اسم من سعیده و 21 سالمه قدم 180 اینطورا و چرشونمو با وجود اینکه حتی یه جلسه باشگا نرفم به خاطر سر سینه هامو چار شونه بودنم همه فک میکنن که چند سال باشگا میرم اسم دختر عمم هم نیلوفره و یه سالی هم از من بزرگ تره قدش تغریبا هم قد من وزنشم 50 بشه یالاست موهای بلند صورت کشیده چشمای آبی موهای مشکی بلند تا کمرش این خاطره ای که براتون میگم تقریبا برای یه سال پیشه ما تو خونه مادربزرگم زندگی میکردیم یه آپارتمان 5 طبقه بود که طبقه اخرش ما بودیم و طبقه پایین مادربزرگم بود و دو تا طبقه پایین تر از اونم عمو هام میشستن عمه شهنازمم مادر نیلوفر تو تهران زندگی میکنه و دوتا دختر داره نیلوفرو نرمین نرمین یه دختر 4 یا 5 ساله و لاغر یه جورایی مثل خواهرشه اونم اگه قسمت میشد دوست داشتم بعدا ترتیبشو بدم فوحشم ندید وقتی بزرگ تر شد منظورمه شهناز خانوم یه زن قد بلند و هیکلیه البته منظورم از هیکلی کلفت بودن نیست 4 شونس سینه هاشم از 90 گذشته یه جورایی 95 از لحاظ قیافه هم متوسط رو به خوب بود نمیخوام مثل بقیه عممو قشنگ ترین زن دنیا بدونم اینا ولی یه حس خواسی نسبت بهش داشتم چرا چون اولین جق زندگیمو با عکسای اون زدم اونم خیلی اتفاقی پدربزرگم گوشیش خراب شده بودو یه بار که عمم داشت میومد کرج با خودش گوشیه قبله نیلوفرو که تقریبا برا سه چهار سال پیش بودو یه جورایی انگار از ته وسایلاش اورده بود و اورد که بده اون اینطوری شد که من فهمیدم که گوشیه نیلوفر الان دست پدربزرگمه برا همین یه شب که طبق معمول پدرم سر کار بود ومادربزرگو پدربزرگمم رفته بودن مسجد رفتم پایین که یه چرخی بزنمو یه چیزی بخورمو بیام بالا دوباره خلاصه وقتی رفتم دیدم گوشیش تو شارژه اولش گوشیشو برداشتمو طبق معمول چون میدونستم هر دفعه شارژسیمش بالای 30 یا 40 تومنه ده تومن شارژ برا خودم ریختمو همینطوری که با گوشی ور میرفتم یه دفعه تو فایلا به چندتا عکس بر خوردم که دیدم عمم یه دامن مشکی بلند که تا مچ پاهاش بود بازم مثل بقیه کص نمیگم که کوص موسش معلوم بود وه نمیدوم حالا زنا بهش چی میگن یه لباس پوشیده بود که استین نداشتو یقشم باز باز بود طوری که سینه های درشتش قشنگ دیده میشد و داشت لباسو پاره میکرد این صحنرو که دیده بی اختیار نشستم تا اون روز هیچ حسی نسبت به عمم نداشتم همه چی از اونجا شروع شد همینطوری عکسارو رد میکردمو میگشتم دنبال یه عکسی که بیشتر سینه هاش توش معلوم باشه ما بین عکسا چند تا عکسم از دختر عمم دیدم ولی خو اون موقع خیلی خوشکل نشده بود هنوز و چون یه خورده هم لاغر بود اصلا برام جذابیتی نداشتو همش به سینه های عممو اون یه دونه عکسی که نشسته بودو یه خورده از پاهاش معلوم بود نگاه میکردم خلاصه اولین جق زندگیمو زدمو واقعا عذاب اومدم تا ابم بیاد دروغ نگم 40 دقیقه طول کشید اخراش دستم خسته شده بود دیگه این قضیه تموم شدو دو سالی گذشت و خیلی وقتا به یادش جق میزدم عمم واقعا سکسی بود هیکلش و واقعا اگه میدیدیش دوست داشتی بکنیش خیلی خوشکلو ماه نبود هیکلش باهال بود خیلی وقتا داییم به شوخی بهم میگفت اون عمه شهنازتو ردیف کن بکنیم دیگه دیوث خلاصه یه بار که عمم اینا اومده بودن کرج که دلیلشم فوت پدر زن عموم بود دختر عممو بعد یه سال دیدم تازه چون رفت و امد انچنانی نداریم مادرم خوشش نمیاد یه جورایی وقتی دیدمش باورم نمیشد که این همون نیلوفره واقعا خودشه چه قدر خوشگلو خوش هیکل شده بود وقتی رفتم تا باهاشون سلام علیک کنم با شوهر عمم که اول دست دادمو روبوسی بعدشم عمم که یه جورایی واقعا میگفت که منو دوست داره و از این حرفا یه جوری بوسم کرد که نزدیک بود همونجا راست کنم بعدش تو همین شلوغیا رسیدم به نیلوفرو وقتی دست دادم اومدم رد شم که اروم بهم گفت منو بوس نمیکنی شاخ دراوردم یه لحظه ولی از اون جایی که خوب بلد بودم مخ بزنم کم نیاوردمو بهش گفتم چرا شیطون ولی اینجا نمیشه که جلو همه میخوای بوست کنم بیا بیرون تو پیلوت بوست میکنم و چند دقیقه ای نگذشت که دیدم دستمو گرفتو به بهونه این که میخواد با دوچرخه من دور بزنه رفتیم پیلوت من یه جورایی یادم رفته بود که بهم گفت پس بوس من چی من دیدم شرایطش هستو رفتم اروم و با کمال ارامش یه جوری بغلش کردم که احساس کردم نفسش بند اومده و بعدش لوپشو یه بوس کردمو وقتی خواستم بیام کنار ار پایین گوششم یه گاز ریز گرفتم که ببینم چی کار میکنه که دیدم گفت خیلی بیشرفی و بعدشم سوار چرخ شدو منم اومدم بالا از صحبتا فهمیدم که چی شده و میخوان برن سر مزار برا همین همونجا به مادرم گفتم که من حوصله ندارم خواهشا منو معاف کن که اونم گفت خب باشه نگو نیلوفرم به مادرش گفته که میمونه خونه مامان بزرگ منم چون خبر نداشتم خب رفتم خونه خودمون و وقتی همه رفتن داشتم به این فک میکردم که با این حرکات نیلو میشه یه جورایی یه حرکتی زد یا نه تو همین فکرا بودم که دیدم یکی داره در میزنه تعجب کردم چون میدونستم همه رفتنو کسی نمونده رفتم درو باز کردم و دیدم ای جون دلم نیلوفره گفتم جانم گفت سعید همه رفتن منم تنها موندم حوصلم سررفته میای پایین پاسور بازی کنیم منم از خدا خواسته گفتم باشه و فرصتو قنیمت شمردمو سریع دستشو گرفتمو رفتیم پایین بعد نشستیم پاسور بازی کنیم اونم 4 برگ اونوقت دو نفری جفتمون میدونستیم این بازی فقط بهونس منم برا این که دلش خوش باشه دولو رو ده لورو همرو خلاصه مینداختم تا برداره ذوق کنه و هی بهش صور میدادم ذوق میکرد طفلی دیدم نمیشه باید یه کاری کنم بهش گفتم کثافط همرو که بردی چی موند برا من بعد به شوخی متکای کنارمو برداشتمو پرت کردم سمتش اونم همین کارو کرد و طولی نکشید که من دراز کشیده بودمو اونم رو شکم من وایستاده بودو یه جورایی مانند بودیم یه پاش سمت راست شکمم بودو اون یکی اون طرف یه دفعه یه دونه با متکا زدم بهش که افتار رو پاهام و نشست یه جورایی دقیقا سوراخ کونش رو سر کیرم بود یه لحظه همه جا ساکت شد چند لحظه به هم نگاه کردیم و بعدش اروم همدیگرو بغل کردیمو داشتیم از هم لب میگرفتیم باورم نمیشد که این نیلوفر همون دختر خجالتی سابقه که حتی روش نمیشد دو دقیقه با ادم حرف بزنه حالا اون بغلم بودو داشتم لباشو میخوردمو سینه هاشو میمالیدم بهترین لحظه زندگیم بود حسابه لباشو خوردم بعد گردنش و بعدشم خوابوندمش زمینو لباسشو اروم از تنش دراوردم کارامو اروم انجام میدادم که حریص بشه و حشر به قلبش برسه ارو لباساشو دراوردمو همینطوری همه جای بدنشو میخوردمو بود میکردم و با یه دستمم کوصشو میمالیدم حسابی داشت حال میکردو هی میگفت لعنی شروع کن دیگه پس کی میخوای کیرتو بکنی توم یکم صبر کن خوشگلم میخوام حسابی بخورمت عزیز دلم نمیدونید چه حالی میکردم دوست داشتم زمان وایسته و هیچ وقت تایم نگذره حسابی خوردمشو دیگه نتونست طاقت بیاره بلند شدو جوره شلوار منو از پام دراورد که نزدیک بود پارش کنه افتاد به جون کیرمو یه سره قربون صدقش رفت و هی ساک زد انصافن هم جانانه ساک میزد احساس میکردم کیرم میخوام کنده بشه منم دیدم نمیتونم بیکار بشینمو درزا کشیدمو اونو برعکسش کردم طوری که کسش اومد جلو دهن منو کیر منم درست جلوی صورت اون بود وقتی شروع به خوردن کصش کردم ناخوداگاه سرعت ساک زدنش کم شدو داشت دیوونه میشد منم که واقعا از این کار خوشم میومد 10 دقیقه ای جانانه کصشو خوردم اونم یه سره میگفت سعید بسسسسسسسسهه به دااااااااادم برس کصم داره اتیش میگیره بکن تووووووووووش بکککککککن تووووووش لامصصب انقدر کوصشو خوردم که پاهاش میلرزید نمیتونست جلو لرزششو بگیره با تموم وجودش داشت حال میکرد بلندش کردکمو گفتم حالا وقتشه که کصتو جر بدم جرم بده سعییییید جوووون این کص همش ماله توعه بکن تووووش فقط دارم دیییوونه میشم کله کیرمو اروم اروم می مالیدم رو کصش من عاشق این بودم که از پشت بکنم تو یه کص و اون روز به این ارزو قشنگم بلاخره رسیدمو اونو همونطور که خم شده بود مثل یه زاویه 90 درجه هی کیرمو مالیدم به کصشو بالا پایین بردم هی میزدم به سوراخ کونشو دوباره رو کوسش بالا پایین میکشیدم اه و نالش بلند شده بودو هر چیزی که جلو دستش میومد چنگ میزد چند بار با کف دستم زدم رو کون سفیدش که هر بار فقط گفت اوووووم اوووووووووووم جرش بده دیگه طاقت خودمم تموم شدو کردم تو کصش این قدر حشرم رفته بود بالا که اصلا به این فک نمیکردم که پرده داره و از این صحبتا فقط میکردمش محکم تلمبه میزدمو با یه دستم سینه هاشو میمالیدمو با یه دستمم موهای خوشگلو بلندشو میکشیدم صدای اه و نالش کل خونرو برداشته بود حسابی از کوص کردمش ولی نمیتونستم عشق خودمو نسبت به کردن اون کون سفید نادیده بگیرم بهش گفتم که میخوام این کون سفیدو تنگتو بکنم خیلی تنگ بود معلوم بود اولین نفری ام که میخوام از کون بکنمش منم همچین کیر درازی ندارم مثل بثیه ایرانیا ولی کیر کلفتی دارم شاید 14 سانت بشه ولی واقعا کلفته برا همین بهم گفت ترو خدا فقط با یه چیزی چربش کن وگرنه اون طوری پاره میشم کیرمو گذاشتم تو دهنشو گفتم ساک بزن و اونم چند دقیقه ای برام ساک زدو دوباره برش گردوندم و تف کردم رو سوراخ کونشو یکم با سر کیرم با سوراخ کونش بازی کردم و میگفت سعید چربش کن لعنتی دردم میاد پاره میشم کونشم جر میخوره اینطوری اشکالی نداره عزیز دلم فقط اولش یکم دردت میاد نفسم بعدش دیگه درد نداره مگه خودت نمیگفتی جرم بدههههه خو منم میخوام جرررررت بدم دیگ به محض اینکه اینو گفتم یه دفعه همه کیرمو کردم تو کونشو اه و نالش به جیغ تبدیل شدو دستامو چنگ مینداخت و میگفت ارووووووووم سعییییییید پاااره شدم وحشی ارووم و منم بدون توجه به حرفاش فقط سرعتمو بالا تر بردم هر بار که کیرمو میکردم تو کونش محکم تر از دفعه قبلی بودبعد چند دقیقه باز جیغش کم شدو کونش جا باز کرده بود و دوباره حرفای سکسی میزد که جوووووووون بکنش هممممممش ماله توعه سعیییدم ابتوووو برییییز تو کوووونم خوشگلم همههههه ابتو بریز تو کون سفیدو قشنگم چند دقیقه از این حرفش نگذشته بود که دیدم انگر اخرای توانمه و داره ابم میاد منم با فشااااار همشو تو کونش خالی کردم و همونطوری ار شدت خستگی افتادم روش و نای تکون خوردن نداشتم انگار فلج شده بودم خلاصه به هر زحمتی بود بلندش کردمو وقتی صورتشو دیدم نتونستم جلو خودمو بگیرم که ازش لب نگیرم بغلش کردمو همینطور که با یه دستم کونشو میمالیدم ازش لب گرفتمو بهش گفتم که عاشقشمو از ته قلبم دوسش دارم اونم به من گفت که منو دوست داره و از خداشه که باهام عروسی کنه تا حرف عروسی زد یه دفعه یاد پرده اینا افتادمو به خودم اومدم دیدم جایی ام خونی نیست فهمیدم که قبلا به کسی داده بعدا فهمیدم با همسایشون رفتن شمالو پسر همسایشون پردشو زدهخلاصه بعد از کلی لب گرفتن رضایت داد که بیام بالا و برم دوش بگیرم چند ساعت بعدش مادرم اینا عمه اینا خلاصه همه دوباره برگشتن خونه مادربزرگم شب که شد هر کسی رفت خونه خودشونو شوهر عمم چون رعیس بخش تاکسیرانی یکی از منطقه های تهران بود راه افتاد که بره تهران فقط عمم موند خونه مادربزرگم منم طبق معمول شبایی که فوتبال داشت به بهونه دیدن فوتبال رفتم پایین خونه مادربزرگم همینطوری که داشتم فوتبال نگاه میکردم دیدم عمم به نیلو برگشت گفت راستی تو چرا باز رفتی حموم صب که دوش گرفته بودی با شنیدن این حرف دست خودم نبود یه ترسی افتاد تو وجودم که از جام بلند شدمو تا دیدم نیلوفر داره من و من میکنه اومدم کمکی کرده باشم گفتم عصری نبودید شیرکاکاعو درست کردیم داشتیم میخوردیم یه دفعه ریخت رو لباساش عجب زری زدم خو هیچی به ذهنم نیومد یهو مادربزرگم همینطوری خیلی راحت نه این که منظوری داشته باشه گفت ما که شیر نداشتیم اصلا نیلوفر گفت خو رفتیم خریدیم دیگه مامان بزرگ حرفا میزنیا عمم هم که قشنگ داستانو فهمیده بود گفت یه خورده از اون شیر هم برای من درست کن بیار بخورم سعید جان خیلی تشنمه با شنیدن این حرف حسابی شکه شده بودم مونده بودم چیکار کنم که اصلا شیری در کار نیستو منظور عمم چی بوده اصلا تو این فکرا بودم که گفت پاشو دیگه از تو یخچال شیرو بردار درست کردی بیار تو اون اتاق بعد به یه بهونه ای نیلوفرو هم با خودش برد تو اتاق موقع رفتنم یه چشمک بهم زد با این چشمکی که زد قشنگ فهمیدم که همه چیو میدونه برا این که مادر بزرگم اینا شک نکنن یه لیوان اب گرفتم دستمو یه جوری رفتم تو اتاق که دیده نشه وقتی دره اتاقو باز کردم خشکم زد عمم یه شلوار لی تنگ پاش بود با یه تاپ سفید سینه هاشم داشت تاپشو پاره میکرد وقتی دیدم دست خودم نبود کیرم جوری سیخ شد که میخواست شلوارمو پاره کنه اروم اومد جلو بهم گفت فک کردی من نفهمیدم ما که نبودیم نیلورو کردی اینو بهم گفتو همینطور که من تو شوک بودم که چی بگم چی نگم لیوان ابو از دستم گرفتو رفت نشست روی تخت خورد بعدش رو به من کردو گفت درو ببندو بیا بشین اینجا منم چاره ای جز گوش کردن حرفاش نداشتم ولی از حرکاتش فهمیده بودم ته این داستان به کردن عمم ختم میشه برا همین رفتمو نشستم پیشش دیدم برگشت بهم گفت تو خجالت نکشیدی دختر عمتو کردی اینو گفتو دستشو گزاشت رو رون پای من طوری که انگشت کوچیکش رو کیرم بودو اونو حس میکردم با این حرکتش دیگه مطمعن شدمو گفتم نه تازه پاش بیفته تورو هم میکنم شهناز جونم عمه منم که منتظر یه چراغ سبز بود گفت تو توان اینو نداری که با من بخوابی یه جوری میکنمت که زمینو چنگ بندازی دستشو کامل گذاشت رو کیرمو هی اونو مالوند نیلوفرم که تمام این مدت از ترس مادرش ساکت نشسته بودو حرف نمیزد یه دفعه دلو جرات پیدا کردو افتاد به جون لبو لوچه من و تا میتونست خورد هیچ وقت اون روزی که با عکساشو برا بار اول جق زدم به این فک نمیکردم که یه روزی واقعا تو همون نقطه جفتشونو بتونم بکنم انگار داشتم خواب میدیدم شهناز افتاده بود رو کیرمو همینجور برام ساک میزد و نیلوفرم داشت لبامو میخوردو منم به یه دست سینه های نیلو رو میمالوندمو یه دست دیگمم رو کون شهناز بود شهناز که مثل کیر ندیده ها میموند بلند شدو لباساشو دراوردو بعد از خودش لباسای نیلورو دراورد و دوتایی افتادن به جون کیر من یکیشون خایه هامو لیس میزدو این یکی کیرمو نیلوفر که عصری از این که من کوصسشو خوب خورده بودم خوشش اومده به سریع اومد کسشو گرفت رو صورت منو یه چند دقیقه ای براش خوردم تا این که یه دفعه شهناز دید صدای نیلو کم کم داره در میاد و الانه که مادر بزرگم اینا بفهمن که گفت اینطوری نمیشه و به یه بهونه که منم نفهمیدم چجوری ولی خلاصه کلید واحد اولو که خالی بود گرفتو رفتیم اونجا تا ادامه کارو راحت انجام بدیم واحد اولم چون برا اون یکی عموم بود که خدمت رفته بود مجهز بود شهناز گفت بریم تو حموم و رفتیم ابو یکم داغ کردم و یکم از شامپوی موجود برداشتمو مالیدم به تن شهناز اون هیکل سکسیش زیر شیر اب و لیز شدن به خاطر شامپو واااااای میخواستم واقعا بخورمش یعنی تمام بدنشو یه لحظه بغل کردم اینقدر عمتو دوس داری یعنی اگه تو بدونی من چه قدر عاشقتم همیشه به یادتم شهناز جونم همیشههههه سعید من چی پس همش چسبیدی به مامان شهنازا دیوث عصری کم حال کردی دختر بزار یکمم من حال کنم نیلو جون تو که عشقمی مگه میشه تورو فراموش کنم تا اومدم برم سمت نیلو نیلو بهم گفت کص مامان شهنازم همونجوری که برا منو خوردی بخور بزار یکم حال کنه گفتم ای به چشم نشستم رو زانوهامو شروکردم به خوردن کص شهناز جون نیلوفرم از پشت خودشو میمالوند به من یا ای که میومد با کیرم ور میرفت شهناز دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و یه اه بلند کشید نیلوفرم که دیگه روش باز شده بود برگشت گفت جنده بازی در نیار الان دایی اینا میفهمن اروم تر ولی شهناز دست خودش نبود یه جور کصشو میخوردم که یا با دست کلمو حل میداد عقب یا میچسبوندش به کوصش خودش نمیدونست چی کار کنه بعد چند دقیقه خوردن کص شهناز بلند شدم گفتم حالا وقتشه که اون کون تیل خوشگلتو بکنم که گفت بکن بکن بککککککن منو کونمو پاره پاره کن منم گفتم ای به چشم سریع کیرمو کردم تو دهن نیلوفرو بعدش بهش گفتم که تف کنه سوراخ مامانشو اماده کنه که کیرمو بکنم توش اونم همینکارو کردو بعد تف کردنش چندتا چک سکسی هم به کون مامانش زد شهناز واقعا از این کار خوشش اومد برا همین وقتی میکردم تو کونش مدام چک سکسی میزدم بهشو نیلوفرم برا اینکه شهناز جیغو داد نکنه مدام باهاش لب میگرفتو سینه هاشو میمالوند که به من کمک کنه تا شهنازو حسابی بچلونیم10 دقیقه ای همینطوری گذشتو حسابی با اون کون رویایی شهناز حال کردمو دیدم وقتشه که یکمم به نیلوفر برسم کیرمو از کون شهناز بیرون کشیدمو نیلو فرو بلند کرد شهنازم وایستاد سه تایی داشتیم از هم لب میگرفتیم و کیرو کص همدیگرو میمالیدیم بعدشهنازو کنار زدمو همینطوری که نیلوفرو بغل کرده بودم کیرمو کردم تو کوصشو محکم خودمو جلو عقب میکردم شهنازم خودشو میچسبوند به منو بعضی وقتا هم از زیر خایه هامو لیس میزد اه اه نیلو که بلند شد اول برای ساکت نگه داشتنش جلو دهنشو گرفتم که دیدم اینطوری خیلی خوب نیستو ترجیح دادم بازم ازش لب بگیرم واقعا از خوردن لبایی به این خوشگلی خسته نمیشدم نیلو زود خسته شدو و خودشو کشید کنار و ترجیح داد که از حموم بره بیرون و منو شهناز تنها شدیم نیلو به شهناز گفت مامان همشو نخوریا برا دفعه بعدمونم نگه داریا اینو که گفت شهناز دوباره اومد جلو و با اتیش بیشتری که در وجودش شعله ور شده بود از من لب گرفت همزمان دستاش رو کیرم بود و همینطور که از هم لب میگرفتیم با دستش کیر منو فرو کرد تو کصشو منم بغلش کردمو خودمو محکم فشار میدادم سمتش تا کیرموبا همه توانم فرو کنم تا ته تو کوصش واقعا داشتم از کمر میوفتادم دیگه توانی برام نمونده بود ترجیح دادم کمی بنشینم و حد اقل نشسته ادامه بدم نشستم وشهنازو اوردم روی اهام نشوندمو پاشو دورم حلقه کرده بودو کیرمو میمالوند کصشو منم داشتم سینه هاشو میخوردم خوشمزه ترین چیزی بود که تا حالا خورده بودم البته بعد از کص نیلو اون واقعا یه چیز دیگه بود حسابی سینه هاشو خوردم نوکشو که اروم با دندون میگرفتم شهناز میگفت نککککککککککککککن که الانه جیغم میره هواااااااا جووووووون بخورش فققط سعیدماز خوردن سینه هاش خسته نمیشدمو اونارو ول نمیکردم تا اینکه دیدم داره ابم میادو گفتم دوست دارم بریزم تو کصت ابمو که اونم موافقت کرد چون بعد از نرمین لوله هاشو بسته بودو حامله نمیشد با خیال راحت بهم گفت که تمام ابتو بریز تو کصم منم همینطور که بغلش کرده بودم همه ابمو با فشار ریختم تو کصشجفتمون داشتیم از حال میرفتیم همینطور که نفس نفس میزد بهش گفتم از پست براومدم یا نه اونم گفتاونم گفت اره و خیلی بهش خوش گذشته چند دقیقه ای بغل همدیگه تو حمو افتاده بودیم که دیدم نیلو اومد گفت بیاید بریم بالا الان مامان بزرگ میاد پایین اگه دیر بریم بالا و خلاصه بلند شیمو همدیگرو شستیمو رفتیم بالا تلوزیونو روشن کردم دیدم فوتبالم تموم شده خخخ خب ب درک عوضش کس کون عمه شهنازمو با نیلوفر جونم کردم همونطوری جلوی تلوزیون بیهوش شدم لطفا نظراتتونو بگید تا در صورت تمایل خاطرات دیگمو هم تعریف کنم نوشته
0 views
Date: May 3, 2019