قسمت قبل دوستان سلام من پوریا هستم قبلا در قسمت اول خاطراتم ضکن معرفی همسرم شهین که خیلی احساسات و تمایلات او به سکس را به اختصار و با تعریف یک بزم شبانه خانوادگی با همکارم و همسرش را نوشتم که وقتی همسرم این قسمت را روی سایت دید از خوشحالی تو پوست خودس نمی گنجید و از اون زمان تا حالا اصرار داره که چند عکس سکسی که از سینه و کس و کونش را گرفته ام را توی سایت بگذارم اما باوجود اینکه از سال 83 تا کنون به غیر از دوست خانوادگیم مهدی با دونفر دیگر که خیلی خرپول هستن رفیقه و حداقل ماهی دو بار را با هرکدمشان برنامه داره و از این طریق در مدت 5 سالی که به تک پرانی با این مردان هوسباز مشغول هست اما هنوز ته مانده غرورم اجازه انتشار این عکسها رونمیده یک شب وقتی دیر وقت بخونه اومد متوجه شدم یه کم آشفته هست وقتی اعتراض کردم که چرا دیر اومدی خونه گفت عزیزم قرار بود زودتر بیای چرا دیر کردی شاهین بزرگ شده کم کم عقلش به خیلی چیزها میرسه امشب دو بار سوال کرده چرا مامان دیر کرده مگه تا این موقع بازار هست من هم در جوابش گفتم با یکی از همسایه ها بعد از بازار رفتن عیادت یکی از دوستهاش که توی بیمارستانه و دیر میاد خونه دوهفته پیش هم که شبکاری داشتی باز گفت مامان کجاست گفتم رفته خونه داییت و چون زن دایی تنها بوده پیش اون مونده داشتم هنوز توضیح میدادم که شاهین اومدو خودش رو انداخت تو بغل شهین و گفت مامان من رو تنها نذار شهین هم او را بوسید وگفت پسرم تو دیگه ده سالته و برای خودت مردی شدی بعد شهین یه نگاهی به من انداخت و گفت شام خوردین و من گفتم اره بابا شام رفتیم بیرون شهین بجای عوض کردن لباسش رفت اناق و خیلی زود اومد داخل هال پبش ما نشست و یه کم با شاهین شوخی کرد و یه چشمک بمن زد و گفت من شام رو بیرون خوردم و چون خیلی خسته هستم میرم یه دوش میگیرم و میام و شاهین رو بوسید و رفت دوش بگیره شاهین که از خیالش از اومدن مادرش راحت شده بود بمن گفت بابامن فردا امتحان کلاسی دارم میرم اتاقم بخوابم و من رو بوسید و رفت اتاقش وقتی شهین از حمام اومد بیرون با طعنه گفتم خسته نباشی خانم امشب اصافه کارب داشتی وقتی متوجه خوابیدن شاهین شد در حالبکه خودش رو حوله پوشونده بود اومد کنارم و من رو بوسید وگفت امروز غافلگیر شدم چون این دوستمون مهمان براش اومده بود و من رو توی رو دربایستی قرار داد گفتم یعنی امشب با دو نفر بودی با زیرکی و لوندی گفت من هر کاری که بکنم به تو میگم باور کن امروز وقتی اقای موسوی تماس گرفت موسوی بنگاه دار یکی از معشوقه های شهین است قرار گذاشتیم ساعت 5 عصر برم ولی چون تو خونه نبودی تا شاهین رو متقاعد کردم که باید برم بازار کار دارم و تو هم هنوز نیومده بودی تا خودم باهات تماس گرفتم و گفتم امروز قرار داذم و زود برو خونه که شاهین تنهاست موسوی بمن نگفته بود که مهمان داره البته قبلا از من قول گرفته بود یکی از دوستاش قراره از تهران بیاد و ازمن قول گرفت که از دوستش پذیرایی کنم ولی نمیدونستم که امروز دوستش اومده به هر حال دیر اومدنم بقول تو بابت اصافه کاری بود من هم کنجکاو شدم و گفتم پس شب خوبی داشتی با لوندی گفت اسم دوست موسوی منصور بود انگار هیچوقت کس ندیده بود اما اونقدر با اشتها و با احساس بود که تا نیم ساعت داشت با زبونش کسم رو لیس میزد و بقدری ماهرانه اینکار رو میکرد که خودم هم لذت بیشتری از این کار میبردم گفتم باید همه انتفاقاتی که برات افتاده برام تعریف کن شهین گونه من را بوسید و گفت خوابت نمیاد گغتم دوست دارم بگی باهات چیکار کردن شهین گفت وقتی منصور داشت کسم را لیس میزد موسوی هم کیر کلفتش را را داد تا ساک بزنم خوب که کیرش رو ساک زدم به منصور گفت بیا تا کیرت رو آماده بکنه و خودش اومد منرا دمر کرد و از پشت گذاست تو کسم منصور هم کیرش را داد تا ساک بزنم کیر منصور هم کلفت بود ولی به درازی کیر موسوی نمیرسید موسوی ومنصور انگار تریاک کشیده بودن چون وفتی منرو میبوسیدن بوی تریاک از اونا میومد موسوی وقتی دید رفیقش برای کردنم بیتابی میکنه گفت بیا بزار جلوش تا من یه نفسی تازه کنم منصور هم من رو روی پتویی که روی فرش انداخته بدون خوابوند و لنگهام رو باز کرد و با عجله کیرش رو کرد داخل کسم و با خنده به موسوی گفت معلومه که کس خونه گی هست چون گشاد نیست من به منصور که کیرش رو کامل کرده بود داخل گفتم من زن شوهر دارم و فقط با آقای موسوی رابطه دارم من از اون خیابونی ها نیستم منصورکه بدن سنگینش رو انداخته بود روم و داشت سینه هام رو میخورد گفت ببخشید خانم قصد توهین نداشتم موسوی که داشت سیگار میکشید گفت منصور جان از وقتی با این خانم خوشگله دوست شدم دیگه بجز زنم با هیچ زن دیگه ای نخوابیدم و الان نزدیک چند ساله که من این خانم با هم دوستیم منصور که داشت با سرعت و زور زیادش تو کسم تلمبه میزد خیس عرق شده بود میخواست کیرش رو بیرون بکشه که از ناله های من فهمید دارم ارضا میشم و من هم پاهام رو دور کمرش قلاب کرده بودم تا وفتیکه آبم اومد منصور هم از تقلا و آخو اوخ من بیستر تحریک شد و گفت من هم داره آبم میاد آبم رو کجات بریزم من هم گفتم بریز پست کسم او هم همین کار را کرد بعد که تن گنده و سنگینش رو روم برداشت و ابش کامل ریخته بود کیرس رو به سینه هام مالید و رفت کنار موسوی که خیلی وقت سیگارش تموم سده بود اومد کنارم و کیرش رو به شکاف کونم مالبد تا دوباره شق شد و طبق معمول همیشه که داشتیم موسوی خوابید من روی کیرش نشستم تا کم کم کیرش رفت داخل و شروع کردم به کیر سواری منصور از یخچال مشروب بیرون آورد و لیوانش رو بمن که داشتم نگاهش میکردم نشان داد و بسلامتی من داشت میخورد موسوی که سنش از منصور بیشتر بود قربون صدقه کسم میرفت به من گفت اجازه میدی منصور هم از عقب تورا بکنه من هم برای اینکه زودتر کارشون رو با من تموم کنن گفتم اشکال نداره فقط زودتر که باید بموقع برسم خونه موسوی گفت الان که منصور رو کامروا کردی بعد شام میخوریم و بعدش خودم تا خونه میرسونمت موسوی که کمرش سفتتر بود من رو چرخوند و او هم افتاد روم من هم برای اینکه زودتر آبش بیاد قربون صدقه کیر کلفتش میرفتم و میگفتم کیرت مال منه کسم مال تو بکن توش کیرت تو کسم کیرت تو کونم من کیر دوست دارم کیر کلفت و داشتم زیر کیرخرکی موسوی نعره میزدم که آبم اومد موسوی هم داشت تحریک میشد وبالاخره آبش اومد و ریخت تو پستونام آبش داغ بود اون رو مالیدم روی سینه هام و شکمم بعد منصور را صدا کرد وگفت بیا که خانم زیاد وقت نداره حالا ببین چه کونی داره منصور هم از اینکه من با عشوه صداش کردم سریع اومد و کیرش رو که شسته بود داد دوباره براش ساک زدم و خوشبختانه زود سیخ شد و با تف خودم کیرش رو لیز کردم و گفتم آروم بکن توش منثور هم خیلی ماهرانه تر از موسوی از کون من رو کرد و نمیدونم چون مشروب خورده بود یا اینکه کمرش شل شده بود به فاصله ده دقیقه ابش اومد و بخواسته خودم آبش رو تو کونم ریخت چنان آب داغی بود که برای بار سوم خودم هم ابم اومد اما بیچاره موسوی از کونم بی بهر موند چون من خیلی خسته سده بودم و سفارش شام هم رسیده بود شام خوردیم وبعدش هم من رو رسوندن خونه حالا هم در خدمت شوهرم هستم ادامه نوشته
0 views
Date: April 29, 2022