فانتزی های مغز کثیف من

0 views
0%

سلام اسم من مجیده 30 سالمه این متن به اصطلاح خاطره ـی که قرار بنویسم فانتزیه واقعیت پیدا نکرده هنوز حدود سه چهار ساله که ازدواج کردم همسرمم خیلی خیلی خیلی خوشگله و صد البته سکسی یه خواهر زن دارم که اسمش سمیرا هست اسم مستعاره حالا شاید بگید که چرا از همسرم هم گفتم براتون دلیلش اینه که خانوم من و خواهرش خیلی شبیه به هم هستن سمیرا یه دختر 25 ساله هستش خیلیم اندام سکسی و تو دل برویی داره یه دختره سفید و خوشگل که تو فامیل بهش میگن سفید برفی صورت ناز و تپلی هم داره با لبهای خوشگل و خوردنی یه مغازه لوازم آرایشی بهداشتی هم داره سمیرا با من خیلی راحته لباسهای تنگ و بدن نما می پوشه وقتی اون میاد خونه ما یا ما میریم خونشون همش پیش من میشینه و وقتی باهام حرف میزنیم دستها و پاهامو لمس می کنه حتی یه بار احساس کردم دستش خورد به مجید کوچولو ولی به رو خودمون نیاوردیم خخخ تازگیا حرفای سکسی زیاد میزنه مثلا جلو جمع میگه کاش وقتی مشتری میومد واسه شورت و سوتین مجید هم تو مغازم بود همونطور که گفتم سمیرا لباس تنگ و بدن نما می پوشه که دیوونم کنه به نظرم شاید پی برده که من سینه و ممه دوست دارم از قصد سوتین اسفنجی می بنده و با اینکه ممه هاش 65 هستش ولی به خاطر سوتین های اسفنجی و جک داری که می بنده دوست داره ممه هاش رو 85 یا 90 جلوه بده خب دیگه مقدمه چینی بسه برم سر اصل مطلب بهتره فانتزی من واسه این خواهر زن خوشگلم اینه که یه روز تو خونشون تنها گیرش بیارم و حسابی ممه هاشو بخورم و بعدش یه سکس باحال با هم داشته باشیم لامصب تابستون که میشه با یه بلوز یقه باز که سر ممه هاش ازش بیرون زده دیوونه م میکنه یادمه پارسال تابستون یه روز که داشتیم ناهار می خوردیم همش چشمم به ممه های نرم و دوست داشتنیش بود که زیر بلوزش خودنمایی می کرد یه شب اومد خونه ما و واسه خواب موند پیشمون قبل از اینکه بخوابیم رفت حموم همسرم بهم گفت که تو این اتاق خواب بخواب که حموم هم تو همون اتاقه ما هم میریم تو هال منم گفتم باشه رفتم تو اتاق خواب دیدم چراغ تو حموم روشنه وقتی تو حموم سرک کشیدم همه لباسهاش رو به چوب لباسی حموم آویزون کرده یه لحظه چشمم به بند سوتین زرد رنگش افتاد سوتینو آوردم تو اتاق و همه چراغ ها رو خاموش کردم و بعدش باهاش به مجید کوچولو حال می دادم انقدر اون سوتینو بوسش کردم تا خوابم برد صبح بیدار شدم ساعت 6 بود و سوتین تو بغلم واسه این که سه نشه زود بردمش تو حموم و آویزونش کردم به چوب لباسی قبلش چند تا عکس از سوتینه گرفتم واسه اینکه لذت اون شب هیچ وقت از یادم نره هر از گاهی هم دور از چشم خودش و خانوادش میرم سر کمد لباسهاش که تو زیرزمین خونشونه یه سوتین اسفنجی خوشگل فیروزه ای داره که میرم بوش می کنم و می بوسمش و به مجید کوچولو میمالمش یه روز نزدیک بود سر برسه که دارم چیکار می کنم هول هولکی سوتینو به زور تو کمدش جا دادم اونم که می خواست لباسهایی رو که شسته بود و خشک شده بود بذاره تو کمد وضعیت سوتینو دید یک کم مشکوک شد ولی به روی خودش نیارود که هیچ از اون به بعدش هم که می رفتم سر کمد لباس سوتینشو دم دست میذاشت که من راحت بهش دسترسی داشته باشم همین چند شب پیش بود که خواب دیدم ممه هاشو بیرون انداخته از بلوزش عجب ممه ای بود هنوزم که هنوزه جلو چشممه نوک ممه ش خوش فرم و خوردنی می خواست که با هم حال کنیم همش بهم می گفت پستونامو بخور و گازشون بگیر که از شانس بد من یه صدایی از خواب پروند منو خلاصه از یه طرف درگیر اینم که با سمیرا سکس داشته باشم از طرفی هم به خاطر همسرم دل و جراتشو ندارم چون همسرمو دوست دارم و می خوام همیشه باهاش سکس و حال کنم نه خواهر زنمو آخه میگن که خواهر زن آدم مثل خواهر خودش می مونه و یه جورایی سکس با محارم محسوب می شه که من اصلا دوست ندارم با محارم سکس داشته باشم ولی چیکار میشه کرد بسوزه پدر شهوت شما بگید چیکار کنم منظورم به ادامه نویسندگیم بود نه سمیرا چون اول بارمه که می نویسم خخخ فحش محش هم آزاده انقدر فحش بدید که بللللهههه خوش باشید بای نوشته مجید

Date: August 14, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *