سلام از خودم زیاد نمی گم از زن داداشم بگم قدش 160 هست سینه های درشت حدود 85 و یک کون قلمبه خوشگل برادرم دو سالی بود که ازدواج کرده بود و من از وقتی که سیما زن داداشم شده بود خیلی دوستش داشتم و همش دیدش میزدم اونم این موضوع رو فهمیده بود و دائم سعی می کرد یه جورائی کیر منو راست کنه لذت ببره از نگاه کردن بهش بعد از مدتی اونها اومدند و همسایه ما شدند و یه طبقه از خونه ما نشستند من از زور خوشحالی شبها خوابم نمیبرد خونه ما به نحوی بود که فقط طبقه ما حمام داشت همون اولین روزهائی که اومده بودند تقریبا یک هفته میشد من از بیرون اومدم و هوس یه چائی کردم زن داداشم توی ایوون نشسته بود گفتم زن داداش چائی می خوری گفت آره منم از خدا خواسته برای اینکه سر صحبت ر ا باهاش باز کنم رفتم توی آشپزخونه و برای دو تائیمون چائی ریختم کسی خونه نبود و از این بابت خیالم راحت بود اینقدر شهوتی بود که قبل از اینکه براش چائی برزیم لیوانش را برداشتم و کیرمو توی لیوان می چرخوندم به این امید که یه دقیقه دیگه از همین لیوان قراره زن داداشم چائی بخوره خلاصه چائی ریختم و رفتم توی ایوون کنارش نشستم و چائی خودم را برداشتم اونم اون لیوان که من کیرم رو توش کرده بود لبهای رژ زدش رو گذاشت بهش و خلاصه به ته چائیش که رسید من یه خورده آبهام به ته لیوان خورده بود و بعد که چائی رخته یه حالت لیزی پیدا کرده بود که با دستش لمس کرد و گفت این چیه م نم که از شدت هوس و ترس که نکنه بفهمه کیرمم داشت میترکید گفتم نمی دونم چیه رفتم جلوش طوری که کیرم رو مالیدم به بازوهاش گفتم نمی دونم یه کمیش رو با انگشت گرفتم و با تعجب گفتم شایید مال چائیه بعد اومدم نشستم و همین طور که اون داشت بافتنی می کرد آروم کیرمم رو از کنار شورتم دادم بیرون طوری که متوجه نشه شروع کردم به مالیدن کیرم این اولین بار بود که از نزدیک داشتم به یاد زن داداشم جق می زم داشتم کیرم رو می مالیدم که یه دفعه برگشت روبروی من نشست طوری که حرکات منو زیر نظر داشته باشه یکم ترسیده بودم ولی بعد دیدم زیر چشمی داره منو میبینه منم دیدم موقعیت مناسبیه پامو دراز کردم طوری که پام نزدیک پاهاش بود و آروم کیرم رو از توی شلوارم که از کنار شورتم زده بود بیرون می مالیدم چشمام خمار شده بودند یه حس خیلی خوبی داشتم دستهاشو میدیدم و کیرمو میمالیدم پامو آروم به پاهاش میمالیدم و کیرمو میمیالیدم یه لحظه ناگهانی چشمم توی چشمش افتاد دیدم اونم جشماش خماره گفته چه خبر چه کار میکنی درسهاتو می خونی من یه دفعه با حرف زدنش دیدم داره آبم میاد همونطور که داشتم بهش می گفتم آره درس میخونم کیرمم داشتم میمالیدم آبم اومد و شلوارم بدجور خیس شد اونم فهمیده بود که من آبم اومده یه دفعه پا شد گفت من برم یه دوش بگیرم و بیام وای منو میگی داشتم میمردم خلاصه یه ربعی گذشت دیدم صدای دوش حمام بلند شد آروم رفتم دیدم وای شورت و سوتینش رو گذاشته پشت در حموم یه شورت تور قرمز ناز حریری منم برش داشتم و پشت در حموم آروم هلش دادم توی شورتم اینقدر حشری شده بودم که شروع کردم به مالیدن شورتش به کیرم و از اون طرف سوتینش توی دهنم بود دیدم داره دوباره آبم میاد تا اومدم شورتش رو دربیارم آبم ریخت بهش همون لحظه احساس کردم زن داداشم میخواد بیاد بیرون سریع شورتش رو وارونه گذاشتم و سریع رفتم پشت یه درب داریم که در نشیمن هست اونجا ایستادم و اوضاع را می پائیدم ببینم چی میشه دیدم حدسم درست بود دولا شد و اومد شورت و سوتینش ر ا برداره دید که خیسه و آب منو دید روی شورتش با یه حالتی دیوانه کننده شورتش رو برد تو حمام و یه ربع بعدش اومد بیرون منم زود رفتم توی ایون نشستم و شلوارمم عوض کردم در همین حین با اون حوله ای که دور سرش پیچیده بود اومد توی ایوون گفت آقا بهنام نمیرید حموم حمومش خیلی خوب بود من داشتم میمردم فهمیدم که داره تیکه میاندازه گفتم از اتفاق می خواستم برم منتظر موندم شما بیائید من برم گفت پس زود برو تا کسی نیومده و الا می گن چی شده دو تا دو تا میرن حموم من از حرفش داشتم شاخ در میاوردم چون جو خانواده ما خیلی مذهبیه خلاصه با یه ذوق و شوقی رفتم توی حمام در حمام رو که بستم برگشتم دیدم وای شورتش را به دو تا دسته شیر آویزووون کرده طوری که پشت شورتش به من بود وای من داشتم از این که داره به من اینطوری نخ می ده میمیردم خلاصه از شدت حشری که برای من ایجاد کرده بود یه بار دیگه توی حموم با شورتش جق زدم و با خیال راحت همه آبم روی شورتش خالی کردم این داستان ادامه داره در قسمت بعدی می خوام براتون از خاطره نخ دادنش وقتی اومد بخوابه بگم نوشته
0 views
Date: August 26, 2018