یه روز از روزای گرم تیرپارسال بود تازه امتحانای دانشگاهو تموم کرده بودم بدجور تو کف بودم دوستان میدونن بعد امتحانات فقط سکس میچسبه صبح تا شب رو مغازه بودم راجب به خودم بگم اسمم یوسف 25 سالمه گوشی فروشی دارم تو یکی از شهرستان ها هیکل درشتی دارم سر ظهر بود حدودای ساعت یک ی خانوم خوشگل با چشای درشت مشکی پوست سفید ناز قد بلند و هیکل پری داشت تا چشم افتاد انگار برق بهم وصل کردن خانومی با داییش و ی پسر دیگه اومدن داخل مغازه من که نگاش میکردم داشتم دیوونه میشدم اونم باهام راه ميومد فهمیده بود بدجور عاشقش شدم شریکم سرشونو گرم کرد منم فقط دختررو نگاه میکردم هرکار کردم نشد اونروز شماره بدم بهش اصلا حالم گرفته شد بدجور همش اون پسر چهار چشمی منو میپایید خلاصه ی گوشی بردنو رفتن منم دپرس گذشت این قضیه تا یماه بعد من همش تو فکرش بودم دیوونش شده بودم دیگه کلا بیخیالش شده بودم تا اینکه یروز بیرون خواستم برم بانک دیدمش واییییی خودش بود با مامانیش اومده بود بیرون پاهام شل شد دیدمش دنبالش راه افتادم ی نیم ساعت دنبالش بودم تا یجا خوب گیر آوردم شمارمو کف دستش گذاشتم ازش خدافظی کردم رفتم خونه دل تو دلم نبود سه ساعتی گذشت همش چشم به گوشی بود که زنگ زد وای از خوشحالی پر درآوردم کلی باهم حرف زدیم اسمش فاطمه بود 21 سالش بود نامزد داشت منم که برام مهم نبود بعد از ظهرش قرار گذاشتیم باهمرفتیم بیرون کلی خوش گذشت یکی دو هفته هر روز میدیدمش یشب ساعت حدودای یازده بود زنگ زد گفت کسی خونمون نیست منم از خدا خواسته گفتم الان ميام پیشت قبول نمیکرد کلی اصرار کردم تا راضی شد من پاشدم رفتم ده دقیقه نکشید خودمو رسوندم خونشون رفتم داخل خونه ویلایی بود رفتم تو حیاط ی تيشرت تنش بود با شلوار و ی چادرم پیچیده بود به خودش صورتش تو تاریکی برق میزد درو بستم برگشتم یهو بغلش کردم هیچی نگفت لبامو گذاشتم رو لباش شروع کردم خوردن لباش گفت چکار میکنی چقد عجولی گفتم واست میمیرم خندید گفت بریم تو رفتم داخل بغلش کردم و لباش رو گاز میزدم وای بهترین لحظه زندگیم بود حتی از سکسایی که داشتم بیشتر بهم حال میداد خوردنلبای عشقم خوابیدم روش دستمو لای موهاش کردم نازش میکردم و لباشو میخوردم چشاشو بسته بود رفتم سراغ گردنش لبامو رو گردنش گگذاشتم آروم میلیسیدم گردنشو گوششو خوردم خیلی حال میداد بهم دستم گذاشتم رو سینش دستمو پس زد باز گردنشو لباشو خوردم باهاش حرف میزدم قربون صدقش ميرفتم دستمو گذاشتم رو سینش اینبار چیزی نگفت آروم سینشو میمالیدم نفسش بریده بریده شده بود لباسشو دادم بالا و شروع کردم شکمشو خوردن قلقلکش ميومد نمیذاشت بخورم تی شرتشو کامل دادم بالا وای چه سینه های اوففففففف الانم یادشون میوفتم آب دهنمو قورت میدم سوتین آبی تنش بود دستمو کردم تو سوتینش چشاشو بست آروم نوک سینشو با انگشتام بازی میدادم حال میکرد سوتینشو دادم بالا سینه هاشو درآوردم از زیر سوتین شروع کردم خوردن سینش صدای آهو اوهش آروم آروم بلند شد ی دستمو کردم لای پاهاش کوسشو فشار میدادم اونم پاهاشو باز کرده بود آروم میمالیدم واسش دستشو رو دستم گذاشته بود فشار میداد رو کوسش دستمو کردم تو شورتش واسش میمالیدم دستم تا مچ خیسشده بود دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم که بلند شده بود خجالت میکشید خودم ددرآوردم کیرمو دادم دستش آروم میمالیدش منم حال میکردم و دستمو رو کوسش فشار میدادم گفتم میخوری چیزی نگفت پاشدم سرشو گرفتم دستمو کردم لای موهاش کیرمو گرفتم جلو دهنش آروم سرشو کرد تو دهنش میک میزد و نگام میکرد و میخوردش تا ته میکرد تو دهنش بعد یکم لیسش زد کیرم آماده بود که بره توش گفتم اوپنت کرده نامزدت یا نه گفتم خب عقب چی گفت نه درد داره دوس ندارم گفتم آروم میکنم اگه درد داشت درش میارم خلاصه قبول کرد دراز کشید خوابیدم روش گفتم بازش کن بازش کرد تف زدم بهش خوب با انگشتم مالیدم دورش و انگشتمو آروم کردم تو کونش ی جیغ کوچولو کشید انگشتمو آروم میاوردم میبردم توش خودشو شل کرد یکم باز شد بعد خوابیدم روش سر کیرمو کردم توش لامصب تو نميرفت که آروم آروم دادم تا نصفه رفت تو گریش درومده بود همش ميگفت آی آی منم کیرمو نگه میداشتم جا باز کنه بعد یکم بیشتر میدادم بره توش وقتی فشار میدادم بره تو جیغ میزد همینطور آروم آروم تا ته کردم رفت تو کیرم داشت منفجرمیشد توش فشار میداد آروم آروم در گوشش قربون صدقش ميرفتم تا کیرم آروم گرفت خیلی نرم شروع کردم تلمبه زدن همش ميگفت درد داره منم میگفتم یکم دیگه نميشد راحت تلمبه بزنم تاحالا کون به این تنگی ندیده بودم پدر کیرم دراومد تا یکم باز شد کونش ی چندتا تلمبه زدم ولی کیرم تا ته میبردم تا نصفه انقد زدم اونم فقط جیغ میکشید دلم واسش سوخت گفتم درآرم با ی صدای مظلومی گفت آره درآوردم از تو کونش گذاشتم لای پاش خیس خیس بود گفتم یکم خودتو بلند کن دستمو گذاشتم رو کوسش گذاشتم دم سوراخش انگشتمو شروع کردم لا پایی زدن بهش کیرم که به کوسش میخورد ميگفت اوخ اوخ کلی لاپایی زدم گفتم بخور آبم بیاد گفت نمیخورم تازه از کونم درآوردی گفتم باشه برگشت کیرمو با دست گرفت شروع کرد جق زدن واسم منم لبمو رو لپش گذاشته بودم و آروم میبوسیدم تا آبم داشت ميومد گفتم چکار کنم گفت بریز روم دراز کشید نشستم کنارش شروع کردم مالیدن کیرم ابمو پاشیدم رو سینش افتادم کنارش شروع کرد لب گرفتن پاشدم دیدم ساعت حدودای یک گفت وای الان میان بابا اینام منم زود لباسامو پوشیدم از خونه زدم بیرون بهش زنگ زدم گفتم چطور بود گفت عالی بود حرف نداشت داد میزد که دوسم داره نوشته
0 views
Date: June 27, 2022