لذتی در قبل انقلاب

0 views
0%

سلام برهمه جوانان از نوشتن من میدانم همگی فوش بارم میکنین اما چه کنیم سواد سیکل من که گرفتم از سن اکثر شماها بیشتره و حالاست که همه شکر خدا راحت دانشگاه میرن و باسواد میشن اما اگه بدانین که قبل انتقلاب همین سیکل و با چه بدبختی هایی پدران شماها گرفته ان پس عذر مرا میپذرید از بی سوادیم من عیسی و الان حدودهای 65 سال سنم است در دوره جوانی ما همه چی پاک بود و در محله ها دختر و زن مردم را مثل خواهر همه میدیدن و با اینکه فقرو کمبودت امکانات بود اما دلها همه خوش بودن و چو امروزی نبود که هر نوجوان گوشی به دست را یا با دختری گوشه ای خرابه است یا گوشی موبایلش و تو فضای مجازی است و ما که همینکه 14 یا 15 سالمان شد پدرانمان ازما کار و تلاش خواستن و این داستان سکس واقعی من هم بر میگرده به همان دوران جوانی که تازه سبیل دراورده بودم و چون در غرب کشور استانی کرد نشین بودم و هستم در اوج جوانی با دوسه تا از دوستان راهی تهران برای کار کردن شدیم و یادش بخیر جوان بودم و سرحال اما حالا بیش از 45 سال از ان وقت میگذره و من در یه کاباره ای کار پیدا کردم که هفته ای یک عدد دو تومانی حقوقم بود ما که در روستا زندگی میکردیم و با انکه هنوز انقلاب نشده بود اما زنها و دخترها با حجاب بودن اما تهران کاباره که بودیم و زنهای لخت و خواننده های کاباره و رقصشان را میدیدیم اینگار در بهشت بودیم اینقدر ندید بدید شده بودم و این مناظر مرا شهوتی کرد و تصمیم گرفتم که برم با زنی خوش بگذرانم از طریق دوستی به یه مهمان خانه ای رفتیم که مخصوص لذت و حال بود و بیش از 20 تا زن بودن که میرفتی پول میدادی و ساعتی پیششان میبودی وقتیکه داخل رفتم یه آقای چاق حدودا 45 ساله بود و از ما اول پول گرفت و بعدش آلبوم داد که انتخاب کنیم و منم یکی از خوشگل پرگلهاش و انتخاب کردم و داخل اتاقش رفتم منکه زبان فارسی زیاد وارد نبودم و کرد بودیم و تا داخل رفتم زنی لخت عریان در خواب بود با دیدنش عقل از سرم پرید و چو الاغ خودم و به پشت زنه رساندم و با لباسهای تنم اورا محکم فشار دادم که بیدار شد و یه فوش زد و پرتم کرد و یه جمله گفت که تا ابد یادم نمیره گفت قشنگ معلومه دهاتی هستی با لهجه کردی بهش گفتم ولمان کن بیا تا بکنمت که مردم بهم گفت مثل آدم لباسهاتو و دربیار و با لطافت بیا و آرام باش وقتی من لباسهامو داشتم دراوردم و او مات نگاه بدن پر از موی من میکرد معلوم بود از دل چه فوش و ناسزاهایی بهم میگه لخت شدم و کمی خجالت زده از رفتارم بودم آخه اولین بار بود که بدن زنی را لخت میدیدم و تصمیم گرفتم که با مهربانی شروع کنم و رفتم کنارش دراز کشیدم و سینه هاش را در دست گرفتم که فوری جیغی زد و گفت وحشی یواشتر سینه هام و دراوردی زنه دانست من آدمی نیستم باهام حال کنه و لذت ببریم و سریع جفت پاهاش را بلند کرد و گفت بیا بکن که من دیگه دیوانه شده بودم و او که فکر میکرد الان سریع ارضا میشم و میرم اما کور خوانده بود امروزه ها هرکدام شماها جوانان بخواین با زنی باشین اول که کرم خدا تا قرص نخورین کیر شما راست نمیشه و بعدشم یکبار که ارضا شدین بحدی خسته میشین که زلزله هم بیاد تکان نمیخورین اما بذار عموتان براتان بگه ما چطوری بودیم زنه پاهاش را بلند کرد که من سریع اورا بکنم و از جلوی چشاش درو بشم و منم که کیر شق شده و تقریبا کثیفم را به دهانه کسش که رساندم با سرعت هرچه تمام تر کیرم را داخل بردم که بازم فوشی به پدر مرحومم زد و اینگار مرا به برق زده بودن و تند تند تلمبه به کسش میزدم و با همان بار اول که کیرم و داخل بردم به مرگ شماها نه به مرگ بچه هام 4 بار پشت سر هم ارضا شدم و اگه زنه بی حال نشده بود و تقریبا داشت از هوش میرفت بازم میکردمش به هرحال بلند شدم با دستمال خودرا پاک کردم و زنه که خیلی داغان شده بود با صدای ضعیفی چند حرف دیگه زد از جمله گوساله وحشی و بیرون آمدیم لذت زیادی برای ما داشت که بار اول بود کس را دیده و کرده بودیم چندین بار دیگه در تهران این کارم ادامه داشت و بعد چندین ماه برگشتم و دیگه هرگز دنبال این کارها نرفته ام و جز زن خودم با زنی دیگه همبستر نشده ام و اینو هم بگم در تهران که بودم یه بار خدا بیامرزدش مهستی برنامه داشت و ما چند نفر از روی نرده ها بالا رفتیم که جا نبود و آن وقت که از بالای نرده ها پایین پرت شدم و زخمی که به پشتم وارد شد هنوز هم هنوزه اثرهایی از آن است و در پایان ضمن روحش شادی برای خانم مهستی عزیز از همتان سپاسگذارم که داستان مرا خواندی ولی به حرمت بزرگتری فوش بارم در اضهار نظرهاتان نکنین و عده ای هم که عادت به فوش دارن بخودم بگین اما به پدر و مادر دیگه اهانت نکنین که من خوانده ام اکثر شماها این نوشته کس ننت را دارین که طرف داستانش خرابه چه ربطی به مادر بیچارش داره خدانگهدار همگی نوشته

Date: February 13, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *