عشق و شیدایی

0 views
0%

فریده ام ۱۹ساله و خیلی هات و بدنی سفید و بقول دوستام خوشگلم سینه های ۸۰ وباسن بزرگتر از معمولی دارم و می خوام یکمی از سکسامو براتون بگم تازه با دوست قبلیم بهم زده بودم که رعنا دوست دبیرستانیم که همه چی همو بهم می گیم پیشنهاد داد با صابر رفیق دوست پسرش آشنام کنه عصری تیپ زدیمو رفتیم فلکه دوم تهرانپارس و اونا هم اومدن و پسره صابرو دیدم بدک نبود اما زیادم چشمگیر نبود اما می شد با این دل دوس پسر قبلیمو بسوزونم خلاصه رفتیم دوسه ساعت چرخیدیم و اب میوه ای خوردیم و شماره رد و بدل شد و اومدیم خونه صابر خیلی با شخصیت نشون داد و تا پاسی از شب تو تلگرام با هم تبادل نظر کردیمو قرار شد جمعه با هم بریم بیرون جمعه قرارو فیکس کردیمو منم گفتم با دوستام میرم تا غروب نمیام صابر اومد دنبالم گفت می خوام از تهران بریم بیرون گفتم کجا گفت لاریجان گفتم کجاست گفت اب گرم لاریجان خیلی جای دنج و خوبیه ضمنا یکی از دوستام اونجا تو هتلی که اب گرم داره کار می کنه بریم اونجا منم دلو زدم بدریا و گفتم شب باید برگردیم ها گفت باشه و راه افتادیم ناگفته نماند من با دوست پسر قبلیم خیلی سکس داشتم و حسابی دلم برای سکس لک زده بود و تا صابر گفت اب گرم من فهمیدم حموم و این چیزا باید باشه که به سکس نزدیکه دوسه ساعت تو راه بودیم که رسیدیم اب گرم تا رسیدیم منو زود برو تو یه اپارتمان ماند بود که بهش می گفت هتل رفتیم تو اطاق که خیلی بوی بدی میداد داشت حال بد میشد که صابر گفت تحمل کن عادت می کنی اما خیلی بد بو بود خلاصه رفتیم نهار اورد با بوی بد گاز گوگرد نهارو خوردیم و گفت من برم وان رو با اب گرم پر کنم که من رفتم رو تخت دراز کشیدم خسته بودم تازه چشام گرم شده بود صابر منو صدا زد گفت بیا تو وان بلند شدم رفتم دیدم رفته تو وان و منم لخت شدم با شورت و سوتین رفتم تو البته شاید بگید چه زود خودمونی شدی اما صابر خیلی خوب برخورو می کرد و منم تازه کار نبودم و سکس کار تقریبا هفته دوسه بارم بود رفتم تو اب بد بو اما گرم بود ورفتم روبروی صابر تو اب خزیدم و پاهامو بین پاهاش گذاشتم اونم خیلی راحت نشسته بود تو وان برام جالب بود که خیلی ریلکس برخورد کرد و یه بیست دقیقه ای تو وان بودیم بعدش اومدیم بیرون حوله داد منم خودمو خشک کردم و اومدیم تو تخت کنار هم خوابیدیم کمی صحبت کردیم و یاد راه برگشتمون افتادم گفتم من باید زودتری برگردم خونه گفت می تونی هماهنگ کنی شب اینجا بمونیم که من قبول نکردم اخه هنوز بهش عادت نداشتم و از همه بدتر بوی گوگرد اونجا ازار دهنده بود که گفتم نه امشب باید خونه باشم که صابر مثل یه ادم فهمیده قبول کرد و بدون هیچ اصراری یه بوسم کرد و گفت بریم و بعد از پوشیدن لباس و خوردن چایی زدیم بیرون منم به پاس این حرف گوش کردنش قول دادم یه شب رو با هم بگدرونیم الان مدتیه با صابر هستم و واقعا از اخلاقش و تربیت ذاتیش لدت می برم هدکاری رو که خواهش کنم انجام میده و یه منطقی تو رفتارشه که منو شیفته خودش کرده اگر ازم سکس می خواد همه جوانبو در نظر می گیره و تو سکس خیلی رمانتیکه و هرچی من بهش انگیزه بدم پیش میره اگه ببینه من حال کردم و دارم ادیت میشم آروم کنار می کشه و می گم تو که هنوز راحت نشدی میگه باشه هر وقت دوسداشتی و بدون ناراحتی از روم بلند میشه و خم به ابرو نمیاره با اینکه سنش کمه اما مانند یه مرد پنجاه ساله و پخته عمل می کنه یه بار در حین سکس اروم تو گوشم گفت می شه از پشت لدت ببریم منم تو رودرواسی سری تکون دادم و با اینکه من بدم نمیاد سکس از پشت داشته باشم با احتیاط داگ استایا شدم و خیلی اروم کیرشو با سوراخ کونم تنظیم کرو و منم راستش داشتم حال می کردم سرشو که فرو کرد من ادای تنگارو دراوردمو شروع به اه و ناله کردم و زدم زیر گریه ببینم چکار می کنه دیدم اروم کیرشو از کونم کشید بیرون و اونقد منو نوازش کرد و منو بوسید و عذر خواهی کرد که از خودم خجالت کشیدم و از طرفی واقعا دوسداشتم منو بکنه و کونمو جر بده اما صابر قبول نمی کرد دیگه منو بکنه حالت ما موندیم چطوری بگیم بیا کارو تموم کن خودم می خوام مگه زیر بار می رفت با هزار بدبختی و خواهش و عشوه دوباره راقیش کردم حال کنه امیدوارم همتون از داستانم که واقعی بود لدت برده باشین اگه دوسداشتین یه سکس توپ که داشتیمو براتون می نویسم به امید موفقیت شما نوشته

Date: October 31, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *