا نشوندم روزانوشو لپمو بوسید پیشونیمو بوسید و منم میگفتم ک خوشبختم باهات اونم ذوق میکرد برام لبمو بردم نزدیک لبش گفتم دهنت بو آدامس خرسی میده منم موخااام گفت بیا آدامسشوو لای دندونش بهم نشون داد دستمو بردم جلو دادش تو دهنش گفت بادهن بگیرش منم گفتم باشه لبمو بردم جلو و یهو بوسید بوسای آروم بعد خوردنای طولانی آدامسو نداد اما لبم بو آدامسشو میداد لبامو انقدر خورد ک میدیدم دیوونه شده نمیتونستم بگم بسه چون لذت میبردم خودمم بعد ک لبمو حساااابی خورد چشمشووو باز کرد گفت توله سگ دیشب گفتی ممه هات مال کین منم گفتم عهه نگوووو دستشو کشید بهش گفت مال کیه گفتم مال آقامون گفت آقات ب فدااااات بعد سررشوو مالید ب سینم یواش یواش دستشو کشید روش و کم کم ماالیدش من شل بودم درازم کرد رو تختتاومد روم لباسمو دادبالا اول مخالفت کردم اما علی انقدر سفیدو مو بورو بامزه هست ک نشه ردش کرد آروم شدم و بااین کارنشون دادم پیش بره اونم سوتینمو داد بالا بالباسن امابازش نکرد اول زبون میزدبعد میخورد و میلیسید طوری خورد ک من خودمو زیرش تکون میدادم و حال میکردم بعدن دیدم سینم کبود شده بود دوجاش همونجوری ک مبخورد نازمو کسمو میمالیداز روم پاشدد پایین تخت تمووووم لباساشو درآوردن ی شرت کالوین سورمه ای پاش بودسفیدیش چممو میزد گفت تو لباس تنته و نمیشه و خلاصه شلوارو تی شرتمو درآورد سوتینمم همینطور بعد اومد روم تموم تنمو خورد حتی پا و رونم حتی گوش و گردنم بهش میگفتم بسه دیوونم کردی فقط میلیسید ک رشو روم حس میکردم گفت برگرد برگشتم و دیدم لای پام داااغه از لای شرتش درآورده بودش و میزدش ب رونم دید ک خوشم اومده گفت خشکه وگرنه بهت حاال میدادم گفتم برو بشورش گفت حالش میره گفتم تف کنم گففت نه بخور خلاصه بعد از صد بار ققهرو آشتی خوردمش عالی بود داغ نرم مث ابریشم سفید شیب دار رو ب بالا یکم خایه هاشو ک میخوردم داد میزد میگفت نکن تخم سگ یکمم مالید رو نازم یکمم کرد لاپام انقدر تلمبه زد لای پام ک آبش اومد گفت بریزم کجا گفتم روسینم یکمم بتز مالید سینمو بعد ا ز آبش و بعد پوشیدیم رسوندم خونه الان یک سال و نیمه باهمیم تقریبن خیلی جاهارفایم بعدن مبگم براتون نوشته سانی

Date: January 3, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *