عشق ممنوعه ۲ و پایانی

0 views
0%

8 9 8 4 9 82 9 85 9 85 9 86 9 88 8 9 9 87 1_1 قسمت قبل بعد از اون قضیه حس قشنگی داشتم چند بار با هم بیرون رفتیم و خوش بودیم توی هر موقعیت میبوسیدمش احساسی رو که هیچ وقت با زنم نتونستم تجربه کنم با اون داشتم بدست میوردم قبل ای این داستان و حتی بعدش خیلی سعی کردم زنم رو کمی به روز کنم و رو افکارش تأثیر بزارم ولی همیشه پشیمونم میکرد از اینکه حتی باهاش حرف زدم برا زنم فیلم سوپر میزاشتم تا کمی خجالتش بریزه ولی اون نگاه نمیکرد جوکهای سکسی میخوندم براش یا حتی داستان سکسی ولی اون بهم می گفت تو هرزه ای این چرت و پرت ها چیه میخونی خودش افکار یه زن شصت ساله رو داشت توی سکس واقعاً برام کم میزاره ماهی یک یا دوبار اونم با کلی اصرار و خواهش نمیخوام خودمو توجیه کنم چون نیازی نیست فقط میگم تا شما هم بدونید توی چه شرایطی بودم اصلاً هیچ رقم نتونستم عوضش کنم حتی ایران که بودیم براش قرص افزایش میل جنسی گرفتم ولی فایده نداشت بعد ده دوازده سال زندگی کردن تازه خیلی اصرار میکنم سکس که نداریم حداقل برام ساک بزن اونم با اکراه یه ذقیقه میزنه و بس الان هم شاید اگه من سراغش نرم شش ماه هم بگذره پیشنهاد سکس نمیده و خودشم میگه برو واسه خودت دوس دختر پیدا کن میدونه که همچین کاری نمیکنم چون الان دو تا بچه داریم و فقط مث همخونه ها با هم زندگی میکنیم بگذریم از اینا برگردیم سر داستان یه بار که سرماخوردگی رو بهونه کرده بودم و سر کار نرفته بودم و زنم هم کلاس رفته بود بهش پیام دادم گفت چرا خونه ای گفتم حوصله کار نداشتم بهونه آوردم و خونه تنهام گفت بیام پیشت گفتم از خدامه گفت دخترام مهد و مدرسه هستن تا نیم ساعت دیگه اونجام سریع پا شدم جمع و جور کردم و آلبوم مازیار فلاحی رو پلی کردم اومدش و نشستیم و کمی حرف زدیم آهنگ رسید به دل دیوونه مازیار فلاحی بلندش کردم و بغلش کردم و رقصیدیم و بوسیدمش این آهنگ خاطره سازمون شد لباشو میبوسیدم و با دستم کمرش رو لمس میکردم دستم پشتش میچرخید و لب تو لب بودیم لباسای همو در آوردیم و افتادیم رو کاناپه اولین بار بود بدن زنی غیر از زن خودم تو آغوشم بود اونم لخت لخت سینه های قشنگی داشت تو مشتم جا میشد شاید سایز 75 گردنشو میبوسیدم و آه میکشید از سر شهوت لبای شکلاتی شو ول نمیکردم در اوج لذت بودیم دستم رو رسوندم به باسن نرم و زیباش یهو تو صورتم نگاه کرد و گفت احسان گفتم جانم گفت منو به خاطر سکس میخای نه گفتم نه دیوونه چه حرفیه گفت پس چی گفتم باور نداری پاشو لباس بپوش نمیخوام اینجوری باهات سکس کنم خودم هم بلند شدم و لباس پوشیدم و تا دم در همراهی کردمش درو که باز کردم برگشت و لباش رو گذاشت رو لبام گفت یه تست ساده بود که قبول شدی دیگه معطل نکرد درو بست و سریع منو کشوند رو کاناپه دوباره لباسامون رو در آوردیم و شروع کردیم دستاش که به کیرم خورد دیگه بیخیال همه چی شدم بوسیدم و لیسیدم تا نافش و کسش باورم نمیشد توی ده سال زندگی با زنم یه بار هم ندیدم آب کسش راه بیفته ولی اون خیس خیس بود بهش گفتم گفت شوهرم همیشه بهم می گفت دریاچه خزر بس که آبم دم مشکمه بعد هر دومون خندیدیم اولین سکسمون زیاد طول نکشید ترس اینو داشتم که زنم برگزده واسه همین زیاد جزییات نداشت همین چیزایی که خودتون واردین دیگه ولی سکس بعدیمون زمانی اتفاق افتاد که زنم دوباره رفته بود کلاس و تا دو سه ساعت نمیومد قبلش هماهنگ شده بودیم وقتی رفت سریع پیام دادم که بیاد یه ربع بعد رسید آخه خونشون نزدیک بود به محض اینکه رسید رفتیم تو اتاق لباسهای همو در آوردیم و رفتیم زیر پتو دراز کشیدیم اول حسابی لب هاشو مکیدم از خیر اون لباس شیرین نمیشد گذشت هم زمان دستم رو پشتش حرکت میکرد و تمام بدنش رو لمس میکردم دوس نداشتم اون لحظه تموم بشه حس اینکه یه نفر با عمق وجودت باهات سکس کنه خیلی لذت بخشه میخواستم از تمام قسمتهای بدنش لذت ببرم گوشهاش رو میمکیدم گردنش رو میبوسیدم با دستم هم سینه هاش رو تو دستم گرفته بودم و نازش میکردم بهم گفت دفعه قبل وقت کمی داشتیم زیاد بهم مزه نداد ایندفه نمیزارم قسر در بری خندیدم و گفتم ایندفه من ولت نمیکنم تا خودت به غلط کردن نیفتادی گفت جووووون گفتم بادمجووووون هههه بلند شدم رفتم روش و لب تو لب شدیم سعی کردم حریص ترش کنم کیرم رو میمالیدم رو کسش و با خیسی آبش بازی میکردم تا بیشتر دیوونش کنم آخر طاقت نیورد و خودش کیرم رو با دستش گذاشت جلوی کسش و من با یه فشار آروم در حالی که سرم زیر گردنش بود فرستادم داخل خیلی لیز شده بود و راحت رفت توش وسط سکس همش دوست داشت اسمم رو صدا بزنه و من بگم جااانم اونم می گفت دوستت دارم نمیدونم چه مرگم شده بود تو اون شرایط استرس اینکه زنم بیاد به دلم افتاده بود واس همین دیر سکسمون طولانی شده بود پوزیشن عوض کردیم و اون اومد روی من و کیرم رو با دست تنظیم کرد و نشست روش صحنه فوق العاده ای شده بود که عاشقش بودم بارها سعی کرده بودم با زنم انجام بدم ولی اون بهونه میورد و می گفت کارتو بکن و برو دوس ندارم اونجوری منم بیخیال میشدم ولی حالا اون یاس با سینه های ناز و خوردنیش داشت رو کیرم بالا و پایین میرفت و چشماش خمار شده بود حس اینکه یه زن رو به اوج برسونی خیلی عالیه همینطور که داشت رو کیرم بالا و پایین میشد گفت حیف این کیر که زنت قدر نمیدونه اگه مال من بود حسابی از خجالتش در میومدم بعدش گفت همیشه اینقدر دیر ارضاء میشی خوش به حال زنت گفتم راستشو بخوای الان استرس دارم شاید به این خاطر باشه اومد کنارم دراز کشید و به رو خوابید وقتی اون صحنه کونش رو دیدم بی اختیار بلند شدم و روش دراز کشیدم و پشت گردنش رو بوسیدم اونم کونش رو داد بالا تا بتونم راحت از پشت کسش رو بکنم دستم رو از زیر گردنش انداختم سرش رو به سمت خودم کشیدم بالا و لب هاشو بوسیدم که بهم گفت اگه دوس داری میتونی از عقب بکنی پرسیدم جدی میگی گفت اره میدونم زنت بهت نمیده میخام بهت حال بدم چون بهم حال دادی فقط کرم بیار گفتم چشم تو فقط بگو چیکار کنم آخه بار اولمه از کون میخام بکنم گفت ولی من چند باری به شوهرم دادم خیلی دوس داره از کون بکنه گفتم این تو ذات مرداست نمیشه کاریش کرد سکس از کون مزه دیگه ای داره پریدم شریع از کشوی میز آرایش یه کرم با دستمال کاغذی آوردم و حسابی مالیدم به سوراخ کونش یه کما هم به کیرم زدم و آروم کیرم رو گذاشتم روی سوراخ کونش و فشار دادم سرش که رفت تو یه کم به جلو مایل شد و دردش اومد منم با دو دست اطراف کمرش رو گرفتم و با یه فشار دیگه تا نصفه کیرم رو فرستادم تو کونش و بعدش یواش یواش شروع کردم به تلمبه زدن دیگه عشق و حالم تکمیل شده بود چی میخواستم از این بالاتر واسه تشکر سرم رو نزدیک گوشش بردمو گفتم مرسی و پشت گردنش رو بوسیدم اونم با دست موهاش رو از رو گردنش کنار زد و فهمیدم که دوس داره بازم ببوسمش اون کون خوش تراش و تنگش باعث شد بعد پنج دقیقه آبم بیاد و بریزم توی کونش و روش خوابیدم اما سریع پا شدیم و خودمون رو شستیم و اون رفت و من موندم و حسرت برای عمری که به پای کسی ریختم که حتی یک بار باهاش این حس قشنگ رو تجربه نکرده بودم بعد از اون سکس شاید هفت یا هشت بار دیگه سکس کردیم تو خونه ما خونه خودشون و حتی خونه روشنک همسایه مون که هر کدومش برام خاطره انگیزه خصوصا سکسی که از نبود همسایه استفاده کردیم و رو تخت اونا سکس کردیم که خودش یه داستان مجزاست و بعدش به هم کادوی ولنتاین دادیم یه دستبند نقره بهم داد که هنوزم دارمش اسمم رو زیرش حک کرده بود و اون شد آخرین سکس من و عشق ممنوعه زندگیم که بعدش کارهاش جور شد و رفت کانادا پیش شوهرش و منم سال بعدش قاچاق اومدم اروپا و موندگار شدم ولی هنوز با هم از تلگرام در ارتباطیم الان دو سال از اون قضیه میگذره اما هنوز اون لحظات خوشی که با هم داشتیم رو فراموش نکردم بهم قول داده هر وقت تونست یه سفر به اروپا بیاد و من رو ببینه نوشته احسان

Date: October 12, 2019

One thought on “عشق ممنوعه ۲ و پایانی

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *