عشق فاطمه یا شهوتی شیطانی

0 views
0%

داستان کامل واقعی بدون یک واو کم و زیاد و محتاج به راهنمایی من کاوه هستم صاحب یک شرکت تو اصفهان من کارمندای زیادی می گیرم و بازاریاب های زیادی دارم بازاریاب هام بیشتر آقا هستند و کارمند هام همیشه خانم و مدام هم کارمند عوض می کنم چون زیاد از کارشون راضی نیستم هیچ موقع در شرکت و محیط کار نظری به کارمندی نداشتم و فقط فکرم کار هستش بعضی موقع ها که اون ها نخ می دند و عموماً هم دلشون می خواد من اصلا بهشون رو نمی دم و بهشون می فهمونم که برای کار اومدیم تا اینکه یک زمانی حدود 8 ماه پیش حجم کارمون رفته بود بالا و نیازمند یک کارمند خانم بودیم خیلی ها اومدند برای مصاحبه ولی یکی از یکی داغون تر و ناوارد تر تا اینکه دختری اومد به نام فاطمه بسیار زیبا البته از نظر من و بسیار خوش برخورد با چشمان آبی که بعداً فهمیدم لنز گذاشته بود من مصاحبه نکرده پسندیدمش چون روابط عمومی بالایی داشت و جون می داد برای جذب مشتری حدود یک ربع صحبت کردیم و وقتی از وضعیت تاهلش پرسیدم انگشتش رو برد بالا و گفت آزاد آزاد حلقه نداشت من برای اولین بار عاشق شده بودم با اینکه زن و بچه داشتم عاشقش شده بودم بد جور قرار شد از فردا بیاد سر کار و غیر از اینکه ازش خوشم اومد دلیل دیگه ای که انتخابش کردم این بود که وقتی پرسیدم از کی حاضری مشغول بشی گفت از همین حالا و من فهمیدم کاریه همین که رفت من سریع شمارش رو کردم تا پروفایل تلگرامش رو چک کنم ولی تو تلگرام نبود فردا برام خیلی دیر رسید دل تو دلم نبود که میاد یا نه بهش گفته بودم 8 صبح شرکت باشه که فردای اون روز خودم 8 رسیدم و دیدم اون هم راس 8 اومد خلاصه اومد و مشغول شد و با اومدنش شرکت پر رونق و اکتیو شد من به عشقش هر روز سر ساعت می اومدم براش صبحانه می گرفتم و با هم غذا می خوردیم و درد و دل می کردیم از همون روزهای اول حرف های سکسی می زدیم من مدام از سکس های خودم با همسرم براش می گفتم من تا بحال جز همسرم دستم به هیچ زن دیگه ای نخورده بود و اصلا ً از کسی خوشم نمی اومد چون زنم زیبا با اندام فوق العاده و بسیار خوش اخلاق و عاشق من بود و حتی اینکه دوست دارم از پشت بکنم و اون نمی زاره که فاطمه من رو راهنمایی می کرد همه جور با هم راحت بودیم و همه چی می گفتیم تا اینکه من کم کم بحث رو کشوندم رو خودش و اینکه خیلی دوست دارم باهاش باشم و صراحتاً و قویاً می گفت نه بعد چند روز هم که دید من روش نظر دارم شیرینی اورد و گفت که نامزد کرده و از این حرفها که من بهش گفتم می دونم دروغ می گی که دروغ می گفت و بعداً گفت این رو گفتم که دیگران دست از سرم بردارند من روز بروز واضح تر محکم تر و بی باکانه تر بهش می گفتم که دوستش دارم و می خوام بکنمش که همیشه می گفت برو مر جونت رو بکن منظورش همسرم بود و می گفت نمی خواد باهام باشه و همیشه می گفت که تو مثل داداشمی مونده بودم چه جوری راضیش کنم تا اینکه یک روز خانمی که باهاش اشنا بودم اومد شرکت یه دختر تپل 30 ساله وسط گپ زدنامون تا فاطمه رو دید بهم گفت این کارمندته یا گفتم چطور گفت به نظر نمیاد به خاطر کار گرفته باشیش گفتم درسته گفت کاری هم باهاش کردی گفتم نه هیچ جور راضی نمی شه و میگه دخترم گفت غلط کرد این که پیداس دلش می خواد گفتم این که دختره راس می گه گفت فکر نکنم بهش گفتم می تونی راهنماییم بکنی که یه جورایی دلش رو بدست بیارم و بکنمش که گفت تو تلگرام چت کن تا کمکت کنم 2 بار تو تلگرام چت کردیم و خیلی کمک کرد این رو هم بگم این دوستم یه کمم معلوم بود حسودیش می شه و دوست داشت به خودش پیشنهاد بدم ولی من این کاره نبودم و فقط فاطمه رو دوست داشتم راستی فاطمه یه دختر 25 ساله با قد 160 و وزن حدود 50 کیلو و اندامی فوق العاده سکسی و سینه های سایز کوچیک ولی مثل سنگ و با چهره ای رویایی و پوشش همیشه سکسی ناف همیشه پیدا بود فاطمه تو حرف هاش همیشه از لز و هم نوع خودش حرف می زد و وقتی با هم بیرون می رفتیم دخترای خوشگل رو دید می زد و می گفت عجب کسیه و عموماً بهشون شماره می داد تو صحبت هامون همیشه می گفت میلی به جنس مخالف ندارم و از سکس خوشم نمی یاد دوستان بریم سراغ قسمت سکسی داستان موارد غیر سکسی رو برای این با آب و تاب می گم چون می خوام راهنماییم کنید که چه جوری تصاحبش می تونم بکنم و اما سکس داستان یک روز عصر که ساعت کاریمون تموم شده بود و همه رفته بودند مثل همیشه به شوخی بهش پیشنهاد دادم و گفتم بیا با هم باشیم و صیغه من بشه و هر چی می خوای بهت می دم که دیدم اومد در رو بست و گفت 1 میلیون می گیرم و حقوقمم باید زیاد کنی همه شروطش رو قبول کردم که گفت اول باید 1 میلیون رو بریزی به حسابم که براش کارت به کارت کردم همون وقت و همین که اومدم ببوسمش گفت اول صیغه شرعی که خوندم و مثل این ندید پدیدا شروع کردم به بوسیدنش فاطمه برای من یه دنیا بود خیلی دوسش داشتم عشق به فاطمه فقط شهوت نبود من شعر زیاد می گم از وقتی این دختر اومده بود شعرهای زیاد زیبایی در وصفش گفتم همین طور که می بوسیدمش شروع کردم به در آوردن لباس هاش یه سوتین مشکی خیلی زیبا که وقتی درآوردم سینه های قشنگش من رو دیونه کرده بود سینه های کوچیک اما سر بالا اولین باری بود که دستم بدن یک زن غیر از همسر خودم رو لمس می کرد سینه هاش مثل سنگ بود دیونه وار می خوردم و می بوسیدمش تو آسمونا بودم کم کم دستم رو بردم پایین که دکمه شلوارش رو باز کنم که دستم رو گرفت و گفت که توی شلوارم نه و فقط از کمر به بالا که ناراحت شدم و گفتم این قرار ما نبود که گفت دختره و اصلاً اجازه نمیده شلوارش رو در بیارم چون دوستش داشتم قبول کردم و به کمر به بالا اکتفا کردم ولی خیلی اشتباه کردم باید به زور هم که می شده کار رو تموم می کردم به خوردن سینه ها و لب گرفتن ادامه دادم و اون هم من رو می مالید و مدام صورتم رو می بوسید شلوارم رو در آوردم و ازش خواستم که برام ساک بزنه که بدون مکس شروع کرد به ساک زدن خیلی حرفه ای و خوب ساک می زد اون برای من ساک می زد و من هم تا می تونستم همه بدنش رو می بوسیدم و می خوردم حدود ده دقیقه ای کار ادامه داشت که بهش گفتم آبم داره می یاد که ساک زدنش رو تند تر کرد و آبم با فشار تو دهنش خالی شد و یه مقدارش هم ریخت تو موهاش این سکس تموم شد و وقتی خواستم برای سکسهای بعدی ازش اکی بگیرم گفت دیگه به هیچ عنوان حاضر به این کار و یا کار دیگه نیست که گفتم تو قرار بود 1 ماهه صیغه من باشی که گفت پشیمون شدم و اگه می خوای پولت رو پس می دم که گفتم نه حلالت باشه حدود 1 ماه بعد این ماجرا پیش من کار کرد و یک روز به یک باره رفت و نیومد و هرچی زنگ زدم جوابم نداد تا اینکه خودش زنگ زد و بدون سلام ازم خواست دیگه بهش زنگ نزنم یک مکالمه 20 ثانیه ای و دیگه نمی خواد برای من کار کنه دوستان من عاشق فاطمه هستم ادم شهوت پرستی نیستم با زنی نبودم تا حالا و خانوادم رو و زنم رو هم خیلی دوست دارم ولی از فاطمه نمی تونم بگذرم فاطمه در رابطش با من دچار پارادکس های زیای بود هرگز به من نگفت دوست دارم و هر بار که ازش می پرسیدم می گفت نه دوست ندارم ولی از یک طرف با هر دختری و حتی خانمم حرف می زدم حسادت می کرد و ناراحت می شد حتی به خاطرش یه کارمند خانم رو رد کردم خیلی رو من حساس بود همیشه وقتی باهاش شوخی می کردم خودش رو عقب می کشید ولی وقتی جدی می شدم اون شروع به شوخی می کرد اجازه نمی داد دست بهش بزنم ولی خودش مدام دست توی موهای من می کشید و قربون صدقم می رفت توی اون سکس نصف و نیمه هم عاشقانه من رو می بوسید ولی بعداً که بهش گفتم گفت نه فقط می خواسته به من خوش بگذره یه جورایی من رو دوست داشت ولی غرورش جازه نمی داد فاطمه یه دختری بود که تنها زندگی می کرد و زندگی رمز آلودی داشت یه جورایی دختر فراری بود دوستان خواهش می کنم برای رسیدن من به فاطمه راه حل بدید متشکرم نوشته

Date: March 28, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *