کسم داشت اذیتم می کرد هی داغ می کرد و باز و بسته می شد و نفس نفسم را درمیارود نوک پستونم هم زده بود بیرون و دستور می داد یکی بیاد منو بماله دلم می خواست کونم را هوا کنم تا یکی بیاد توش سیخ بزنه کم کم لخت شدم اول پستونام را از یقه م انداختم بیرون و مالوندموشون بعد دیدم کافی نیست شلوارم را درآوردم و بلوزم یاز حالم خراب بود لخت ِ لخت شدم و روی تخت خنک نرم دراز کشیدم و کونم رو بالا پایین می کردم دلم نمی خواست خود ارضایی کنم دلم کیر می خواست تا ته فرو کنه تو کونم تو کسم ناله کردم اه واوه های کش دار التماس کننده و بالش بین پاهام را فشار می دادم به خودم یه دفعه صدای در را شنیدم قلبم ایستاد نکنه کسی صدای ناله هام را شنیده باشه حسام بود همکار شوهرم همیشه بهم نظر داشت چون قبل از ازدواجم با شوهرم یه مدت فکر می کردیم همدیگه را دوست داریم ولی به یکبار همدیگه را بوسیدن اکتفا کرده بودیم و با ازدواجم سریع همه چیز بینمون تموم شده بود اروم گفت منم احساس کردم از خجالت آب میشم اگه صدای ناله هام را شنیده باشه سریع لباسام را پوشیدم البته برای سریع بودن شورت و سوتینم را نپوشیدم پیرهنم را بدون باز کردن دکمه هاش کردم توی سرم و رفتم دم در از لای در گفتم بله گفت میشه یه لحظه بیام تو می خوام مدارک شرکت را ببرم مکث کردم و فکر کردم شاید لباسم مناسب نیست اما با خودم گفتم زود میاد میره گفتم بیا چشاش خمار سکس بود هر وقت بهم نگاه می کرد با شهوت خیره میشد چشش افتاد به سینه های گرد و کوچولوم که نوکش از روی لباس زده بود بیرون نفس نفسش درومد چنان با شهوت نگاهم می کرد که یه نگاهش آبم را جاری میکرد توی هر موقعیتی خودشو می مالوند بهم رفتم براش چای بیارم اومد دنبالم و یه گوشه ی آشپزخونه دیگه گیرم انداخت پشتم وایساده بود و یواش می خورد به کونم گفتم برو کنار گفت نمیشه و خندید منم خندیدم گفتم برای چی اونوقت گفت همینطوری اگه میتونی برو منم فشار آورد برم و کونم فشار داده میشد بهش حالم واقعا بد بود اما نمی خواستم چیزی بشه بین مون دستام را گرفت بعد سرش را گذاشت سرشونه م و وقتی برداشت دیدم شونه م را خیس خیس کرده با تفاش دیگه بدنم شل شده بود و منتظر بودم بمالتم و همینکارم کرد گردنم را با شهوت گاز های یواش یگرفت گذاشتم بالای کابینت گفت نمی ذارم بری خندیدم گفتم وا چرا بیا بریم تو پذیرایی با نوک انگشتاش اروم سرسینه م را که فقط که یه پیرهن نازک حایلش شده بود لمس کرد و بعد بهم خیلی نزدیک شد انگار می خواد ببوستم نفس نفس هاش به قدری بلند بود که از صدای حرف زدنش بیشتره یک دفعه حمله کرد و لبام را با لباش گرفت کاملا شورتم خیس شد شروع کرد بوس بازی منم ناخودآگاه پاسخ دادم بوس های کوتاه و مکرر فقط صدای نفس نفس میومد نمی دونستیم چی میشه گردنم را می بوسید و همه صورتم را می بوسید و می لیسید و می مکید و گاز های کوچک می گرفت صدای مالاچ مالاچش با صدای نفس زدن مخلوط شده بود کسم بشدت می سوخت از داغی ناگهان دست برد به پستونام مشت کرد و محکم می مالید دیگه داشت از خود بی خود می شد یقه م را باز کرد و پستونام را که دید یه آه بلندی کشید و شروع کرد به مکیدنشون بعد بغلم کرد و آوردم توی پذیزایی گفت میخوای نگاه طولانی ش کردم و با صدای مخلوطی از غم و ناز و نیاز گفتم نه ولی از تو بغلش خودمو درنمیاوردم چند دقیقه نفس زنان همینطور فقط نگه م داشته بود کیرش را زیرم حس می کردم عرق کرده بود گفت باشه ولی ولم نکرد بعد گفت چرا گفتم نه دیگه و اینبار سعی کردم از دستش رها شم خودمو کشیدم بیرون درین حین که سعی کردم از حلقه ی دستاش بیرون بیام کونم جلوش قنبل شد من رو همونطور نگه داشت و بعد سرش را گذاشت روی کون نرم و گردم و صورتش را میمالید توی چاک کونم من تکون نمی خوردم پیرهنم خیس شد بعد ناگهان پیرهنم را زد بالا کونم و کوسم را شروع کرد به لیس زدن و خوردن من دیگه از شدت حشری شدن نای بلند شدن نداشتم شلوارش را باز کرد و افتاد روم گفت بکنم تو کون نازت هیچی نگفتم یعنی فرصتی نداشتم که تایید یا رد کنم مالید در کونم بعد با تف خیس کرد و فشار داد تو من یه داد اعتراض آمیز زدم گفت چیزی نیست اما بعد محکم کونم را جر داد اه و اوه خودش درومد و منو ساکت کرد تلنبه می زد وتو اُسمونا بود و منم اه و اوه میکردم یه دفعه لرزید و افتاد و بغلم کرد چند ثانیه بعد تو چشاش اشک جمع شد و گفت دوستت دارم هنوز من موهاش را نوازش میدادم و به سقف خیره شده بودم و دلم می خواست گریه کنم نوشته
0 views
Date: August 11, 2019