فتیش بازی با فریده

0 views
0%

سلام من اسمم کامرانه داستانی که میخوام براتون بگم مربوط میشه به همسایمون که یه زن مطلقه هست من حدودا ۱۹ سالمه و اون حدودا ۴۰ یا ۴۲ سالشه من عاشق سکس با زنای میانسالم امسال تابستون خانوادم تصمیم گرفتن برن اصفهان و من هم ۱ ماه بعد برم یه شب بعد از اجرا این خانوم که اسمش فریده هستش باهام تو آسانسور برخورد کرد واز اونجایی که خیلی با من گرم میگیره شروع کرد به احوال پرسی و اینا اینم بگم که قیافه خیلی خاصی نداره از اون کفشای پاشنه بلند جلو و عقب واز پوشیده بود و پاهاشم لاک زرد زده بود من خدا خدا میکردم که دعوتم کنه برم بالا خونشون که همینم شد و رفتیم بالا خونشون وقتی رسیدیم رفتارش با من عوص شده بود وقتی از کنارش رد می شدم نفسای عمیق می کشید گفت بشین برات شربت بیارم گفتم نه زحمتتون میشه گفت بابا چه زحمتی عزیزم بعد رفت شربتو آوردو با هم خوردیم گفت من خیلی تشنمه و سه تا لیوان دیگه هم شربت خورد بعد شروع کردیم حرف زدن تو این مدت من همش به پاهاش نگاه میکردم البته وقتایی که حواسش نبود عاشق پاهاش شده بودم دلم می خواست بگیرم حسابی بوشون کنم وعرقشو بلیسم بعد چند دیقه گفت عزیزم من خیلی شربت خوردم یه لحظه برم دسشویی و بیام اینو با یه نگاه شهوتی گفت دگ مطمئن شده بودم که تنش میخاره وقتی رفت منم رفتم دنبالش دیدم درو باز گذاشته و داره میشاشه دگ تاقت نیاوردم درو باز کردم رفتم تو اونم گفت چقد دیر کردی گفتم قربون شاشت برم گفت بخور تا تموم نشده من نشستم جلوشو شاششو ریختم رو صورتم اونم هی میگفت اووووووووفففففففففففففف بخووووووووووووور منم بلند شدم اونم بلند شد ایندفه نوبت من بود یکم شاشیدم دهنش بعدش از هم لب گرفتیم که خیلی حال داد بعد گفت بریم رو تخت رفتیم رو تخت اونم کونشو کرد جلوم گفت مال تو گفتم کستو میخوام گفت حوووووووووووون بیا همش مال تو کسشو آورد جلو منم اول بوش کردم بوش عالی بوووود بعد یه لیس محکم زدم که تا مغزش حال کرد بعد رفتم رو سوراخ کونش وقتی داشتم میخوردم سه چهارتا چس آبدار داد که حال کردم بعد گفتم پس کونت گشاده گفت فقط با خیار منم گفتم یه کونی ازت بگااام حال کنی کیرم و گذاشتم دم کونش با یه فشار رفت تو و یه گوز داد عاشقش شده بوودم گفتم فریده عاشقتم گفت ازت بچه میخوام گفتم جووووووووووووووون بیا کیرمو از تو کونش درآوردم کردم تو کسش شروع کردم تلمبه زدن اونم یکم شاشید بعد باهم دگ شروع کردیم داد بیداد داشتیم ارضا میشدیم من همه ی آبمو ریختم تو کسش اونم آبش پاشید بیرون بعد تو بقل هم خوابیدیم اونم هی میگوزید منم حال میکردم بعد لبامونو گذاشتیم رو همو خوابمون برد بعد یه ساعت بیدار شدم دیدم نیستش رفتم بیرون اتاق دیدم رفته دسشویی منم درو باز کردم و رفتم تو وتو همون حالت ازش لب گرفتم اونم کون گهیشو رو به من کردو گفت تمیزش میکنی عشقم گفتم آره عزیزم بعد همه ی کونشو تمیز کردم اون برای من ستودنی بود تا شب هی بغلش میکردم اونم هی خودشو لوس میکرد گفتم دلم میخواد وقتی بغلت میکنم بگوزی برام اونم همش میچسید چون دگ کونش باز شده بود هنوووزم عاشقشم تا داستان بعد نوشته

Date: April 18, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *