سلام من نیما هستم داستانی که براتون تعریف میکنم توی سن چهارده سالگی برای من اتفاق افتاد از وقتی وارد دوره راهنمایی شدم نگاه سنگین بعضی معلما رو روی خودم حس میکردم و به هر بهانه ای بود سعی میکردن منو بغل کنن و ببوسن و بمالن چون من یه پسر سفید مفید و خوشگل بودم و اندام خیلی تراشیده و خوش فرمی داشتم و کونمم که چی بگم عین کون دخترا خوش فرم و بزرگ بود اون موقع ها بدنم خیلی کم مو بود و محدود موهایی رو هم که بود با مو بر میزدم اون سالا که معلما هر طور شده بود با نوازشو مالش و اینا ازم حال میکشیدن چون من زیاد تو باغ نبودم زیاد حساس نمیشدم چون اصلا فکر نمیکردم دو تا همجنس بتونن با هم حال کنن و من تو جق زدنام به دختر و زنای سکسی فکر میکردم داستان از جایی شروع میشه که من وارد سن چهارده سالگی شده بودم و بعد امتحانات پایان ترم مدرسه با بچه محلامون برای سرگرمی توی تابستون رفتیم سالن ورزشی محلمون کلاس فوتسال ثبت نام کردیم که برعکس معلمای هیز مدرسم یه مربی خیلی چشم و دل پاک و دلسوز داشت از بین بچه هایی که با هم میرفتیم فوتسال من با احمد و و علیرضا صمیمی بودم چون خونه هامون خیلی نزدیک هم بود و هر روز با هم میرفتیم فوتسال دیگه کارمون شده بود فوتسال بازی کردن و گیم نت رفتن بیشتر اوقات هم منو احمد و علیرضا با هم بودیم احمد که تک فرزند بود و دو سال هم از من بزرگتر بود یه پسر سبزه با بدنی درشتر نسبت به من بود که چون خونه هامون چسبیده به هم بود بیشتر با هم صمیمی بودیم علیرضا هم یه پسر بگو بخند و موزمار بود که پایه هر کاری که بگی بود ولی خب کم پیش میومد منو علیرضا تنها باشیم عوضش بیشتر اوقاتی که من بیرون از خونه بودم با احمد بودم احمد با این که شونزده سالش بود ولی یه پسر فوقاالعاده حشری بود و اطلاعات جنسیش هم خیلی بالا بود یه روز که علیرضا با خانوادش مسافرت بود منو احمد طبق معمول بعد از ظهر نزدیکای ساعت سه راه افتادیم بریم سمت سالن واسه فوتسال که تو راه گفت نیما دیروز یه سی دی سوپر فول اچ دی از دوستم گرفتم و نگاه کردم و جز به جز صحنه هاشو با آب و تاب برام تعریف کرد من که خیلی کم پیش اومده بود یه سوپر درست حسابی ببینم بد جور راست کردم احمد که متوجه شده بود من راست کردم خندید و گفت خودتو جمع کن بابا الان میبیننمون آبرومون میره خلاصه بعد تمرین رفتیم گیم نت و بعد گیم نت وقتی من داشتم از احمد جدا میشدم برم خونه احمد صدام کرد و گفت یه لحظه بیا دم درمون رفتم وایسادم دیدم چند دیقه بعد اون سی دی سوپر اچ دی رو آورد گفت بیا امشب توام ببینش بعد شام که رفتم تو اتاقم نشستم تماشاش کردم فیلم یه سکس مقعدی بود با یه دختر خیلی خوشگل روسی که واقعا جوری آه و اوه میکرد که حس کردم واقعا داره از کون دادن لذت میبره و منم که واقعا حشری شده بودم سریع یه جق زدم اون شب احمد اس داد گفت دیدیش گفتم آره گفت دوست داشتی گفتم عالی بود دختره عجب چیزی بود و اینا فردا تو راه هی میگفت خوش به حال این دخترا عجب حالی میکنن احمد گفت هیچ میدونسی توی سکس هفتاد درصد دخترا لذت میبرن و فقط سی درصد پسرا برای من که عجیب بود گفتم یعنی دخترا از کون دادنم لذت میبرن احمد گفت دیوانه پسرا هم از کون دادن لذت میبرن چه برسه به دخترا خلاصه گذشت و گذشت تا گفت و گوی سکسی ما خیلی بیشتر شد و من هر چی سوال در مورد سکس داشتم ازش میپرسیدم چون تازه یه دوست دختر پیدا کرده بودم بهم یاد داد چجوری حشرش کنم که بتونم باهاش حال کنم از شانس گه من دوست دخترم اصلا پایه نبود و نتونستم باهاش حال کنم یه روز که پکر نشسته بودم جلو در که احمد و علیرضا بیان با هم بریم فوتسال احمد که دید من خیلی پکرم به علیرضا گفت تو برو ما هم الان میایم بهم گفت چی شده بهش جریانو گفتم که دوست دخترم اصلا پایه نیست و اینا گفت دیوونه ناراحت نباش اصلا خودم بهت میدم و خندید یادمه اون روز بعد فوتسال رفتیم گیم نت که علیرضا نیومد وقتی داشتیم برمیگشتیم بهم گفت میخوای یکم حالت بهتر شه گفتم اره گفت منم خیلی حشری ام میای واسه هم دیگه جق بزنیم اینجوری لذتش خیلی بیشتره من که خیلی حشرم اون روزا بالا بود قبول کردم خلاصه رفتیم تو پارکینگ احمدینا رفتیم پشت ماشینشون که گوشه ی پارکینگشون پارک بود و چون هوا تاریک بود احمد شلوارشو تا زانو کشید پایین برای اولین بار بود کیرشو میدیدم یه کیر نسبتا کلفت که اندازشم شاید حدود هیفده یا هیجده سانت اینا میشد ولی کیر من همش دوازده سانت بود خلاصه احمد دستمو گرفت گذاشت روی کیرش حس عجیبی بود کیرش خیلی داغ بود چون دید من کاری نمیکنم اون شلوارمو کشید پایین و کیرمو گرفت دستش و شروع کرد جق زدن من که حسابی حال کرده بودم بهم گفت توام بزن منم شروع کردم واسش جق زدن احمد همش با اونیکی دستش کونمو میمالید و از اینکه کونم اینقد خوش فرم و کم موعه تعجب کرده بود خلاصه زدیم و زدیم تا اینکه اول من ارضا شدم و آبم اومد تو دست احمد بعد احمد ارضا شد و آبش اومد اون شب خیلی حال داد و من واقعا لذت بردم از اون به بعد چند بار دیگه این کارو انجام دادیم و تا اینکه احمد گفت اینجوری حال نمیده من که نمیخواستم این کارا تموم شه اصرار کردم که این کارو ادامه بدیم احمد گفت باور کن دیگه لذتی نداره برام مگر اینکه گفتم چی گفت خیلی دوست دارم ساک بزنی برام گفتم توام میزنی گفت نه ولی یه کار دیگه میکنم که بیشتر از جق بهت حال بده هر جوری بود مخ منو زد و منم قبول کردم خلاصه یه روز بعد فوتسال رفتیم توی پارکینگشون و چون قرار بود براش ساک بزنم کلید انباری رو رفت از خونشون آورد و رفتیم توی انباری داخل پارکینگ و درو بست و گفت نیما زانو بزن خودت شلوارمو در بیار منم رو زانو هام نشستم و زیپ شلوارشو باز کردم و شلوارشو در آوردم و تا زانو کشیدم پایین و کیرش افتاد جلو صورتم چون از نزدیک میدیدمش خیلی بزرگتر به نظر میرسید بهم گفت نیما بزارش توی دهنت و آروم میک بزن زبونتو بکش روش کیرش بوی خوبی میداد فک کنم بوی شامپو بدنش بود بوی توت فرنگی بود خلاصه کیرشو گذاشتم توی دهنم و لیسش زدم و هی میگفت دندوناتو نزن بهش ولی خب تقصیر من نبود کیرش کلفت بود بعد چند دیقه حس خوبی بهم دست داد خیلی دوست داشتم ادامه بدم بعد ده دیقه اینا دیگه یاد گرفته بودم چجوری بخورم و احمد هم آخ و اوخش بلند شده بود و هی سرمو به سمت کیرش فشار میداد تا اینکه حس کردم سر کیرش توی دهنم یه لحظه گنده شد و بلههههه آبشو توی دهنم خالی کرد من که حالم داشت به هم میخورد زود آبشو تف کردم بیرون و گفت ببخشید تقصیر تو بود اینقد خوب ساک زدی که نتونستم خودمو کنترل کنم گفتم خب حالا تو میخواستی چیکار کنی که بیشتر از جق بهم حال بده اومد از پشت بغلم کرد و برام جق زد و همزمان سوراخ کونمو میمالید واقعا راست میگرفت خیلی بیشتر از جق معمولی بهم حال میداد خلاصه من خم شده بودمو اون سوراخ کونمو میمالید و برام جق میزد تا آب منم اومد این جریان چند بار دیگه اتفاق افتاد تا یه روز گفت ساک هم حال نمیده میزاری باهات لاپایی حال کنم من که دیدم تا همین حد برام کافیه و لذتمو میبرم بهش گفتم نه این اولین باری بود که بهش ن میگفتم اصرار کرد و بازم گفتم ن شاید فکر میکردم اگه بگم آره پر رو میشه خلاصه چند روز بعد گفت میای بریم منظورشو گرفتم مثل همیشه رفتیم توی انباری و من داشتم براش ساک میزدم که بعد چند دیقه گفت وایسا گفتم چی شده رفت از بین خرت و پرتای توی انباری گوشیشو که از قبل مخفی کرده بود برداشت و آورد بله گوشیش تمام مدت داشت فیلم برداری میکرد و یه تیکه از فیلمو نشونم داد که دارم ساک مبزنم من که واقعا شکه شده بودم و باورم نمیشد احمد این کارو کرده باشه از ترس و ناراحتی گریم در اومد گفتم تورو خدا پاکش کن چرا این کارو کردی گفت به تو هم میشه گفت دوست نزاشتی لاپایی باهات حال کنم منم مجبور شدم ولی حالا به جاش باید بهم کون بدی من که خیلی ترسیده بودم و از طرفی زورم بهش نمیرسید ک گوشی ازش بگیرمو فیلمو پاک کنم با نا امیدی راه افتادم رفتم خونه فرداش رفتارش باهام عوض شده بود و حتی علیرضا هم فهمیده بود ما بینمون یه اتفاقی افتاده که اینقد سرد برخورد میکنیم اون روز بعد فوتسال بعد اینکه علیرضا رو به یه بهانه ای کاشت رفتیم توی پارک نشستیبم خیلی جدی و با لهن تهدید گفت ببین نیما من میخوام بکنمت اگه ندی فیلمتو میفرستم واسه بابات پس خوب گوش کن ببین چی میگم میدونم که بعد اینکه کردمت تو هم خوشت میاد پس هر کار میگم بکن تا سکس خوبی داشته باشیم اون روز بهم نوضیح داد که چجوری داخل کونمو خالی کنم و یاد داد با انگشت گشادش کنم بهم گفت با انگشتت هر شب سوراختو بازی بده تا یکم گشاد بشه تا روزی که میخوام بکنمت اذیت نشی من که واقعا هیچ کاری نمیتونستم بکنم هر چی میگفت گوش کردم و بعد اون به مدت یه هفته هر شب کونمو بازی میدادمو یه انگشتی و دو انگشتی سوراخ کونمو باز میکردم تا اینکه یه روز جمعه که مامان باباش رفته بودن خونه ی پدر بزرگش صب بهم مسیج داد برو حموم آماده شو بعد از ظهر بیا اینجا واسه فهمیدم که میخواد منو بکنه رفتم حموم و با مو بر موهای خیلی کمی که روی کون و پاهام بودو زدم و از استرس حتی ناهار نتونستم بخورم ساعت نزدیکای سه بود که اس داد بیا رفتم دستشویی خودمو خالی کردمو رفتم دم درشون زنگو زدم باز کرد رفتم بالا خونشون یه آپارتمال شیش طبقه بود که خونه احمد اینا طبقه سوم بود تا رسیدم دم درشون درو باز کرد و دیدم فقط یه شلوارک تنشه زود منو کشید تو و بغلم کرد گفت جوووووووون چ کردنی شدی گفت خودتو تمیز کردی گفتم آره گفت برو تو اتاقم الان میام رفتم تو اتاقش نشستم دیدم با دو تا استکان ویسکی اومد تو گفت بردار بخور گفتم من مشروب نمیخورم گفت قرار شد حرف گوش بدی گفتم بردا بخوووور استکانو بداشتمو خوردم برای بار اول بود مشروب میخوردم البته خیلی کم بود تقریبا نصف یه استکان کوچیک ولی باعث شد بدنم بی حس بشه و یکمم حشری و داغ بشم گفت با شکم بخواب روی تخت خوابیدم و شلوارمو در آورد کونمو ک سفید تر و بی مو تر از همیشه بود دید و گفت جووون از کون دخترا هم بهتره یه ژلی ریخت رو سوراخم که خیلی سرد بود بعدا فهمیدم ژل لوبریکانته اسمش با انگشتش سوراخمو باز کرد و انگشتش کرد حس کردم ژل یکم سوراخمو بی حس کرده بود من که بار اولی بود ک میخواست کیر بره توی سوراخم خیلی حس عجیبی داشتم از طرفی هم دوست داشتم تجربش کنم خلاصه اول یه انگشتی و بعد دو انگشتی و سه انگشتی که یکمم دردم گرفت سوراخمو باز کرد و یکمم ژل به کیر خودش مالید و خوابید روم و برخورد بدنش با بدنم حس قشنگی داشت کیرشو گذاشت روی سوراخمو فشار داد و بهم گفت خودتو شل بگیر ولی کیرش واقعا کلفت بود و به زور سرش میرفت تو و بعد من خودمو سفت میگرفتم و میومد بیرون گفت اینجوری نمیشه خودش به پشت خوابید روی تخت و بهم گفت بیا بشین روی کیرم و خودت آروم آروم جاش بده من نشستم روی کیرشو سر کیرش روی سوراخم بود با هر سختی ای بود سرش رفت داخل کونم که حس عجیبی بود یه تیکه گوشت داغ داخل بدن من بود و من اون حسه رو دوست داشتم خلاصه کم کم با وجود دردی که داشتم نشستم روش و تا آخر کیر هیجده سانتیش داخل کونم جا شد بهم گفت یه لحظه صبر کن جا باز کنه یه دیقه ای بی حرکت وایسادیمو بعد بهم گفت حالا روی کیرم بشین و پاشو من که در حال بلند شدن از کیرش بودم و کیرش سانت به ساانت از کونم خارج میشد حس خیلی خوبی بود انگار که مدفوع داره ازم خارج میشه و خالی میشم دوباره نشستم روش و اینبار با درد کمتری واردم شد این کارو تکرار کردم تا دیگه دردی حس نمیکردم البته ژل لوبریکانت هم یه مقداری سوراخمو بی حس کرده بود و حالا من قشنگ گشاد شده بودم و آماده ی تلنبه های احمد بودم احمد گفت بسه پاشو حالت داگی بشین توی این پوزیشن وقتی تلنبه میزد خایه هاش میخورد روی کونم و با خایه هام برخورد میکرد حالا دیگه واقعا داشت بهم مزه میداد وقتی کیرشو کلا میکرد داخل و یه دفعه کلا میکشید بیرون و این کارو تکرار میکرد احساس قلقلک رو زیر خایه هام احساس میکردم و کیرم بدون اینکه بهش دست بزن راست بود و ازش پیش آب میومد احمد یه ده دیقه ای منو توی این حالت کرد و بعد برگشیتیم به اولین حالتی که میخواست واسه شروع منو بکنه به شکم خوابیدم روی تخت و زیر کونم یه بالشت گذاشت و کونم قشنگ اومد بالا بعد خوابید رومو دوباره تلنبه زد بعدا فهمیدم به کیرش اسپری تاخیری زده چون حدود بیشت دیقه هم منو خوابیده کرد و وقتی کیرشو کلا در میاورد جریان هوایی که داخل کونم پر شده بود خالی میشده و صدای گوز میداد و احمد هی میگفت جووون با تلنبه های شدیدش حس کردم دارم ارضا میشم دقیقا همون حسی که وقتی دارم جق میزنم بهم دست میده ولی اینبار حتی دست به کیرم نزده بودم و این حس باعث میشد کونمو بیشتر به سمت بالا بیارم که احمدم فهمید دارم حال میکنم ک گفت پدر سوخته داری حال میکنیا حین اینکه داشت تلنبه میزد داشتم ارضا میشدم و یه دفعه آبم پاشید بیرونو ملافه ی تختشو کثیف کرد وقتی داشت آبم میومد سوراخم تنگ تنگ شده بود و یه آه بلند کشیدم و احمدم از فرصت استفاده کرد و وقتی سوراخ منو تنگ دید دو تا تلنبه کامل زد و یه دفعه خوابید روم و آبشو توی کونم خالی کرد آبش خیلی داغ بود و حس خیلی خوبی بهم دست داد دو دیقه روم خوابید و کیرش آروم آروم خوابید و از توی کونم در اومد من ک میخواستم بلند شم احمد گفت نه بخواب فعلا بزار آبم جذب کونت شه سرشار از پروتیینه ها اینو گفت چون آب کیر اگه توی کون ریخته شه و جذبش بشه بعد چند روز باعث خارش کون میشه و مفعول دوست داره دوباره کون بده و چون اینو من نمیدونستم اجازه دادم ده ها بار این کارو در آینده تکرار کنه و کون دادنام بهش ادامه دار بشه خلاصه هر دو ارضا شده بودیم و من واقعا فکر نمیکردم اینقدر از کون دادن لذت ببرم البته از حق نگذریم احمد هم حرفه ای بود و خوب تونست منو بکنه که مزه کون دادن بیاد زیر زبونم اون روز هی احمد پرسید نیما خداییش حال کردی یا نه منم هی میگفتم نه نامرد دردم اومد خیلی بیمعرفتی وه ازم سو استفاده کردی و اینا ولی ته دلم بهترین لذت زندیگیمو تجربه کرده بودم چند روز گذشت و من هر شب به سکسمون فکر میکردم و واقعا دلم میخواست دوباره ازم بخواد که به خونشون برم ولی انگار نه انگار انگار همون احمد نبود چند روز پیش منو کرده بود اصلا کلا قضیه اون روزو انگار فراموش کرده بود ولی من تازه حس دادنم گل کرده بود یه شب از یخچال یه خیار برداشتمو بعد اینکه همه خوابیدن در اتاقمو بستمو کردمش توی سوراخم و سعی میکردم سکس اون روز با احمدو تجسم کنم ولی اصلا اون لذتو نداشت خیار سرد بود و مجبور یودم خودم عقب جلوش کنم ولی کیر احمد خلاصه بعد گذشت دو هفته احمد بعد فوتسال گفت نیما فردا مامان بابام میرن خونه ی بابا بزرگم منی که فقط منتظر این موقعیت بودم خیلی هیجان زده نگاش کردم و بعد گفتم خب به من چه گفت میای بازی چشمک زد منی که از خدام بود پیش خودم گفتم اگه زود قبول کنم فکر میکنه کونیه شخصیشم گفتم نه حوصله ندارم همون یه بار بس بود گفت نیماااا اون فیلم توی انباری که یادت نرفته البته اینبار با لحن خیلی نرم و ملایم گفتم توروخدا پاکش کن باشه باشه میام ولی برای آخرین بار فردا توی کونم عروسی بود رفتم حموم و خودمو تمیز کردمو و رفتم خونشون اینبار یه سوپر گی گذاشت نمیدونم از کجا آورده بود ولی پوزیشنای جدیدی رو امتحان کردیم و بازم من زیر کیرش آبم اومد و اونم دوباره آبشو توی کونم خالی کرد اینبار من خیلی واضح آه آه میکردم و چشممو میبستم جوری که فهمیده بود دارم لذت میبرم و فهمیده بود من کونی شدم خلاصه جوری شده بود که تا خونشون خالی میشد میرفتم و منو میکرد و حتی چند باری توی انباری منو کرده بود که البته ریسکش بالا بود و ممکن بود لو بریم اواخر تابستون بود که یادمه دقیقا چهاردهم شهریور بود که فرداش تولد علیرضا بود علیرضا تو این مدت سرش به دوست دختراش گرم بود ولی نتونسته بود یه سکس واقعی رو تجربه کنه از طرفی انتقالی باباش اومده بود و قرار بود تا آخر تابستون منتقل بشه به یه شهر دیگه و این به این معنی بود که دیگه قرار نبود همو ببینیم منو احمد که تو این مدت مثل زن و شوهر شده بودیم و هر وقت احمد حشری میشد یا منو میکرد یا براش ساک میزدمو آبشو تو دهنم خالی میکرد احمد پیشنهاد داد واسه کادو تولدش یه روز اون و علیرضا با هم منو بکنن البته علیرضا اصلا خبر نداشت که رابطه منو احمد شده رابطه فاعل و مفعولی من با پیشنهاد احمد شدیدا مخالفت کردم و گفتم من هرزه نیستم و کونی هر کسی نیستم و میخوام فقط با یه نفر باشم ولی از طرفی علیرضارم دوست داشتم پسر شوخ و شیطون و دوست داشتنی ای بود از طرفی قرار بود واسه همیشه از شهر ما برن خلاصه با اصرار احمد قبول کردم خدارو شکر فرداش هم خونه احمد اینا خالی بود و قرار شد من برم خونه احمد اینا و و تو اتاقش لخت شم و علیرضارم دعوت کنه مثلا برای جشن خداحافظی من رفتم خونه احمد اینا و لخت شدم و منتظر شدیم علیرضا بیاد تو این فاصله واسه احمد یه ساک زدم و همین که میخواست آبش بیاد صدای زنگ در اومد احمد همونجوری لخت رفت در و باز کرد و وقتی علیرضا اومد تو ترسید فک کرد احمد میخواد بکنتش داخل نمیومد و احمد فقط داشت میخندید و من از اتاق اومدم بیرون و علیرضا دید منم لختم گفت دیوسا برنامه کردین منو بکنین احمد گفت نه دیوانه قراره نیما رو بکنیم و این کادو تولدته علیرضا یه نگاه به من کرد گفت نیما راست میگه گفتم اره و برگشتم و کونمو نشونش دادم و کفش برید زود کفشاشو درآورد و اومد داخل گفت نیما شیطون شدی تو و احمد اینهمه مدت آره من سرمو انداختم پایین خلاصه اومد داخل اتاق و نفری یه پیک مشروب خوردیم و قرار شد اول احمد منو بکنه و علیرضا بره دوش بگیره و بیاد احمد داشت منو ایستاده میکرد که دیدم علیرضا لخت از حموم در اومد و با بدن خیس اومد جلوی من کیرش سفید و دراز بود ولی به اندازه احمد کلفت نبود خلاصه داگی استایل نشستم روی زمین و احمد از پشت میکرد و از جلو هم کیر علیرضا رو گرفته بودم دستم و آرم کردمش توی دهنم و ساک زدم علیرضا که فک کنم دفعه ی اولش بود سریع ارضا شد ولی گفت عب نداره دوباره میتونم آبمو بیارم احمد که آبش کم کم داشت میومد جاشو با علیرضا عوض کرد من به کمر خوابیدمو پاهامو بردم بالا و یه بالشت زیر کمرم گذاشتم که کونم خوب بیاد بالا حالا احمد بالای سرم زانو زده بود و داشتم براش ساک میزدم و علیرضا هم سعی میکرد کیرشو بکنه داخلم چون بار اولش بود خودم کیرشو گرفتم و گذاشتم روی سوراخمو و علیرضا کیرشو هل داد تو علیرضا کمرش سفت نبود و بعد پنج شیش دیقه آبش اومد و گفت آبمو چیکار کنم چون کیر احمد توی دهنم بود با اشاره دست گفتم بریز داخلم همزمان واسه خودم جق زدم و آب منم دو ثانیه ای اومد و و علیرضا کیرشو کشید بیرون و من بلند شدم و آب احمد هنوز نیومده بود و مجبور شدم براش جق بزنم و آبش که داشت میومد گفت بخواب بخواب خوابیدم و احمد هم فقط سر کیرشو کرد داخل سوراخمو آبشو خالی کرد توی کونم داخل کونم پر آب کیر داغ شده بود و داشت قطره قطره میمومد بیرون و یه دستمال گرفتم جلوی سوراخمو رفتم تو دستشویی خودمو شستم و اومدم بیرون چند روز بعد اون جریان علیرضا اینا واسه همیشه از شهر ما رفتن ولی سکس منو احمد ادامه داشت حالا دیگه من ازش درخواست میکردم منو بکنه و اونم با کمال میل منو میکرد چون بهتر از من کیو میخواست پیدا کنه سفید و خوشگل و کردنی که کونم تو این مدت به خاطر سکس و تلنبه های آقا احمد گنده تر هم شده بود راسی بعدا بهم گفت بعد سکس دوممون اون فیلم ساک زدن منو پاک کرده چون مطمعن بوده اوبنه ای شذم و همیشه بهش میدم امیداوارم از خاطره من لذت برده باشید پایان ادامه نوشته
0 views
Date: August 23, 2018