سلام اسم من غزل هست و اسم عشقم علی ما یه رابطه ی عاشقانه ی معمولی داریم ن خیلی سکسی و ن خیلی خشک و سرد من متولد۷۴م و علی متولد۷۲ از خودم بگم ک قدم زیاد بلند نیست درواقع فنچم هیکلمم ن چاقم ن لاغر ی هیکل متوسط پوستم سفیده و چشمای قهوه ای موامم تا گودی کمرم بلنده علی ی پسر با قد تقریبن بلند موای بور چهارشونه سیکس پک نیست ولی هیکل خوبی داره مواشم فرفری و کوتاهه اینم بگم ک این اولین سکس ما نبود ولی حس خوبی داشتیم اون روز چون متفاوت بود سه شنبه بود ک علی زنگ زد گفت با بچه ها براجمعه برنامه کوه چیدیم میتونی بیای با کلی پیچوندن مامان و بابام جور شد ک برم گفتم وسیله چی بیارم گفت فقط خودت بیا صبح جمعه ساعت۸ سر کوچمون بود من موامو از دو طرف بافته بودم ی مانتوی جلو باز اسپرت تنم بود با ی جین آبی روشن ی شال مشکی ی کلاه کپ قرمز و ی کوله پشتی قرمز ک پر توش خوراکی بود آرایشمم زیاد نبود ولی رژ لبم پررنگ بود حسابی رفتم تو ماشین کوچه تقریبا خلوت بود یکم نگام کرد منم عینکمو در آوردم گفتم چیه بده گفت حرف نداره چ بانمک شدی با چشای خوابالو اومد جلو و پیشونیمم بوسید تا رسیدیم ب سر میدونی ک با بچه ها قرار داشتیم دستش رو رون پاک بود و منم دستم رو دستش برام با آهنگ بهنام بانی می خوند و منم قر میدادم رسیدیم ب بچه ها محمد و سارا اومدن تو ماشین ما چهارتا ماشین بودیم و بعد همه راه افتادیم کلی کوه نوردی کردیم و من خسته بودم و گرممم بود حسابی آب میخوردم دیگه روسری و مانتومونو در آورده بودیم چون این جایی ک من میگم ی تنگه ی خیلی خوشگله ک مردم عادی نمیرن فقط کوهنوردا و در کل عبور روش خیلی کمه علی اومد کنارم و دستشو کشید تو کمرم گفت خسته شدی سرمو خم کردم ب طرف سینش گفتم خیلی ب بچه ها گفت شما برید غزل خسته شده یکم استراحت کنه میایم منو نشوند رو ی سنگ و خودش جلو پاک نشست گفت قرار نبود انقدر خوشگل بشی منم لوس خندیدم براش گفت میدونی ک دلم میخوادت وقتی ایننجوری لوس میشی نکن این کارو باهام ی نگاه ب بچه ها کردم داشتن با رقص و دستو جیغو داد میرفتن ب سمت بالا خم شدم پشت گوششو بوسیدم گفت دیوونه نکن میبینن منم میخندیدم همش میگفت مگه گیرم نیفتی چرخید ب سمتم اما هنوز رو زمین جلوی سنگی ک من نشسته بودم نشسته بود دستشو کرد تو مواش چشم از بر نمی داشت و این حس خوبی بود گفتم علی رژم پاک شده گفت ببینم اومد جلو رو زانو نشست گفتم هووم لبمو آروم بوسید گفتم نکن زشته گفت مهم نیست و باز بوسید این بار زبونشو کشید رو لبم لبمو با دندونش گرفت منم میخوردم لبشو دستشو گذاشت رو سینم ک من پسش زدم گفتم زشته و بدو بدو ب سمت بچه ها رفتم ک توی ی غار کوچیک نشسته بودن از دور میدیدمشون علی دویید و دستمو گرفت شلوارش اومده بودبالا یعنی عاره دلش میخواد ک سکس کنیم خندیدم بهش نگاهمو ک دید لبشو گاز گرفت گفت بیدار شده غزلی گفتم لالالا علی کوچولو لالا رسیدیم ب بچه ها و آتیش درست کردیم گرم بود اما برای چایی و ککتل می خواستیم بعد از آتیش درست کردن کلی عکس گرفتیم و بازی کردیم ساعت تقریبن دو و سه بود ک مشروب آوردن و همه شروع کردن ب خوردن یکی داشت نهارو آماده می کرد و بقیه داشتم میخوردم و میرقصیدن کم کم سر همه گرم شد بابت ویسکی و دوتا دوتا تو بغل هم میرقصیدن من دستشوییم گرفته بود بخاطر آب زیادی ک خوردم و الانم ی پیک خوردم ولی بازم جیش داشتم علی داشت می رقصید چسبیدم بهش تو بغلش گرفتم تو گوشش گفتم جییییش گفت بریم بریم ب بچه ها گفت ما میریم خرگوش بگیریم این تو برنامه های کوه و یعنی میریم دستشویی من خیلی بهم فشار اومده بود ولی علی میگفت باید خیلی فاصله بگیریم وگرنه می بینن ی جا پیدا کردیم ی عالمه بوته داشت و ی مقدار زمینش بالاتربود یعنی جدی جدی کسی مارو نمیدید علی گفت برو خانمی رفتم و شلوارمو در آوردم تا اومدم جیش کنم ی ملخ گنده دیدم جیغ کشیدم ولی چون شلوار پام نبود نمیتونستم فرارکنم علی اومد بالا و ملخو گرفت و انداخت اونور داشت مسخرم می کرد ک خجالت بکش یک هزارمته از چیش میترسی یهو دید ک شلوار و شرتم تا زانومه ی لحظه دید منو دستشو کرد تو مواش و پشتشو بهم کرد گفت کاش می شد غزل کاش تنها بودیم توخونه بودیم ی نفس عمیق کشید بعد گفت کارتو بکن ک بریم من دلم علیمو می خواست با اون حلقه ای نارنجی ک سفیدی پوستشو بیشتر نشون میداد و اون شلوارک رنگی رنگیش من اصن نفهمیده بودم کی لباس عوض کرده بود وااای چقدر خوشگل شده بود موای فر فریش نامرتب بود و داشت تند تند نفس می کشید تموم نشد صدای علی بود تازه یادم افتاد ک من دستشویی نکردم اما دستشوییم یادم رفته بود شلوارمو دادم بالا رفتم سمتش از پشت بهش چسبیدم دستمو باز کرد برگشت سمتم نگاش نمیکردم فقط دلم بغلشو می خواست چسبیدم بهش سرمو ناز کرد گفت قلبشو ببین چرا انقدر استرسی از ملخه ترسیدی گفتم نه علی دلم تورومیخواد و بی مقدمه رو پنجه پاشدم این وقتا می دونه و خم میشه تا ببوسمش انقدر با ولع می خوردم ک انگار ممکنه ازم بگیرنش دستمو کردم تو موای فرفریش ریش بورشو ناز میکردم و لبشو میخوردم دستمو رو سینش می کشیدم و بعد از رو شلوارک آروم دستمو کشیدم رو کیرش یکم تکون خورد و لبشو از لبم جدا کرد گفت غزل بیدارش نکن منم گفتم میخوامش گفت پس زود باش دیره نشستم جلو پاش شلوارک و شرتشو در آوردم ی کیر نیمه بیدار وای علیه من سفیده خیلی سفیده پس ی کیر کلفت و سفید جلو روم بود آروم زبون زدم علی تکون می خورد و عاه میگفت شروع کردم ب مالیدنش نگاهم ب علی بود علی آسمونو نگاه می کرد و اوه اوه میگفت سرشو کردم تو دهنم علی گفت غزل تو مال منی و من شروع کردم ب خوردن ساک میزدم براش میک میدم و میمالیدم کف دستمو تفی کردمو خایه هاشو میمالیدم خیلی حشری بود دیوونه شده بود و نفس نفس میزد گفت بسههه منم با اکراه درش آوردم سرمو خم شد بوسید نشست مث من و تی شرتمو داد بالا و سینمو شروع کرد ب خوردن از روی سوتین بعد سوتینمو باز نکرد فقط دادش بالا و میمالید نوک سینمو گاز می گرفت و میخورد این بار من بودم ک دیوونه شده بودم پاشد وایساد لای سینمو تف انداخت و کیرشو گذاشت لای سینم سینم بزرگ نیست بخاطر همین باید ب هم فشارش بدم تا لذت ببره اون لای سینمو می گرایید و من سینمو ب هم فشااار میدادم گفت دارم ارضا میشم از رو سینم برش داشت و نیمرخ شد بهم خودش مالیدش تا اومد خم شد بوسیدم گفت پاشو دختر دیره همه فهمیدن پاشدم و باز بوسیدمش گفت خره عاشقتم منم باز کیرشو گرفتم گفت غزلی جون من نهههه بعد از یکم بوسیدن لبا و دستاش و بازواش رفتیم پیش بچه ها خیلی خوب بود خیلی نوشته
0 views
Date: June 23, 2019