با سلام دوستان عزیز سایت شهوانی این داستان کاملا واقعیته و اصلا هم از دروغ و تخیل خوشم نمیاد امیدوارم خوشتون بیاد ازبس اینجا داستانهای چرت و پرت خوندم به فکرم رسید خودم داستان بنویسم قضیه مربوط میشه به اوایل سال جاری من مهندس یک شرکت کامپیوتری هستم که کارش فروش کامپیوتر و لپ تاپ و لوازم جانبیه من هر روز از صبح تا ساعت 2 و بعد اظهرا هم از 5 تا 10 شب شرکت بودم یه روز که اصلا حوصله خودمم نداشتم و مشغول اسمبل یک سیستم بودم دیدم در شرکت باز شد و یه دختر آس بهمراه یه پسره 20 ساله اومدن تو یکی از همکارام رفت جلو بعد کلی خوش آمد گویی فهمیدم که اومده واسه نصب آنتی ویروس و تعویض ویندوز با توجه به اینکه من ورژن های پریوم رو دارم داشتن چنین مشتری هایی عجیب نبود چیزی که برام جالب بود این بود که این دختر خانوم جیگر علاوه بر نصب اینها گفت که شما فیلتر شکنم دارین منم تعجب کردم این دختر فیلترشکن میخواد چیکار خوب ناگفته نماند که من فروش اشتراک وی پی ان و ساکس هم داشتم ولی نه واسه هرکی از را میومد بگم بفرما خلاصه سرتونو درد نیارم باخودم گفتم اگه الان بهش بدم که میره و دیگه بای بای میشه گفتم بزار شانسمو امتحان کنم گقتم شماره منو داشته باشید الان سرورها قطع هستن شما بعداظهر تماس بگیرین من خبرتون میکنم اونم گفت باشه و رفت اینقدر درگیر کارشده بودم که به کلی از اینکه قرار بود اون تماس بگیره یادم رفته بود ساعتهای 6 شب بود که دیدم گوشیم داره زنگ میخوره شماره رو دیدم دیدم از خط ثابت یک خونه است منم جواب دادم تا اینکه گفت سلام منم گفتم سلام شما گفت ببخشید مزاحمتون شدم من ظهر اومدم شرکتتنون برای لپ تاپم ویندوزو منم سریع دیدم طرفه و گفتم بله بله ببخشید نشناختم گفت طبیعه با اون سر شلوغی که شما دارین بایدم یادتون بره منم کلی خجالت کشیدم باخودم گفتم دیدی گند زدی خلاصه گفت اشتراک رو گرفتین برام گفتم آره میتونین خودتون وارد کنین جزییاتشو گفت بله با اونهمه ادعا دیدم نتونست و قرار شد فردا بیاد شرکت تا درستش کنم من که میدونستم اگه باز فردا بیاد و گند بزنم دیگه طرف پریده خودم یه نقشه ای کشیدم فردا از راه رسید و اونم اومد منم کلی به خودم رسیده بودم که دیدم ایندفعه تنها اومده با یه لباس زیبا یه مانتوی قهوه ای و یه شال صورتی من که حسابی محو زیباییش شدم موندم چی بگم که گفت سلام عرض کردم منم گقتم سسلام ببخشید حواسم نبود اون روز شرکت شلوغ نبود منم بعد از کلی توضیح دادن اشتراک ساکس و فعال کردنش ازش خواستم اگر مشکلی براش پیش اومد با من تماس بگیره اونم گفت باشه و رفت منم باهاش خداحافظی کردم اون روز همش فکرم درگیر این حورالعین بهشتی بود که چه جوری بهش دست پیدا کنم تا اینکه دیدم یه نفر ساعت 10 شب اس داد تا گوشیمو نگاه کردم دیدم از یه خط ایرانسله که نوشته سلام آقا معین من همونم که اشتراک ازتون خریدم اشتراکم خیلی سرعت سیستممو کند کرده با خودم گفتم خودت خودتو بگای دادی سریع شمارشو سیو کردمو بعد 5 دقیقه به همون خط زنگ زدم بعد از احوال پرسی و بررسی مشکل که بعدش فهمیدم الکی گفته ازش پرسیدم این خط خودته گفت آره خلاصه منم گفتم پس با اجازتون ذخیره کردم که زنگ زدین بشناسمتون گفتم میشه اسمتونو بدونم اونم گفت بله من اسما هستم تعجب کردم تابه حال چنین اسمی رو نشنیده بودم بعد اون گفت ببخشید اسم شما چیه منم اسممو بهش گفتم و تموم شد تا اینکه اصل قضیه از فرداش شروع شد ما رفتیم تو خط این اسماخانوم یه جوک متوسط رو واسش اس ام اس کردم که دیدم 10 دقیه بعد اونم یه جوک فرستاد همین طوری واسه هم جوک میفرستادیم تا اینکه گفتم یه جوک خنده دار تر بفرست که گفت نمیتونم گفتم چرا گفت چون بی ادبیه منم که از خدام بود سریعا گفتم اشکال نداره بفرست تا اینکه گفت خانومت نارحت میشه منم حسابی جا خوردم من که زن ندارم این چی داره میگه بهش گفتم من که زن ندارم که ناراحت شه گقت جدی گفتم آره عزیز گفت چه جالب منم پرسیدم شما چی گقتم منم ندارم از اون لحظه به بعد رابطه منو اسما گرمتر و گرمتر شد تا اینکه گفتم میشه یه سوال بکنم گفت بله گفتم شما دوست پسر دارین گفتم داشتم منم گفتم ندارم بعدا فهمیدم طرف بدجور شکست عشقی خورده قرار گذاشتیم دم مدرسش من یه سوناتا مشکی دارم رفتم دنبالش با هم رفتیم کافه یه قلیون کشیدیمو یه خورده حرف زدیم بعدش رفتیم ناهار پیتزا خوردیمو برگشتیم خونه جالب اینجا بود که دیدم خونشون دقیقا یه چهاراره از ما بالاتره حالا از خودم بکم من یه مردی هستم با هیکل متوسط قد 176 و وزن 76 بدن سفیدی دارم و خیلی هم به نوع لباس پوشیدنم دقت دار همیشه با تی شرت های اصل ترک و شلوار کتان مشکی ام اسما خانوم هم یه دختر سفید با موهای مشکی قد حدودا 170 و وزن 55 شاید میشه گفت لاغر ولی باربی وای نگوووووووو رابطمون ادامه داشت تا اینکه یه روز تو کافه صحبت شد از دوست دخترم که ولم کرد گفت چرا خلاصه بعد کلی توضیح گقتم اون یه خوبی داشت که وقتی قلیون میکشیدیم لباشو میذاشت رو لبام و از دهنم دود میگرفت تا اینکه گفت دوستداره اینکارو واسم انجام بده منم دیگه داشتم دیونه میشدم خلاصه تو همون کافه لبا رو لبا درگیر شد تا اینکه گفتم اگه زیاده روی کنم هم موقعیتش نیست هم طرف شاید دلخور شه تا اینکه همینطور هفته ها گذشت که یه روز خودنمون تا 2 روز کسی نبود بهش گفتم دوستداری بیای خونمون من تنهام حوصلم داره سر میره باهم یه قلیون بکشیم که اونم من من کرد و گفت خبرت میکنم منم همش فکرم مشغول بود که میاد یا نه تا اینکه دیدم اس داد گفت میشه بیای دنبالم گفتم چه جوری گفت یه خیابون بالاتر رفتیم دنبالش با یه تیپ جدید یه عطر حشری کننده 212 زدیمو بعد اسما خانومو دیدم تو خیابونه وایساده رفتم کنارش و سوارش کردم بعد راه افتادیم بسوی خونه تا اینکه رسیدیم تو پیلوت درب رقی رو زدیمو با ماشین رفتیم تو بعدش کلیدو بهش دادم واسه اینکه کسی شک نکنه گفتم تو برو بعد 5 دقیقه منم میام اونم قبول کرد رفت تو بعد 3 دقیقه من رفتم درب خونه رو باز گذاشته بود رفتم تو که دیدم رفته رو کاناپه کنار آکواریوم نشته داره به ماهی هام نیگاه مییکنه منم آرووم رفتم کنارشو لبامو بردم نزدیک گوشش و گفتم چیکار میکنی ناقلا که دیدم ترسید بعد دوتایی خندیدیمو گفت چه ماهی های زیبایی دارین و بعد از خوردن یه نوشیدنی ازنوع مجاز گفتش شما به من گفتی قلیون بکشیم اما گفتم الان میارم رفتم قلیون رو که از قبل آماده بود زغالاشو گذاشتم روش با یه قلیون با طعم لیمو پرتقال اومدم شروع کردم به کشیدن که گفت میخوام کاری که اون روز تو کافه کردمو بکنم منم که دیدم اوضاع ردیفه گفتم با کمال میل شروع کردیم قیلون با طعم لب کشیدن لب گرفتنای مشتی بعد بهش گفتم میخوای مانتو تو در بیار خونه گرمه اولش خجالت میکشید بعد منم بهش کمک کردم و شالشم انداختم رو مبل تا اینکه هنگام در آوردن مانتش دیدم وای چه بدن خوش فرمی رو ازم قایم کرده شروع کردم به بوسیدن گردنش آروم آروم کم کمک لبامو گذاشتم رو گوشش و شروع کردم مکیدن دیدم چشماشو بسته و هی آروم میگه یواش یواش فهمیدم حسابی حشری شده و دیگه وقتشه آرم آرووم تاپشو دادم بالا و سوتین خوش رنگشو دیدم وای چه سینه های آکبندی فیکس نایس بود خیلی خوش فرم شروع کردم به لیسیدن و خوردنشون بعد دیدم دیگه داره آه و ناله میکنه رفتم سراغ شلوارش تا دستمو گذاشتم رو دکمه شلوارش دیدم دستشو گذاشت رو دستم گفتم چرا نه گفت این یکی رو نه منم گفتم تو یعنی به من اعتماد نداری گفت چرا ولی گفتم ولی و زهر مار دستو بردار خلاصه با هزاران زحمت شلوارشم درآوردیم رفتم سراغ شورتش باز چشاشو بست مشخص بود طرف دفعه اولشه خیلی میترسید خلاصه آرووم شرتشم در آوردم وای یه کس بی مو خوش رنگ و آکبندو میمدم که بوی آب کسش همه ی فضا رو پر کرده بود منم که دیگه تحمل نداشتم بامو گذاشتم رو ورودی کسش شروع کردم به خوردنش نزدیک 10 دقیقه خوردم ولی از ارضا شدنش خبری نبود حالم داشت دیگه گرفته میشه بعد بهش گفتم میخوام کیرمو بزارم لای پات اونم گفت باشه ولی مواظب باش که منم آرووم سردارمو گذاشتم لای کسش شروع کردم بالا پایین کردن که دیدم بد جوردی داره رنج میبره بعد فهمیدم چون رو مبله داره بدنش کشیده میشه به پارچه رو مبل بهش گفتم بریم تو اتاقم رفتیم رو تخت ایندفعه بهش گفتم به شکم بخوابه منم آروم داشتم لای کسش از پشت میکردم تا بعد 10 دقیقه دیدم ااونم نفس زنان ساکت شد فهمیدم ارضا شده لبه ای کسش حسابی قرمز شده بود میگفت داره میسوزه منم هنوز ارضا نشده بودم گفتم میخوای از پشت بکنمت گفت همه میگن درد داره گفتم من حوری میکنم که دردشو به حداقل برسونم اونم که میدونست چاره جز اینو نداره قبول کرد و منم که تو این قسمت حسابی حرفه ای شده بودم رفتم یه کرم مرطوب کننده آوردمو آرووم زدم دم سوراخ آکبندش شروع کردم به آرومی فرو کردن تو سوراخش که واقعا تنگ بود ولی خودمم باورم نمیشد جوری کردم تو که اصلا احساس درد شدید یا داد و بیداد نکرد بعد آرووم شروع کردم به فشار بیشتر تا اینکه تمام کیرم رفته بود بود چند لحظه همونجا نگه داشتم دیدم اسما داره میگه چقدر دریگه مونده گفتم عزیزم همش رفته تو باورش نمیشد بعد که شکممو به خ پشتش حس کرد فهمید بلهههه درست اسما خانوم 0 عقبش باز شده خلاصه بعد 2 دقیقه آروم عقب و جلو کردن دیدم دیگه طبیع شده براش سرعتمو بیشتر کردمو هی بیشتر تا اینکه دوباره دیدم داره میگه سوختم زود باش منم دیگه داشت آبم میومد و کیرمو گذاشتم رو پشتش تمام آبمو پاشیدم رو کمرش که کلی نارحت شد از این کار تو همون حالت 5 دقیقه روش خوابدمو بعدش خودمونو جمع و جور کردیمو یه مقدار خوردنی آوردم خوردیم ساعت دیدم 1 ظهره گفتم دیرم شده منم سریع لباس پوشیدمو رسوندمش نزدیکای خونش ازش کلی تشکر کردم و بخاطر ناراحتیش یه هدیه که از قبل تو داشتبورد گذاشته بودمو بهش دادم که حسابی خوشجال شد هنوزم که هنوزه هر 10 پانزده روزی یه بار میرم سکس میکنیم واقعا دوستش دارم اگه نظر بدین و خوشتون اومده باشه بازم براتون مینویسم با تشکر دوستتون دارم
0 views
Date: August 14, 2018