سلام من پانیزم تویک خونواده ی 4 نفره هستم یک برادر دارم که 1 سال ازش بزرگترم و مامانم و بابام به خاطر موقعیت کاریشون معمولا صبح زود میرن و اخر شب برمیگردن و تمام روز رو با مانی داداشم میگذرونم اگه خونه باشم که معمولا هم خونم زیاد اهل بیرون رفتن نیستم تو خونه معمولا راحت میپوشم اگه خودمون باشیم از خودم بگم 175 قدم 52 کیلو وزنمه سینه هام 75 رنگ پوستم سبزه و موهام مشکیه اما در حال حاضر موهامو بلوند کردم کونم سفتو گرده واسه باشگاهیه که میرم رونام یکم پر و سفت ساقه پاهمم سفت و سبزه اندازه سینهامم که گفتم اما نیپلام قهوه ای مثل پاستیل سفت در کل بد نیستم یک روز داشتم پاهامو تو اتاقم اپلیدی میکردم که مانی اومد تو اقاق شروع کرد به دادو بیدلد که باز با دوست دخترش دعوا کرده این حرف که برای من یه حرف عادی بود چون کاره همیشش بود منم ی لبخندی زدمو به کارم ادامه دادم دیگه دستام تموم شده بود و میخواستم پاهامو شروع کنم پاشدم که شلوارمو در بیارم چشم به مانی افتاد که کناره پنجره منو نیگا میکنه و داره سیگار میکشه اومدم برم حموم با ادامه ی کارم برسم که دیدم به کثافت کاریش نمی ارزه و یادم اومد که برادرمه و ی سالیم ازم کوچکتره شلوارمو دراوردم و نشستم رو روزنامه های کف اتاق و اپلیدیو روشن کردم مشغول بودم که همش احساس میکدرم ی نگاه سنگین رومه که یکمرتبه سرمو اوردم بالا دیدم مانی نگاش رو منه یک لحظه هول شد و از اتاق رفت بیرون منم دیگه کارمو تموم کردم و رفتم حموم تو حموم که داشتم خودمو تو اینه نگاه میکردم که جایی از قلم نیافتاده باشه دیدم با چه وضعی جلوی مانی بودم خودمو شستم و امدم بیرون تنمو خشک کردمو دنبال شورت بودم که یاد نگاهای مانی افتادم پیش خودم گفتم یعنی به من که خواهرشم نظر داره فکر کردن به همبن چیزا حشریم کرده بود واسه همین دلو زدم به دریا و یه شورت مشکیه لامبادا پوشیدم با یک تاپ سفید تنگ بون سوتین که نوک سینه هام کامل معلوم بود رفتم در اتاقمو قفل کردم ی رل پیپر اسلیم پیچیدم رفتم تو بالکنو روشن کردم تموم که شد اومدم تو اتاق ی اوود روشن کردم که بوی اتاق بره رفتم جلو اینه به خودم لالیه سینه هام زیر بغلام و پشت گوشامو گردنم ادکلن زدم ویدی که کشیده بودم اثرشو کرده بود درو باز کردمو مانیو صدا کردم بیا مانی که اومد تو و با تعجب نیگام میکرد گفتم بیا بشین رفتم روبرش نشستم طوری که کسم معلوب باشه که یهوبلند شد و اومد لای پامو شروع کرد به لیسیدن کسم منم سینه هامو کشیده بودم بیرونو نوکشو میرسوندم به دهنمو لیس میزدم مانی یا دیدن این صحنه کسمو ول کردو شروع کرد به لیسیدنه نوک سینم منم کیرشو میمالیدم که خودشو کشید عقب و شلوارشو در اورد منم شروع کردم به لیسیدن از سوراخه کونش تا تخماش تخماشو میمکیدم کیرشو میمالیدم به صورتم یکم کا ساک براش زدم خوابوندتم کیرشو گذاشت رو سوراخ کونمو داد تو از درد بغض کرده بودم ولی میدونستم حال میده مانین با چنتا تلمبه ابش اومدو ریخ تو کونم اولین نوشتمه لطف کنید فحش ندین کمکم کنید بتونم خاطراتمو بنویسم نوشته
0 views
Date: August 22, 2018