سلام داستانش واقعیه و برای همین طولانیه و با جزئیات کامل نوشتم دلم میخواد اسم واقعی بزارم ولی واقعا میترسم آشنا ببینه پس اسم هارو تغییر میدم لطفا حوصله کنید و بخونید تا اخر من امین هستم ما ی خانواده تو فامیلمون هست که تا ۲ سال پیش فقط عید به عید میدیدیمشون چون شهرستان زندگی میکردن و بعد از اینکه بابای درسا از مامانش جدا میشه و میره اصفهان زندگی میکنه اونا هم ترجیح دادن بیان تهران و تو آریاشهر کنار خورمون خونه اجاره کنن حدوده ۲ ساله که اونا اومدن پیش ما درسا دختری با چشم سبز و آبی رنگی که اصلا نمیتونم توصیفش کنم خود چشم هاش آبیه ولی توش سبزه و خیلی خاصه بگذریم سکس مربوط میشه به ۲ ماه پیش راستی من متولد ۷۷ هستم و درسا از من ۴ سال بزرگ تره تا جایی که میدونم فقط یک دوست پسر داشت که ۲ سال باهاش بود و خیلی بهش متعهد بود و با کسی نبود یک بار گوشیشو داد براش از زاپیا فیلم و سریال بریزم بعدش هم داد دستم و رفت و ی مدت معلوم نبود کجاست من موندم و تلگرامی که پسورد نداشت و چت دوست پسرش رفتم و کلمه سکس رو تو چتش سرچ کردم با این عبارات مواجه شدم دوست پسرش گفت ۲ ساله دوستیم و تنها پیشرفت رابطمون بوسیدن هم دیگست و درسا هم گفت من مثل دختر های این دهه نیستم و تا قبل ازدواج با هیچکس سکس نمیکنم اومدم سر اخرین چت هاشون دیدم با هم سر یچیزی دعوا کردن و درسا هم به پسره کلی دری وری گفت و چیزی که توجهم رو جلب کرد این بود که درسا به پسره گفت ۲ ساله که دوست هستیم ولی سر چیز های ساده حاضری منو بزاری کنار اگه انقدر بی ارزشم دیگه تو هم واسم ارزش نداری یهووو دیدم پسره داره تایپ میکنه منم گوهمو زدم سری از چت اومدم بیرون که سین نخوره درسا بفهمه بعدش هم فیلم هارو دادم و تموم شد اون روز تا چند وقت تو فکره درسا بودم و اینکه هیچکی بهش دست نزده و راستی هیچی از هیکلش نگفتم درسا صورتش خیلی خوشگله و اصلا نمیشه وصفش کرد بدون آرایش و با آرایش من تاحالا دختر ی به این زیبایی از نزدیک ندیدم ضعف هیکلش سینش بود که فکر کنم ۷۵ بود نهایتا و برای منی که عاشق ممه بزرگم خیلی جذابیت نداشت ولی سینش سر بالا بود و خیلی خوش فرم بود و سفید بودن بدنش جبران میکرد این ضعف رو کونش نسبت به یک دختر ۲۳ ساله بزرگ و خوش تراش بود و خیلی تو شلوار جین خود نمایی میکرد انقدر با دار بست دادنش بالا حالا بریم سر داستان اصلی آذر ماه بود و برف شدیدی میومد در حدی که گاز خونه ما قطع شده بود ولی مامان و بابام خیلی سرما اذیتشون نمیکرد با هزار بهونه من بعد از ظهر رفتم خونه درسا اینا که اونجا بخوابم شب خودش و مادرش تنها زندگی میکنن اونا بساط گرمایشیشون به راه بود من و درسا رابطمون خوب بود همیشه وقتی منو میدید بغلم میکرد و روبوسی میکرد چون ازش کوچیک تر بودم انگار به من به چشم یک بچه ی گوگولی مگولی نگاه میکرد با اینکه سن خر پیرو داشتم خلاصه مامانش فیلم بردار عروسی بود فردا ظهر باید میرفت برای فیلم برداری و برای همین غروب حرکت کرد به سمت کرج و نصفه شب هم خونه ی دوستش میخوابید و تا فردا نبود منم که دیگه از خوشحالی داشتم غش میکردم درسا که اصلا معذب نبود و خیلی راحت خونشون پکیج داشت و خیلی خیلی گرم بود در حدی که میشد با شرت و رکابی گشت انگار نه انگار داشت برف میومد درسا یک بافتنی بلند پوشیده بود که تا روی رونش رو پوشونده بود و شلوار یا ساپورت یا دامن هیچی نپوشیده بود برای پایین تنه پا های سفیدش میدرخشید سرگرم درست کردن غذا شد نسب به دخترای این نسل خیلی کدبانو بود دقیقا یادمه چیپس و پنیر درست کرد غذا که حاضر شد اورد گذاشتم رو میز و نشست روبروم و خوردیم بعد شام نشست رو مبل و سرش رفت تو گوشیش نگاهش کردم یهووو با اخم و عصبانیت داشت تایپ میکرد بعد یهووو گوشیش زنگ خورد و رفت تو اتاقش و در بست و هی داد میزد سر یارو ۱۰۰ همون دوست پسرش بود من موضوع دعواشون رو نفهمیدم با عصبانیت از اتاق اومد بیرون و رفت خودشو مشغول ظرف شستن کرد بعدش یکم حالش بهتر شد ی رو مبل و دراز کشید داشتیم کص و شعرای جم رو نگاه میکردیم خلاصه سریالا تموم شد اینم گفت من میرم بخوابم گفت خاستی بخوابی بیا رو تخت خونشون یک خوابه بود و تختشون دو نفره بود من نخواستم نشون بدم خیلی ذوغ مرگم نیم ساعت بعد رفتم که بخوابم دیدم هنوز بیداره و هندزفری تو گوششه و داشت اهنگ گوش میداد من که رفتم دراز کشیدم اونم بساط گوشیو جمع کرد و به من شب بخیر گفت و خوابید یهووو چشمم افتاد بهش دیدم داره از زیر لباسش بافتنی یقه باز و بلند بدون شلوار شورتشو درمیاره بعد پاشد و گذاشت پشت در اتاقش که دیدم سوتینش هم از قبل همونجا گذاشته یعنی تنها لباسش یک بافتنی بلند بود که تا رونش رو میپوشند من وایستادم تا خوابش ببره حدود ۱ ساعت بیدار موندم تا صدای خور و پف آرومی ازش بلند شد انفدر خونه گرم بود که پتو هم از رو خودش پس زده بود آروم آروم دستم رو گذاشتم رو لباسش و یکم دادم تا بالای رونش بالا و هنوز اوضاع ردیف بود بعد دوباره نگاهش کردم و لباسش رو تا شکمش دادم بالا کص صورتی رنگ بدون یک تار مو نمیتونم توصیف کنم دستم رو گذاشتم رو کصش ولی انقدر میترسیدم که تکون ندادم چون جای حساسی بود و ممکن بود که بیدار شه و اگاهی از پرده دخترا نداشتم و میترسیدم که اسیب ببینه بعدش دستم رو برداشتم و گذاشتم رو یکی از سینه هاش سینش سفت بود و وقتی فشارش میدادم بهترین حسی بود که تاحالا داشتم خیلی حشری شده بودم کیرم داشت شلوارمو سوراخ میکرد بخواطر همین پیرهنش رو تا بالای شکمش دادم بالا دیگه خیلی سخت بالا میرفت چون اونور لباسش زیر کونش گیر کرده بود با هزار بدبختی از پایین هم کشیدمش بالا بافتنی رو و بعدش تا بالای سینش اوردم بالا و ۲ تا سینه ی گرد و نوک صورتی افتاد بیرون اونقدری که فکر میکردم کوچیک نبود دست هام رو گذاشتم روشون و آروم آروم میمالوندم بعدش تو اون شرایط ازش عکس و فیلم گرفتم که خودتون میدونید برای چی حالا دیگه دلم قرص بود نمیخواستم بی آبروش کنم و باکرگیش رو از بین ببرم همین که از کون میکردمش کافیم بود خلاصه پس از اون عکس ها و فیلم ها دیگه جرات پیدا کردم لباس هامو در اوردم و پریدم روش با ترس بیدار شد نذاشتم چیزی بگه لبمو گذاشتم رو لبش و کلی بوسیدمش اونم لبمو گاز گرفت و هولم داد کنار بعد یهووو با چیز عجیبی روبرو شدم گفت ی لحظه وایسا امین گفت قصدت چیه گفتم سکس با عشقم گفت سکس یا تجاوز گفتم سکس رو ترجیح میدم اونم گفت من پرده دارم هنوز گفتم میدونی چشماش گرد شد ولی دیگه کنجکاوی نکرد گفت هر کاری میخوای بکن ولی نمیتونی منو بکنی چون پرده دارم و از کون دادن هم میترسم گفت من تاحالا سکس نداشتم منم به دروغ گفتم منم همینطور یهووو پرید تو بغلم و منو بوسید و با کیرم ور رفت کبر مم اماده ی جنگ بود بعدش شروع کرد له ساک زدن برام انقدر ساک زد که ناخودآگاه آبم ریخت تو دهنش انگار از اون کار بدش اومد و همه ی آبم رو تف کرد رو تخت ولی بعدش دوباره دهنش رو پاک کرد و پرید تو بغلم بعدش دراز کشید و گفت کصمو میلیسی من از این کار متنفر بودم تو فیلم سوپر ها هم این صحنه هارو رد میکردم بره ولی از اون کص نمیشد گذشت گفتم چرا که نلیسم این شاه کص رو پاش رو دور گردنم حلقه زد و منم با سرعت زبونم رو لای کصش حرکت میدادم و سریع لیس میزدم جوری آه آه میکرد که نفسش هی میرفت بعدش یهووو ی جیغ اروم کشید و گفت بسه که فکر کنم ارضاع شده بود از اینکه حوصله کردید و خوندید ممنونم تو این سکس کردن نبود ولی از اون تاریخ تاحالا با هم رابطمون فرق داره و جفتمون منتظر اینیم که دوباره فرصت گیر بیاد راستی اون عکس ها هم به لطف برنامه هیدن کردم و گذاشتم برای روز مبادا با تشکر از مدیر های سایت شهوانی که دل ما جوونارو شاد میکنن نوشته
0 views
Date: December 31, 2018