عشق کلمه ای که به زندگی شاد و عادیم رنگ پاشید و تهش همه چیزمو ازمن گرفت روزگار دهنمو بست و هیچوقت نتونستم و نخواستم که باکسی درد و دل کنم یاداوری گذشته بیشتر عذابم میده به عشق اعتقاد داشتم اما میدونستم هیچوقت واسه من اتفاق نمیوفته میدونست خیلی بچه مثبتم و چیززیادی نمیدونم شروع کرد نوازشم و بوسیدن موهام و پیشونیم خیلی لذت داشت بهم از نیاز هاش گفت و من میترسیدم گفت مشکلی پیش نمیاد هیچ مشکلی حواسش هست گفت عاشقمه و نمیخواد به خاطر نیازش به دختر دیگه ای نزدیک بشه احمق بودم احمق بودم احمق بودم اخ که چه قدر من احمق بودم استرس عذاب وجدان تـــــرس همه وجودمو گرفته بود خودمو بهش تقدیم کردم لباسام یکی یکی کم میشد برخلاف همیشه که عین یه تیمه یخ بود حالا داغ بود سفیدی چشماش قرمز میزد از خجالت داشتم میمردم بدنم منقبض بود چشمامو بسته بودم واقعا نمیخواستم یهو بلند شد از روی تخت گفت من حیوون نیستم که بهت تجاوز کنم دوس ندارم احساس کنم مجبوری دیگه سمتت نمیام خب حالا انقدر نلرز تازه متوجه لرزش بدنم شدم نه اون میرفت با دخترای دیگه از پشت بغلش کردمو تیشرتشو در اوردم انگار دوباره انرژی گرفت چسبید بهمو شروع کرد لبامو خوردن لباسامو دراورد سینمو میمالید و با نکش بازی میکرد میکشید دهنشو عین بچه ها میک میزد یکم درد داشت ولی مهم نبود دوس نداشتم بره با بقیه شلوارمو در اورد و از روی شرت انگشتشو فشار میداد و بالا و پایین میبرد یه جوری شده بودم شل بودم معلق زیپ شلوارشو باز کرد دسشمو گذاشت روش بهم گفت براش بمالم خجالت و ترس و اضطراب باهم اومدع بودن سراغم هرکاری میگفت انجام میدادم به پشت خوابوندم شرتمو کشید پایین انگشتشو کرد تو باسنم یکم میسوخت سعی کردم هیچی نگم ولی صدایی مث آی از دهنم خارج شد که گفت جووون ناله کـــن برام راحت باش دومین انگشتشو که کرد توش صدای آه ناله ام واضح تر بود و اون حال میکرد کرم چربی زد به آلتشو باسن من هی فشار میداد اما نمیرفت منم استرس گرفته بودم فک میکردم تقصیر منه که نمیره تو یا این یه نقصه باید عین فیلمی که نشونم داده بود راحت میرفت تو خجالت کشیدم و سعی کردم یه جوری باشم که سوراخش بیشتر باز بشه هی بیشتر چرب کرد و به زور سعی داشت بره داخل سرش که رفت یه آی بلند گفتم و سرمو محکم فشار دادم تو بالش اشکم دراومده بود و تو بالشت جیغ میزدم اونم خیلی بهش کیف میداد انگار هی ناله میکرد و میگفت جوون الان دردش عادی میشه عروسکم و خوشگلم تا میومد ماهیچه های باسنم عادت کنه یکم دیگه فشار میداد اروم اروم کرد داخل کونم انقدر سوراخ کونم میسوخت که فک میکردم چاقو کردن تو کونم بوی خون افتضاحی میومد که متوجه شدم از باسنمه بازم فک میکردم این یه نقص از منه و خجالت میکشیدم اما دردش خیلی زیاد بود نمیتونستم تحمل کنم تا ته که یه جیغ بلند کشیدمو رفتم جلو تر که درد اومد ناراحت شد و منم سعی کردم این دفعه تحمل کنم هرچهقدرم که درد داشت کونم بدجوری میسوخت انگاری پوست وماهیچه باسنمو پاره کرده باشن که واقعا هم همینکارو باهام کرده بود میخواستم لذت ببره واسه همین گذاشتم تو کونم تلمبه بزنه تلمبه که میزد دلم میخواست بالا بیارم ممه هام تکون میخورد و بیشتر ح شریش میکرد نوک ممه مو میکشید و منم احساس میکردم حشری شدم انقدر تو کونم تلمبه زد که راهش کاملا باز و روون شده بود وقتی در اورد خالی بودنش تو کونم حس میکردم گفت باید براش ساک بزنم ازینکار متنفر بودم بهش گفته بودم نمیتونم اما دیدم داره ناراحت میشه قبول کردم کیرش یکم خونی بود و بوی بدی هم میداد وقتی بهش گفتم گفت مال کونه خودته منم خجالت کشیدمو سعی کردم مثل اون فیلمه براش ساک بزنم همه جاشو لیس میزدم تا اینکه دمیز شد و گفت حالا کامل بکن تو دهنت اینکارو کردم که یهو موهامو گرفت و محکم تو دهنم تلمبه میزد آبش اومد و ریخت تو دهنم داشتم بالا میوردم که گفت تخت کثیف میشه برو تو حموم اتاق رفتمو دهنمو خالی کردمو شستم اب که میخورد به پوست کونم خیلی درد میومد و میسوخت رفتم تو اتاق دیدم دراز کشیده خیلی درد داشتم ازم تشکر کردو گفت خیلی خوب بود با درد بینهایت لباسامو پوشیدم رفتم خونه کمردردم بهونه پریودیم کردم دسشویی نمیتونستم برم از شدت درد دفعه بعد که ازم خواست گفتم نه و نمیوتونم که برام یه فایل فیلم اومد بازش که کردم خشک شدم داشتم از ترس میمردم ازم فیلم گرفته بود گفت اگه نیای همه فیلمارو پخش میکنم ابروتون بره تا دوماه بهش مرتب سرویس میدادم تا اینکه پای دوستش بازشد اونو دوست داشتم اما برام قابل هضم نبود قرص خوردم زیااد ترسید و دست از سرم برداشت عاق والدین شدم آبرومون همه جا رفت افسردگی حاد گرفتم دستور پزشک بستری بود که خانوادم نزاشتن دیگه از اون به بعد باکسی حرف نزدم نمیدونم کسی باهام حرف زده یا نه چون تو افکارم غرقم نوشته
0 views
Date: December 31, 2018