سلام من اسمم هستی ۲۹سالمه داستانی که میخوام بنویسم داستان خودمه و همش واقعیته من چندین ساله که عاشق یکی از دوستای داداشم هستم به اسم رامین اینو بگم داداشم خیلی غیرتی اصلا اجازه نمیده دوستاش خونه بیان رامین صمیمی ترین دوستشه من همیشه دورادور ازش خبر داشتم و همیشه شماره اش رو داشتم ولی کو جرات که بهش زنگ بزنم این داستان عاشقی من ادامه داشت تا دو سال پیش که جشن عروسی داداشم بود تموم مدت جشن من فقط داشتم رامین رو نگاه میکردم و فکر میکردم رامین متوجه نگاهای یواشکی من نمیشه داشتم دیونه میشدم که فقط یک لحظه دستشو بگیرم اون شب من یه لباس قرمز تنم بود خلاصه عروسی تموم شد و من بعد اون شب نتونستم از فکر رامین حتی یک ثانیه خلاص شم اینم بگم من دانشجوی قزوین بودم بعد عروسی هم رفتم قزوین یک شب توی خوابگاه دلو زدم ب دریا با یه خط دیگه ب رامین اس ام اس دادم اونم درجا پیام داد شما گفتم یه نفر ک دوستت داره گفت خودتو معرفی کن وگرنه فکر میکنم رفیقام هستن دارن شوخی میکنن رامین خیلی باهوشه فهمیده بود تو عروسی بودم ترسیده بودم ک گفت رنگ لباست اخرین بار که دیدمت چه رنگی بود نوشتم قرمز گفت تابلو خانم اونشب چرا اونجوری نگام میکردی نزدیک بود همه بفهمن خلاصه اینکه دوست شدیم حدود دو هفته نتونستم برگردم و ما تلفنی باهم حسابی صمیمی شدیم قرار شد وقتی از قزوین برگشتم ببینمش وای که چقد شب قبل از اومدنم استرس داشتم من دیوانه وار عاشق رامین بودم تموم مدت دو هفته هم ک تلفنی باهاش در تماس بودم میدونستم فقط به چشم یه دوست دختر بهم نگاه میکنه ولی خب عشق دیونه س به خونه نگفتم اون شب بر میگردم قرار بود برم خونه رامین میدونستم ممکنه سکس داشته باشیم من تا اون موقع حتی کسی رو نبوسیده بودم اما اول ک عاشق رامین بودم و دوم اینکه رامین خیلی کارشو بلد بود با یک عالم ترس ولرز رفتم در خونه ش در آپارتمانشو ک باز کرد منو کشید داخل و شروع کرد ب بوسیدنم هنگ کرده بودم زبونم قفل شده بود کسی ک این همه سال عاشقش بودم حالا لباش رو لبام بود و بهم مهلت فکر کردن نمیداد لباسامو ک در اوردم یهو منو برد روی تخت و کامل لختم کرد همه ی بدنم رو بوسید من خجالت میکشیدم آروم دم گوشم گفت بریم حموم باهم گفتم بریم وااااای ک بهترین حموم عمرم بود توی حموم دیگه خجالتم ریخت کیرشو درآورد وااای یه کیر بزرگ و خوشتراش منم چسبیدم ب بغلش تا کیرشو دم کسم حس کنم چقد توی خواب باهاش ارضا شده بودم رامینم کم نذاشت دستشو گذاشته بود روی کسم و با چوچولم ور میرفت هم دیگه رو شستیم من همش دستم ب کیرش بود و اون دستش ب کسم و کونم اومدیم بیرون شام خوردیم رفت توی اتاق یه جعبه پر از کاندوم و پماد اورد اونجا بود ک فهمیدم عشقم چندین بار کرده البته خودشم گفته بود قبلا زیاد سکس داشته بگذریم رامین اومد کنارم دستشو حلقه کرد دور کمرم و شروع کرد لبامو بوسیدن و سینه هامو مالیدن گفتم سینه هام بزرگ نیست گفت خودم بزرگش میکنم وقتی نوک سینه هامو میگرفت دبونه میشدم منم حشری شده یودم کیرشو میمالیدم و خودمو توبغلش تکون میدادم کیرش مثل سنگ شده بود و خیلی بزرگ بود خم شدم بوسیدم کیرشو اخ ک چه بوی خوبی میداد نم سرش زبونمو کشیدم نوک کیرش بازم لیس زدم نوکشو میییییک زدم گفتم رامین اجازه میدی همه بدنتو ببوسم همه کیرش توی دهنم جا نمیشد منم تا اونجا ک جا شد رو کردم تو حلقمو شروع کردم ساک زدن همیشه میگه عاشق ساک زدن منه منم هرجا بشه مجبورش میکنم کیرشو بده براش بخورم کیرش توی دهنمو پر کرده بود رامین همزمان داشت با سوراخ کونم ور میرفت فهمیدم کیرش توی دهنمه ولی ب کونم داره فکر میکنه کنارش درازکشیدم از تو جعیه یه پماد در آورد و شروع کرد سوراخ کونم انگشت کردن میخاست واسه کون دادن اماده ام کنه منم داشتم لذت میبردم حسابی ک اماده شدم گفت حالت سگی وایسا کونم براش قمبل کردم کیرشو تنظیم کرد آروم سرشو فرو کرد نفسم بند اومد ناله ام رفت هوا گفتم رامین خیلی درد داره درش بیار گفت تحمل کن شروع کرد با سینه هام ور رفتن یکم ک کونم عادت کرد بیشتر فشار داد جیغم دراومده بود ولی حالا دیگه کیر عشقم تو کونم بود وقتی بهش فکر میکردم لذت میبردم شروع کرد تلنبه زدن منم دیگه داشتم یواش یواش لذت میبردم دراز کشیدم گفتم وزنتو بنداز روم اونم کیرشو دراورد و یهو فرو کرد و خوابید روم وااااای لذت بخش ترین حس عالم بود زیر که زیر کیر عشقت بخوابی و بهش بدی اونشب دوبار کردمنو وقتی خوابیدیم دستشو گذاشت رو کسم و منو بغل کرد گفت دیگه این کس صاحب داره چقد باخیال تخت توی بغلش خوابم برد من هنوز به رامین کس ندادم ولی همونطور ک واسه اولین بار به اون کون دادم مطمئنا اولین و آخرین کسی ک کیرش تو کس من میره خودشه ما دوتا سکس زیاد داشتیم هر وقت از قزوین اومدم میرفتم خونه اون تا صبح بغلش بودم کیرش بهم انرژی میده اگ دوس داشتین باز مینویسم از سکسای دیگه مون نوشته هستی
0 views
Date: August 16, 2019