با اینکه خیلی آدم خیال پردازیم توی مسائل جنسی ولی با دخترای خیلی زیادی سکس نداشتم یک دختر بود که از سال 90 می شناختمش توی کلاس زبان با هم دوست شده بودیم خونه مجردی داشت تو همون دوره که با هم همکلاس بودیم چند باری خونش رفته بودم خودش بهم می گفت برم ولی هیچوقت کاری نکرده بودیم هم من می دونستم که اون از من خوشش می یاد هم اون می دونست که برای من جذابه بودن باهاش برام واقعا لذت بخش و فان بود ولی می دونستم که ما هیچ شباهتی به هم نداریم توی نوع زندگیامون و زوج خوبی برای هم نمی شیم و اگر وارد رابطه بشیم بعد از مدت کوتاهی همه چیز خراب می شه برای همین هیچوقت از یک حدی بیشتر بهش نزدیک نمی شدم ولی جذابیت خیلی زیادی برام داشت وقتی خونش بودم و تنها بودیم بعضی موقع ها به سکس فکر می کردم حس می کردم که اونم فکر می کنه و می فهمه که منم فکر می کنم اما هیچوقت اتفاقی نیافتاد هردو از هم خجالت می کشیدیم شاید هم من باید پیش قدم می شدم که نمی شدم بیشتر وقتمون به چرت و پرت گفتن و خندیدن می گذشت هرچند همون هم برای من لذت بخش بود همین الان هم خندیدنش رو توی ذهنم تصور می کنم اون حس خوب دیدن خندیدنش وجودم رو می گیره بعد از یک مدت فهمیدم که با یک پسری دوست شده و به من نگفته نمی دونم چرا شاید نمی خواست من برم از اینکه اینو فهمیدم خیلی ناراحت شدم ولی خب گذر زمان همه سختی هارو نرم می کنه منم با یک دختر دیگه دوست شدم و رابطم باهاش تقریبا قطع شد بعد از یک سال دوباره با هم قرار گذاشتیم که همو ببینیم توی یک کافه بود یادم نیست که چه طور شد که دوباره با هم حرف زدیم اون به من مسج داد یا من به اون به هر حال همدیگرو اونجا دیدیم براش تعریف کردم که من با یکی دوست بودم و الان جدا شدم بهم گفت وقتی دیدم رابطتو با من کم کردی و رفتی فهمیدم با یکی دوست شدی خیلی دوست داشتم بهش بگم تو هیچوقت به من نگفتی که با یکی دوست شدی و اگر تو این کارو نمی کردی من هم نمی رفتم ولی نگفتم بعد ازون بار که همو دیدیم چون که من به یک شهر دیگه رفته بودم برای مدت خیلی طولانی ندیدمش ولی از دور هر چند وقت یک بار چت می کردیم یا زنگ می زدیم من چون ازش ناراحت شده بودم دیگه بعد از اون ماجرا خیلی راحت حرفای سکسی می زدم و شوخی های تند جنسی باهاش می کردم اصلا برام دیگه مهم نبود که از دستش بدم حتی بعضی موقع ها اصلا حسی از احترام نداشت و فقط حالت جنسی داشت حرفهایی که شاید به دختر دیگه ای می زدم ناراحت می شد بر خلاف تصور من اون از این حرفهای من هیچوقت ناراحت نشد و حتی احساس می کردم از نوع حرف زدن من لذت هم می بره حتی یک بار تا جایی پیش رفت که از بدن خودش برام عکس فرستاد و من هم همینکار رو کردم و به سکس تلفنی و ارضا شدن ختم شد اما این صحبت ها و چت ها هم دوامی نداشت و به خصوص بعد از اینکه من از ایران رفتم به طور کامل رابطه ی ما قطع شد بعد از دو سال برگشتم ایران خیلی دوست داشتم برم ببینمش اما شماره ای که ازش داشتم خاموش بود فیسبوک و اینستاگرم وهمرو هم خیلی وقت بود دی اکتیو کرده بود به یکی از دوستاش تلفن زدم که اون هم گفت من دیگه باهاش ارتباط ندارم تصمیم گرفتم برم در خونش وایسم زنگش رو نمی دونستم کدومه تا یکی بیاد و من وارد آپارتمان بشم و برم در خونش رو بزنم رفتم دم خونش نشستم توی ماشین و کتابی که با خودم برده بودم رو شروع کردم به خوندن بعد از تقریبا نیم ساعت یک دختر جوون داشت وارد خونه می شد که ازش اجازه خواستم که من هم وارد بشم که اون هم اجازه داد رفتم در خونش وایسادم با خودم فکر کردم اگر ازینجا رفته باشه و الان کس دیگه ای توی خونه باشه چی دیدن خودش هم بعد از این همه مدت برام دلهره داشت یک کم با خودم کلنجار رفتم تا اینکه رفتم زنگ رو زدم از توی چشمیه در یکی منو نگاه کرد در و باز کرد و دیدم خودشه با چشمای گرد و متعجب و لبای خندون بغلم کرد گفت اینجا چی کار می کنی حس دیدن صورت و لبخندش و اینکه اونم از دیدن من اینقدر خوشحاله هیچوقت یادم نمی ره بهش آروم گفتم اومدم تورو ببینم خندید و رفتیم نشستیم گفت خیلی شانسی اومدم نگاه کردم ببینم کیه معمولا من کسی زنگ دم درمو بزنه باز نمی کنم چون کسی اینجوری نمی یاد خونم یک کم براش تعریف کردم که چه کارایی کردم تو این مدت اونم برام تعریف کرد ظهر بود و گفت من الان باید برم سر کار شب اگه بیکاری و موافقی با هم بریم شام بخوریم رسوندمش سر کارش رفتم خونه و منتظر شدم شب برسه بهش زنگ زدم گفت من خونه دوستمم بیا اینجا دنبالم رفتم اونجایی که گفته بود وایسادم تا اومد و نشست توی ماشینم بهش با لبخند نگاه کردم برام مثل دنیایی از خاطره و خیال با احساسای مختلف بود 5 سال از وقتی که با هم کلاس زبان می رفتیم گذشته بود برام عجیب بود که چقدر احساسم بهش از ظهر بیشتر شده انگار توی شب احساسات آدم عمیق تر می شه وقتی به اینا فکر می کردم و بهش نگاه می کردم و لبخند می زدم اون هم می خندید و توی چشمام نگاه می کرد و هیچی نمی گفت انگار از توی چشمای من می خوند که به چی فکر می کنم شروع کردم به رانندگی طبق معمول چرت و پرت گفتیم و شوخی کردیم و خندیدیم تنها چیزی که ازش صحبت نکردیم این بود که شام کجا بریم دور شهر می چرخیدیم و حرف می زدیم از همه چی تا اینکه من درباره عکسایی که اوندفعه براش فرستاده بودم پرسیدم و اینکه نظرش چی بود صرفا می خواستم تحریکش کنم و درباره سکس صحبت کنم بهم گفت خیلی خوب بود فکر نمی کردم همچین چیزی داشته باشی ها ها ها خندید به شوخی با سرم به پایین اشاره کردم و بهش گفتم مثل اینکه شنید خوشحال شد بلند شده تشکر کنه اونم نگاه کرد به وسط پاهام و باز خندید نگاه کردنش تحریکم کرد بهش گفتم اگه می گی خوب بود چرا هیچ علاقه ای از خودت نشون نمی دی با خنده گفت چی کار کنم منم دلم رو زدم به دریا و دستش رو گرفتم آروم نمی خواستم اگه خواست مقاومت کنه زور دست من بهش حس بدی بده و کشیدم و گذاشتم رو شلوارم خوشبختانه هیچ مقاومتی نکرد بهش نگاه کردم یک لبخند روی لباش بود و داشت دور و بر رو نگاه می کرد که کسی نبینه گفتم خوبه گفت آره بعدش هم لحن آره گفتن خودش رو تکرار می کرد و مسخره می کرد و می خندید و می گفت دیدی با چه ولعی گفتم آره ها ها ها یک کم فشار داد و بالا و پایین کرد و بعد ولش کرد گفتم چرا دستتو برداشتی من داشتم تو آتیش شهوت می سوختم گفت چی کار کنم خب دوباره دستش رو گرفتم اونم با لبخند دوباره اجازه داد می فهمیدم که راحت نیست و من باید با شوخی و خنده کاری بکنم که اونم بتونه راحت بشه و لذت ببره گفت یک جایی وایسیم سیگار بگیریم گفتم تو همینطور به این حرکتت ادامه بده هرجا دکه دیدیم من پیاده می شم با همین حالت می رم می گیرم گفت باید اینکارو بکنیا گفتم باشه اونم حسابی شروع کرد با دستش فشار دادن و توی دستش می چلوند کیرمو از روی شلوار داشتم پرواز می کردم از لذت تا اینکه یک دکه دیدیم من با همون حالت و یک لبخند روی لبم همونطور که گفته بودم پیاده شدم و رفتم دم دکه من اینقدر خوشحال بودم تو اون لحظه ازینکه باهاشم که هیچ چیز دنیا و هیچکس تو اون لحظه برام مهم نبود جز اون منتظر بودم نوبتم بشه می دیدم که از تو ماشین داره به کیر من نگاه می کنه و قاه قاه می خنده خودمم یک کم خندم گرفته بود ولی سعی می کردم طبیعی باشم سیگارو گرفتم و نشستم تو ماشین گفتم دیدی به قولی که دادم عمل کردم در حالیکه می خندید گفت آره ها ها دوباره راه افتادیم بهش گفتم دوست داری ببینیش با سرش و شونه هاش حالتی که یعنی نمی دونم رو دراورد در حالی که لبخند روی لباش بود هرکسی توی این شرایط می دونست که نمی دونم یعنی آره از توی شلوارمو شورتم درش آوردم دوباره دستش و گرفتم گذاشتم روش این دفعه پوست دستش رو روی پوست کیرم احساس می کردم چقدر حیرت انگیز لذت بخش بود انگار تا به حال هیچ دستی به کیرم نخورده بود وقتی بالا و پایین می برد دستش رو احساس می کردم مثل موم توی دستاشم این لذت بی انتها و وصف نشدنی من بنده به اختیار اون که این کار رو ادامه بده یا نده اما خوشبختانه ادامه داد دیگه واقعا راحت تر شده بود دستش رو برد طرف دهنش و با یک لبخند شیطنت آمیز به من دو تا از انگشتاش رو لیس زد که خیس بشه و اون دو انگشتش رو دور سر کیر من حلقه کرد و آروم تکون می داد من اصلا نمی دونستم کجام ساعت از 12 شب رد شده بود و من توی حالت اتوماتیک داشتم رانندگی می کردم اما احساس می کردم هیچ چیزیو نمی بینم چشمام سیاه می بینین و تنها چیزایی که دارن به مغذم پالس می فرستن عصب های روی کیرم هستن لذت خالص توی اون لحظه فقط می فهمیدم لذت جنسی چیه هیچ چیز دیگه ای توی ذهنم نبود تو خلصه ی کامل بودم هیچکدوممون هیچی نمی گفتیم به شدت حس عمیقی بود این حرکتو تا جایی ادامه داد و ول کرد وقتی ول کرد و دستش رو برداشت من داشتم نفس نفس می زدم آبی ازم نیومده بود ولی کاملا ارضا شدم ارضای ذهنی بهش گفتم این دیگه چی بود چی کار کردی با من داشتم می مردم یک کم رانندگی کردم تا دوباره آروم شدم کماکان فقط یک چیز می خواستم و اون هم ادامه دادن سکس بود بهش گفتم تو از خوردن خوشت نمی یومد نه گفت چرا چرا همچین فکری می کنی گفتم آخه نشون نمی دی که خوشت می یاد خندید گفت یعنی چی گفتم اگه کسی خوشش بیاد و تو این شرایط باشه به نظرت ممکنه کاری نکنه باز خندید ولی این خنده هاش با خنده های قبلیش فرق داشت خنده هاش و لحن حرف زدنش آروم شده بود و از خماری چشماش خیلی راحت می شد فهمید که اونم حسابی تحریک شده گفت نه دیگه اینجوری خیلی بهت خوش می گذره گفتم چه اشکالی داره مگه به تو خوش نمی گذره با لبخند گفت چرا ولی نه بعد ازنکه یک کم دیگه ادامه دادم دست راستمو گذاشتم پشت صندلیش و گفتم بیا بهم نگاه کرد یک لبخند دیگه زد و رفت پایین شاید من توی زندگیم هیچوقت این همه لذت در یک زمان نبردم بعد از 5 سال و اونهمه تخیل و تصور حالا همش داشت به حقیقت می پیوست و خیلی خیلی لذت بخش تر و فوق العاده تر از تصوراتم اصلا غیر قابل توصیف بود از شهر خارج شده بودیم داشتم رانندگی می کردم توی شب و یک جاده خلوت با سرعت 60 70 کیلومتر اما با این تفاوت که وقتی به جلو نگاه می کردم به جز جاده یک سر رو هم با موهای سفید موهاش رو سفید کرده بود می دیدم که وسط دستام بالا و پایین می رفت و لذت بی انتهایی که می بردم ازدیدن این تصویر با دستم به سختی آهنگ رو عوض کردم و یک آهنگ سایکدلیک اروتیک گذاشتم که فضا رو چند برابر عجیب و غریب کرد سیگار رو برداشتم و یکیش رو روشن کردم در همون حالتی که اون اون پایین داشت می خورد وقتی سیگار رو داشتم می کشیدم و آهنگو گوش می کردم باورم نمی شد توی جمهوری اسلامی دارم همچین حرکتی انجام می دم احساس خیلی عجیبی داشتم شاید عجیب ترین احساس زندگیم بود اون هم فوق العاده می خورد کیرمو تا به حال هیچ کس رو ندیده بودم که اینجوری بخوره انگار داشت عشق بازی می کرد با کیرم تا ته می کرد توی حلقش اینقدر که بعد از هر دفعه پایین رفتنش عق می زد دهنش پر تف شده بود تخمام رو لیس می زد شلوار من کشی بود و پایین کشیده بودمش صورتش رو می مالید به تخمام در حدی بود که احساس می کردم اون بیشتر از من داره لذت می بره و همین باعث می شد لذت من هزار برابر بشه دوست داشتم کل زندگی همین بود این ماشین این جاده و ما هیچوقت فکر نمی کردم سکس بتونه اینقدر عمیق باشه داشتم به اینا فکر می کردم که دیگه احساس کردم دارم از لذت لبریز می شم دیگه ظرفیت لذت بیشتر رو نداشتم همینجوری که داشت می خورد دستم رو گذاشتم روی سرش و فشار دادم که سر کیرم بره توی حلقش چون فهمیدم که خوشش می یاد و مشکلی نداره و آبمو ریختم توی حلقش احساس کردم تمام سلولای بدنم ارضا شدن انگار هرچی حس بد وجود داشت تو وجودم از وجودم خارج شد احساس کردم خستگی تمام سختی ها و ناملایمت های زندگیم از تنم در رفت بعد ازینکه آبم اومد توی حلقش یک سرفه کردو آبا ریخت روی بدن خودم همونجا سرش گذاشت کنار کیرم و آبام منم سرش رو گرفته بودم توی دستم و خیلی آروم نوازشش می کردم و نفس نفس می زدم یک کم گذشت و نفس نفس زدنم آروم شد اومد بالا کاش از صورتش توی اون لحظه که دیدمش عکس داشتم سکسی ترین تصویریه که ازش توی ذهنم مونده توی چشماش خیس اشک بود به خاطر اینکه کیرمو تا ته می خورد صورتش خیس تفای خودش بود و آب کیر من روی لباش بود شروع کرد به تمیز کردن صورتش و بدن من دور زدم تا برگردیم طرف خونه تازه حالتم عادی شده بود و می تونستم یک کم آنالیز کنم که چه کارایی کردیم و اینکه این اتفاق چه تاثیری تو آینده ی رابطه ی ما دونفر می ذاره یعنی می تونه سکسهای بعدی هم به همین اندازه فوق العاده باشه اولین حرفی که بهم زد تو راه برگشت این بود چرا من و تو هیچوقت با هم نبودیم پایان قسمت
0 views
Date: July 26, 2019